زنده بي دوست خفته در وطني

زنده بي دوست خفته در وطني شاعر : سعدي مثل مرده‌ايست در کفني زنده بي دوست خفته در وطني چه بود بي وجود روح تني عيش را بي تو عيش نتوان گفت چون تو سروي نيافت در چمني تا صبا مي‌رود به بستان‌ها که برآيد ز جيب پيرهني و آفتابي خلاف امکان‌ست که بلاييست زير هر شکني وان شکن برشکن قبايل زلف که نيارد هزار جان ثمني بر سر کوي عشق بازاريست که نبيني فقيرتر ز مني جاي آنست اگر ببخشايي بي مقالات سعدي انجمني هفت کشور نمي‌کنند امروز يا به گوشت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنده بي دوست خفته در وطني
زنده بي دوست خفته در وطني
زنده بي دوست خفته در وطني

شاعر : سعدي

مثل مرده‌ايست در کفنيزنده بي دوست خفته در وطني
چه بود بي وجود روح تنيعيش را بي تو عيش نتوان گفت
چون تو سروي نيافت در چمنيتا صبا مي‌رود به بستان‌ها
که برآيد ز جيب پيرهنيو آفتابي خلاف امکان‌ست
که بلاييست زير هر شکنيوان شکن برشکن قبايل زلف
که نيارد هزار جان ثمنيبر سر کوي عشق بازاريست
که نبيني فقيرتر ز منيجاي آنست اگر ببخشايي
بي مقالات سعدي انجمنيهفت کشور نمي‌کنند امروز
يا به گوشت نمي‌رسد سخنياز دو بيرون نه يا دلت سنگيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط