دو جان وقف حريم حرم او کرديم

دو جان وقف حريم حرم او کرديم شاعر : خواجوي کرماني و اعتماد از دو جهان بر کرم او کرديم دو جان وقف حريم حرم او کرديم تا تيمم بغبار قدم او کرديم چون خضر دست ز سرچشمه‌ي حيوان شستيم ما دواي دل غمگين بغم او کرديم آنکه از درد دل خسته دلان آگه نيست ز آنکه عادت بعنا و الم او کرديم بي عنا و الم او نتوانيم نشست گوئيا عقد لسان قلم او کرديم آن همه نامه نوشتيم و جوابي ننوشت گر چه جان در سر جور و ستم او کرديم زان جفا جوي ستمکاره نداريم شکيب که فقيريم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دو جان وقف حريم حرم او کرديم
دو جان وقف حريم حرم او کرديم
دو جان وقف حريم حرم او کرديم

شاعر : خواجوي کرماني

و اعتماد از دو جهان بر کرم او کرديمدو جان وقف حريم حرم او کرديم
تا تيمم بغبار قدم او کرديمچون خضر دست ز سرچشمه‌ي حيوان شستيم
ما دواي دل غمگين بغم او کرديمآنکه از درد دل خسته دلان آگه نيست
ز آنکه عادت بعنا و الم او کرديمبي عنا و الم او نتوانيم نشست
گوئيا عقد لسان قلم او کرديمآن همه نامه نوشتيم و جوابي ننوشت
گر چه جان در سر جور و ستم او کرديمزان جفا جوي ستمکاره نداريم شکيب
که فقيريم و طمع در درم او کرديماگر از سکه‌ي او روي نتابيم مرنج
جان بداديم و تمناي دم او کرديمپيش آن لعبت شيرين نفس از غايت شوق
که چه فرياد بپاي علم او کرديميا رب آن خسرو خوبان جهان آگه بود
خاک روب سر کوي خدم او کرديممردم ديده‌ي هندو وش دريائي را
اي بسا ناله که بر زير و بم او کرديمدر دم صبح که خواجو ره مستان مي‌زد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط