يکي پنجهي آهنين راست کرد شاعر : سعدي که با شير زورآوري خواست کرد يکي پنجهي آهنين راست کرد دگر زور در پنجه در خود نديد چو شيرش به سرپنجه در خود کشيد به سرپنجه آهنينش بزن يکي گفتش آخر چه خسبي چو زن؟ نشايد بدين پنجه با شير گفت شنيدم که مسکين در آن زير گفت همان پنجه آهنين است و شير چو بر عقل دانا شود عشق چير چه سودت کند پنجهي آهني؟ تو در پنجه شير مرد اوژني که در دست چوگان اسيرست گوي چو عشق آمد از عقل ديگر مگوي ...