به سرهنگ سلطان چنين گفت زن

به سرهنگ سلطان چنين گفت زن شاعر : سعدي که خيز اي مبارک در رزق زن به سرهنگ سلطان چنين گفت زن که فرزند کانت نظر بر رهند برو تا ز خوانت نصيبي دهند که سلطان به شب نيت روزه کرد بگفتا بود مطبخ امروز سرد همي گفت با خود دل از فاقه ريش زن از نااميدي سر انداخت پيش که افطار او عيد طفلان ماست که سلطان از اين روزه گويي چه خواست؟ به از صائم الدهر دنيا پرست خورنده که خيرش برآيد ز دست که درمنده‌اي را دهد نان چاشت مسلم کسي را بود روزه داشت ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن

شاعر : سعدي

که خيز اي مبارک در رزق زنبه سرهنگ سلطان چنين گفت زن
که فرزند کانت نظر بر رهندبرو تا ز خوانت نصيبي دهند
که سلطان به شب نيت روزه کردبگفتا بود مطبخ امروز سرد
همي گفت با خود دل از فاقه ريشزن از نااميدي سر انداخت پيش
که افطار او عيد طفلان ماستکه سلطان از اين روزه گويي چه خواست؟
به از صائم الدهر دنيا پرستخورنده که خيرش برآيد ز دست
که درمنده‌اي را دهد نان چاشتمسلم کسي را بود روزه داشت
ز خود بازگيري و هم خود خوري؟وگرنه چه لازم که سعيي بري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط