اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شاعر : سعدي وي باغ لطافت به رويت که گزيدست اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شيرينتر از اين خربزه هرگز نبريدست زيباتر از اين صيد همه عمر نکردست داني که سکندر به چه محنت طلبيدست اي خضر حلالت نکنم چشمه حيوان يا توت سياهست که بر جامه چکيدست آن خون کسي ريختهاي يا مي سرخست جرم از تو نباشد گنه از بخت رميدست با جمله برآميزي و از ما بگريزي تا هيچ کس اين باغ نگويي که نديدست نيکست که ديوار به يک بار بيفتاد چون...