نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم

نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم شاعر : خواجوي کرماني بيار باده که جان تازه مي‌شود ز نسيم نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم قتيل عشق نباشد ز تيغ تيزش بيم مريض شوق نباشد ز درد عشقش باک بروز حشر من و دوزخ عذاب اليم گر از بهشت نگارم عنان بگرداند چنانکه فرقت درويش از آستان کريم ز خاک کوي تو ما را فراق ممکن نيست نه همچو آن دو کمان هلال شکل و سيم کمان بسيم بسي در جهان بدست آيد معينست که چشمت نه بر زرست و نه سيم چنين که بر رخ زردم نظر نمي‌فکني که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم
نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم
نسيم باد بهاري وزيد خيز نديم

شاعر : خواجوي کرماني

بيار باده که جان تازه مي‌شود ز نسيمنسيم باد بهاري وزيد خيز نديم
قتيل عشق نباشد ز تيغ تيزش بيممريض شوق نباشد ز درد عشقش باک
بروز حشر من و دوزخ عذاب اليمگر از بهشت نگارم عنان بگرداند
چنانکه فرقت درويش از آستان کريمز خاک کوي تو ما را فراق ممکن نيست
نه همچو آن دو کمان هلال شکل و سيمکمان بسيم بسي در جهان بدست آيد
معينست که چشمت نه بر زرست و نه سيمچنين که بر رخ زردم نظر نمي‌فکني
که مرغ باز نيايد بشيانه مقيمکنونکه بلبل باغ توام غنيمت دان
مرا بمنزل طاوس رغبتيست عظيماگر چه پشه نيارد شدن ملازم باز
که در دلم گذرد ياد کوه ابراهيمز آهم آتش نمرود بفسرد آندم
پيام من که رساند بدوستان قديمنسيم باد صبا گر عنان نرنجاند
که طبل عشق نشايد زدن بزير گليمبيا و خيمه بصحراي عشق زن خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط