با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست

با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست شاعر : سعدي دستگاه صبر و پاياب شکيباييم نيست با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست ترس تنهاييست ور نه بيم رسواييم نيست ترسم از تنهايي احوالم به رسوايي کشد بوسه بر پايت دهم چون دست بالاييم نيست مرد گستاخي نيم تا جان در آغوشت کشم زاغ بانگي مي‌کنم چون بلبل آواييم نيست بر گلت آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل چشم خودبيني ندارم روي خودراييم نيست تا مصور گشت در چشمم خيال روي دوست بار جورت مي‌برم گر چه تواناييم نيست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست
با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست
با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست

شاعر : سعدي

دستگاه صبر و پاياب شکيباييم نيستبا فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست
ترس تنهاييست ور نه بيم رسواييم نيستترسم از تنهايي احوالم به رسوايي کشد
بوسه بر پايت دهم چون دست بالاييم نيستمرد گستاخي نيم تا جان در آغوشت کشم
زاغ بانگي مي‌کنم چون بلبل آواييم نيستبر گلت آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل
چشم خودبيني ندارم روي خودراييم نيستتا مصور گشت در چشمم خيال روي دوست
بار جورت مي‌برم گر چه تواناييم نيستدرد دوري مي‌کشم گر چه خراب افتاده‌ام
من که را جويم که چون تو طبع هرجاييم نيستطبع تو سير آمد از من جاي ديگر دل نهاد
با همه آتش زباني در تو گيراييم نيستسعدي آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط