ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي شاعر : خواجوي کرماني درد دلسوز مرا مايهي درمان بودي ياد باد آنکه دلم را مدد جان بودي رشک برگ سمن و لالهي نعمان بودي برخ خوش نظر و عارض بستان افروز خضر و ظلمت و سرچشمهي حيوان بودي بخط سبز و سر زلف سياه و لب لعل خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودي پاي سرو از قد رعناي تو در گل ميرفت زانکه در تيره شبم شمع شبستان بودي همچو پروانه دلم سوختهي عشق تو بود که بگلزار لطافت گل خندان بودي در هواي تو چو بلبل زدمي نعرهي...