نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم شاعر : خواجوي کرماني بيار باده که جان تازه ميشود ز نسيم نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم قتيل عشق نباشد ز تيغ تيزش بيم مريض شوق نباشد ز درد عشقش باک بروز حشر من و دوزخ عذاب اليم گر از بهشت نگارم عنان بگرداند چنانکه فرقت درويش از آستان کريم ز خاک کوي تو ما را فراق ممکن نيست نه همچو آن دو کمان هلال شکل و سيم کمان بسيم بسي در جهان بدست آيد معينست که چشمت نه بر زرست و نه سيم چنين که بر رخ زردم نظر نميفکني که...