سعدي ز کمند خوبرويان

سعدي ز کمند خوبرويان شاعر : سعدي تا جان داري نمي‌توان جست سعدي ز کمند خوبرويان ديگر چه کني دري دگر هست ور سر ننهي در آستانش زودت ندهيم دامن از دست دير آمدي‌اي نگار سرمست چندان که زديم بازننشست بر آتش عشقت آب تدبير وز روي تو در نمي‌توان بست از روي تو سر نمي‌توان تافت چون ماهي اوفتاده در شست از پيش تو راه رفتنم نيست بس توبه صالحان که بشکست سوداي لب شکردهانان در پيش درخت قامتت پست اي سرو بلند بوستاني آسوده تني که با تو پيوست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سعدي ز کمند خوبرويان
سعدي ز کمند خوبرويان
سعدي ز کمند خوبرويان

شاعر : سعدي

تا جان داري نمي‌توان جستسعدي ز کمند خوبرويان
ديگر چه کني دري دگر هستور سر ننهي در آستانش
زودت ندهيم دامن از دستدير آمدي‌اي نگار سرمست
چندان که زديم بازننشستبر آتش عشقت آب تدبير
وز روي تو در نمي‌توان بستاز روي تو سر نمي‌توان تافت
چون ماهي اوفتاده در شستاز پيش تو راه رفتنم نيست
بس توبه صالحان که بشکستسوداي لب شکردهانان
در پيش درخت قامتت پستاي سرو بلند بوستاني
آسوده تني که با تو پيوستبيچاره کسي که از تو ببريد
وز قتل خطا چه غم خورد مستچشمت به کرشمه خون من ريخت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.