همي يادم آيد ز عهد صغر

همي يادم آيد ز عهد صغر شاعر : سعدي که عيدي برون آمدم با پدر همي يادم آيد ز عهد صغر در آشوب خلق از پدر گم شدم به بازيچه مشغول مردم شدم پدر ناگهانم بماليد گوش برآوردم از بي قراري خروش بگفتم که دستم ز دامن مدار که اي شوخ چشم آخرت چند بار که نتواند او راه ناديده برد به تنها نداند شدن طفل خرد برو دامن راه دانان بگير تو هم طفل راهي به سعي اي فقير چو کردي، ز هيبت فرو شوي دست مکن با فرومايه مردم نشست که عارف ندارد ز در يوزه ننگ به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همي يادم آيد ز عهد صغر
همي يادم آيد ز عهد صغر
همي يادم آيد ز عهد صغر

شاعر : سعدي

که عيدي برون آمدم با پدرهمي يادم آيد ز عهد صغر
در آشوب خلق از پدر گم شدمبه بازيچه مشغول مردم شدم
پدر ناگهانم بماليد گوشبرآوردم از بي قراري خروش
بگفتم که دستم ز دامن مدارکه اي شوخ چشم آخرت چند بار
که نتواند او راه ناديده بردبه تنها نداند شدن طفل خرد
برو دامن راه دانان بگيرتو هم طفل راهي به سعي اي فقير
چو کردي، ز هيبت فرو شوي دستمکن با فرومايه مردم نشست
که عارف ندارد ز در يوزه ننگبه فتراک پاکان درآويز چنگ
مشايخ چو ديوار مستحکمندمريدان به قوت ز طفلان کمند
که چون استعانت به ديوار بردبياموز رفتار از آن طفل خرد
که درحلقه‌ي پارسايان نشستز زنجير ناپارسايان برست
که سلطان از اين در ندارد گزيراگر حاجتي داري اين حلقه گير
که گردآوري خرمن معرفتبرو خوشه چين باش سعدي صفت


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.