شتر بچه با مادر خويش گفت: شتر بچه با مادر خويش گفت:شاعر : سعدي بس از رفتن، آخر زماني بخفتشتر بچه با مادر خويش گفت:نديدي کسم بارکش در قطاربگفت ار به دست منستي مهاروگر ناخدا جامه بر تن دردقضا کشتي آن جا که خواهد بردکه بخشنده پروردگارست و بسمکن سعديا ديده بر دست کسکه گر وي براند نخواند کستاگر حق پرستي ز درها بستوگرنه سر نااميدي بخارگر او تاجدارت کند سر برآر