گر صبر دل از تو هست و گر نيست

گر صبر دل از تو هست و گر نيست شاعر : سعدي هم صبر که چاره دگر نيست گر صبر دل از تو هست و گر نيست زنهار مرو که ره به در نيست اي خواجه به کوي دلستانان انديشه عقل معتبر نيست دانند جهانيان که در عشق وز جانب او عزيزتر نيست گويند به جانبي دگر رو بر هيچ درخت از اين ثمر نيست گرد همه بوستان بگشتيم جانست و بهاي يک نظر نيست من درخور تو چه تحفه آرم آن کز همه عالمش خبر نيست داني که خبر ز عشق دارد انديشه جان و بيم سر نيست سعدي چو اميد وصل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر صبر دل از تو هست و گر نيست
گر صبر دل از تو هست و گر نيست
گر صبر دل از تو هست و گر نيست

شاعر : سعدي

هم صبر که چاره دگر نيستگر صبر دل از تو هست و گر نيست
زنهار مرو که ره به در نيستاي خواجه به کوي دلستانان
انديشه عقل معتبر نيستدانند جهانيان که در عشق
وز جانب او عزيزتر نيستگويند به جانبي دگر رو
بر هيچ درخت از اين ثمر نيستگرد همه بوستان بگشتيم
جانست و بهاي يک نظر نيستمن درخور تو چه تحفه آرم
آن کز همه عالمش خبر نيستداني که خبر ز عشق دارد
انديشه جان و بيم سر نيستسعدي چو اميد وصل باقيست
اکنون که بسوختش خطر نيستپروانه ز عشق بر خطر بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط