يار من آن که لطف خداوند يار اوست شاعر : سعدي بيداد و داد و رد و قبول اختيار اوست يار من آن که لطف خداوند يار اوست ور هست پيش اهل حقيقت کنار اوست درياي عشق را به حقيقت کنار نيست وين فتنه برنخاست که در روزگار اوست در عهد ليلي اين همه مجنون نبودهاند الا که عاشق گل و مجروح خار اوست صاحب دلي نماند در اين فصل نوبهار آن خاک نيکبخت که در رهگذار اوست داني کدام خاک بر او رشک ميبرم عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست باور مکن که صورت او عقل من ببرد...