ما حاصل از جهان غم دلبر گرفتهايم شاعر : خواجوي کرماني وز جان به جان دوست که دل برگرفتهايم ما حاصل از جهان غم دلبر گرفتهايم چون شمع آتش دل ازين در گرفتهايم زين در گرفتهايم بپروانه سوز عشق با پيکر تو ترک دو پيکر گرفتهايم با طلعتت ز چشمهي خور دست شستهايم آن زلف مشکبار معنبر گرفتهايم بر ما مگير اگر ز پراکندگي شبي هر لحظه سوز عشق تو از سر گرفتهايم تا همچو شمع از سر سر در گذشتهايم ترک بهشت و طوبي و کوثر گرفتهايم بي روي و قامت و...