آن پريچهره که جور و ستم آئين دارد شاعر : خواجوي کرماني چه خطا رفت که ابروش دگر چين دارد آن پريچهره که جور و ستم آئين دارد اي بسا چين که در آن طره مشگين دارد نافهي مشگ ز چين خيزد و آن ترک ختا شادمانم که وطن در دل غمگين دارد دل غمگين مرا گر چه بتاراج ببرد مست خفتست و کمان برسر بالين دارد عجب از چشم کماندار تو دارم که مقيم خوابگه برطرف لاله و نسرين دارد اي خوشا آهوي چشمت که بهر گوشه که هست باز گوئي هوس چنگل شاهين دارد مرغ دل کز سر زلفت...