اين باد بهار بوستانست

اين باد بهار بوستانست شاعر : سعدي يا بوي وصال دوستانست اين باد بهار بوستانست گويي خط روي دلستانست دل مي‌برد اين خط نگارين بازآي که وقت آشيانست اي مرغ به دام دل گرفتار اينست که سوز من نهانست شب‌ها من و شمع مي‌گدازيم بر راه و نظر بر آستانست گوشم همه روز از انتظارت گويم که دراي کاروانست ور بانگ مذني مي‌آيد بازآي که دوستي همانست با آن همه دشمني که کردي سرپنجه صبر ناتوانست با قوت بازوان عشقت تفريق ميان جسم و جانست بيزاري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين باد بهار بوستانست
اين باد بهار بوستانست
اين باد بهار بوستانست

شاعر : سعدي

يا بوي وصال دوستانستاين باد بهار بوستانست
گويي خط روي دلستانستدل مي‌برد اين خط نگارين
بازآي که وقت آشيانستاي مرغ به دام دل گرفتار
اينست که سوز من نهانستشب‌ها من و شمع مي‌گدازيم
بر راه و نظر بر آستانستگوشم همه روز از انتظارت
گويم که دراي کاروانستور بانگ مذني مي‌آيد
بازآي که دوستي همانستبا آن همه دشمني که کردي
سرپنجه صبر ناتوانستبا قوت بازوان عشقت
تفريق ميان جسم و جانستبيزاري دوستان دمساز
بر دعوي دوستي بيانستناليدن دردناک سعدي
وين حبر که مي‌رود دخانستآتش بني قلم درانداخت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.