دو جان وقف حريم حرم او کرديم شاعر : خواجوي کرماني و اعتماد از دو جهان بر کرم او کرديم دو جان وقف حريم حرم او کرديم تا تيمم بغبار قدم او کرديم چون خضر دست ز سرچشمهي حيوان شستيم ما دواي دل غمگين بغم او کرديم آنکه از درد دل خسته دلان آگه نيست ز آنکه عادت بعنا و الم او کرديم بي عنا و الم او نتوانيم نشست گوئيا عقد لسان قلم او کرديم آن همه نامه نوشتيم و جوابي ننوشت گر چه جان در سر جور و ستم او کرديم زان جفا جوي ستمکاره نداريم شکيب که فقيريم...