تو آن نهاي که دل از صحبت تو برگيرند شاعر : سعدي و گر ملول شوي صاحبي دگر گيرند تو آن نهاي که دل از صحبت تو برگيرند کجا روند که يار از تو خوبتر گيرند و گر به خشم براني طريق رفتن نيست چو روي باز کني دوستي ز سر گيرند به تيغ اگر بزني بيدريغ و برگردي اگر چه کار بزرگست مختصر گيرند هلاک نفس به نزديک طالبان مراد که پيش صاحب ما دست بر کمر گيرند روا بود همه خوبان آفرينش را و گر کند همه کس عيب بر قمر گيرند قمر مقابله با روي او نيارد کرد که...