مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد

مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد شاعر : سعدي مي‌گذارم جان به خدمت يادگارت خير باد مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد شرم مي‌دارم ز روي گلعذارت خير باد سر ز پيشت برنمي‌آرم ز دستور طلب از خدا باد آفرين بر روزگارت خير باد هر کجا باشم دعا گويم همي بر دولتت ور بميرم در غريبي ز انتظارت خير باد گر دهد عمرم امان رويت ببينم عاقبت زنده برخيزم ز بوي مشکبارت خير باد گر ز چين زلف تو بويي رسد بر خاک ما سعديا آن گفته‌هاي آبدارت خير باد گر ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد
مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد
مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد

شاعر : سعدي

مي‌گذارم جان به خدمت يادگارت خير بادمي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد
شرم مي‌دارم ز روي گلعذارت خير بادسر ز پيشت برنمي‌آرم ز دستور طلب
از خدا باد آفرين بر روزگارت خير بادهر کجا باشم دعا گويم همي بر دولتت
ور بميرم در غريبي ز انتظارت خير بادگر دهد عمرم امان رويت ببينم عاقبت
زنده برخيزم ز بوي مشکبارت خير بادگر ز چين زلف تو بويي رسد بر خاک ما
سعديا آن گفته‌هاي آبدارت خير بادگر ز من ياد آوري بنويس آنجا قطعه‌اي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.