شکم صوفيي را زبون کرد و فرج شاعر : سعدي دو دينار بر هر دوان کرد خرج شکم صوفيي را زبون کرد و فرج چه کردي بدين هر دو دينار؟ گفت يکي گفتش از دوستان در نهفت به ديگر، شکم را کشيدم سماط به ديناري از پشت راندم نشاط که اين همچنان پر نشد وان تهي فرومايگي کردم وابلهي چو ديرت به دست اوفتد خوش خوري غذا گر لطيف است و گر سرسري که خوابش به قهر آورد در کمند سر آنگه به بالين نهد هوشمند چو ميدان نبيني نگهدار گوي مجال سخن تا نيابي مگوي نه ديوانهاي...