تو را عشق همچون خودي ز آب و گل شاعر : سعدي ربايد همي صبر و آرام دل تو را عشق همچون خودي ز آب و گل به خواب اندرش پاي بند خيال به بيداريش فتنه برخد و خال که بيني جهان با وجودش عدم به صدقش چنان سرنهي بر قدم زر و خاک يکسان نمايد برت چو در چشم شاهد نيايد زرت که با او نماند دگر جاي کس دگر با کست بر نيايد نفس وگر ديده برهم نهي در دل است تو گويي به چشم اندرش منزل است نه قوت که يک دم شکيبا شوي نه انديشه از کس که رسوا شوي وگر تيغ بر سر...