ز باد نکهت دو تات ميجوئيم ز باد نکهت دو تات ميجوئيمشاعر : خواجوي کرماني ز باده ذوق لب جان فزات ميجوئيمز باد نکهت دو تات ميجوئيمبخاک پات که از خاک پات ميجوئيمنسيم گلشن فردوس و آب چشمهي خضرگمان مبر که ز باد هوات ميجوئيمبه جست و جوي تو عمري که نگذرد با دستبدين صفت که بزاري وفات ميجوئيمجفا مجوي و ميازار بيش ازين ما راچگونه رخ ننهيمت چو مات ميجوئيماگر تو پيل براني و اسب در تازيچرا که ما نه ز راه خطات ميجوئيمخطا بود که نجوئي مراد خاطر ماجواب داد که خواجو دوات ميجوئيمعلاج درد مرا گفتمش خطي بنويس