يار ما را گر غمي از يار نبود گو مباش شاعر : خواجوي کرماني ور من غمخوار را غمخوار نبود گو مباش يار ما را گر غمي از يار نبود گو مباش گر طبيبي را غم از بيمار نبود گو مباش ما چنين بيمار و او از درد ما فارغ ولي گر نسيم نافهي تاتار نبود گو مباش در جهان تاتار زلفش عنبر افشاني کند چون سر از دستم شد ار دستار نبود گو مباش گر جهان بي يار باشد من جهانم از جهان کاش بودي شادي ار دينار نبود گو مباش شادي از دينار باشد نيک بختانرا وليک ور درين کارش غم از...