جواني سر از رأي مادر بتافت

جواني سر از رأي مادر بتافت شاعر : سعدي دل دردمندش به آذر بتافت جواني سر از رأي مادر بتافت که اي سست مهر فراموش عهد چو بيچاره شد پيشش آورد مهد مگس راندن از خود مجالت نبود؟ نه در مهد نيروي حالت نبود که امروز سالار و سرپنجه‌اي تو آني کزان يک مگس رنجه‌اي که نتواني از خويشتن دفع مور به حالي شوي باز در قعر گور چو کرم لحد خورد پيه دماغ؟ دگر ديده چون برفروزد چراغ نداند همي وقت رفتن ز چاه چه پوشيده چشمي ببيني که راه وگرنه تو هم چشم پوشيده‌اي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جواني سر از رأي مادر بتافت
جواني سر از رأي مادر بتافت
جواني سر از رأي مادر بتافت

شاعر : سعدي

دل دردمندش به آذر بتافتجواني سر از رأي مادر بتافت
که اي سست مهر فراموش عهدچو بيچاره شد پيشش آورد مهد
مگس راندن از خود مجالت نبود؟نه در مهد نيروي حالت نبود
که امروز سالار و سرپنجه‌ايتو آني کزان يک مگس رنجه‌اي
که نتواني از خويشتن دفع موربه حالي شوي باز در قعر گور
چو کرم لحد خورد پيه دماغ؟دگر ديده چون برفروزد چراغ
نداند همي وقت رفتن ز چاهچه پوشيده چشمي ببيني که راه
وگرنه تو هم چشم پوشيده‌ايتو گر شکر کردي که با ديده‌اي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط