ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي

ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي شاعر : خواجوي کرماني درد دلسوز مرا مايه‌ي درمان بودي ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي رشک برگ سمن و لاله‌ي نعمان بودي برخ خوش نظر و عارض بستان افروز خضر و ظلمت و سرچشمه‌ي حيوان بودي بخط سبز و سر زلف سياه و لب لعل خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودي پاي سرو از قد رعناي تو در گل مي‌رفت زانکه در تيره شبم شمع شبستان بودي همچو پروانه دلم سوخته‌ي عشق تو بود که بگلزار لطافت گل خندان بودي در هواي تو چو بلبل زدمي نعره‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي
ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي
ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي

شاعر : خواجوي کرماني

درد دلسوز مرا مايه‌ي درمان بوديياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي
رشک برگ سمن و لاله‌ي نعمان بوديبرخ خوش نظر و عارض بستان افروز
خضر و ظلمت و سرچشمه‌ي حيوان بوديبخط سبز و سر زلف سياه و لب لعل
خاصه آنوقت که برطرف گلستان بوديپاي سرو از قد رعناي تو در گل مي‌رفت
زانکه در تيره شبم شمع شبستان بوديهمچو پروانه دلم سوخته‌ي عشق تو بود
که بگلزار لطافت گل خندان بوديدر هواي تو چو بلبل زدمي نعره‌ي شوق
که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بوديجان بواز دلاويز تو دادم بر باد
خانه پرداز من بيدل حيران بوديبا تو پرداخته بودم دل حيران ليکن
زانکه در قصد من بي سر و سامان بوديهمچو خواجو سر و سامان من از دست برفت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط