آخر نگهي به سوي ما کن آخر نگهي به سوي ما کنشاعر : سعدي دردي به ارادتي دوا کنآخر نگهي به سوي ما کنآخر به غلط يکي وفا کنبسيار خلاف عهد کردييک روز تو نيز ياد ما کنما را تو به خاطري همه روزوين خوي معاندت رها کناين قاعده خلاف بگذاربنشين و قباي بسته وا کنبرخيز و در سراي دربندروزي دو به خدمت آشنا کنآن را که هلاک ميپسنديبازش به فراق مبتلا کنچون انس گرفت و مهر پيوستتن درده و چشم در قضا کنسعدي چو حريف ناگزيرستدشنام که ميدهد دعا کنشمشير که ميزند سپر باشزيبا همه روز گو جفا کنزيبا نبود شکايت از دوست