بيفکن خيمه تا محمل برانند

بيفکن خيمه تا محمل برانند شاعر : سعدي که همراهان اين عالم روانند بيفکن خيمه تا محمل برانند برادر خواندگان کاروانند زن و فرزند و خويش و يار و پيوند که بي ايشان بماني يا بمانند نبايد ستن اندر صحبتي دل به آخر چون بينديشي همانند نه اول خاک بودست آدميزاد بينديشند و قدر خود بدانند پس آن بهتر که اول و آخر خويش هنوز از کبر سر بر آسمانند زمين چندي بخورد از خلق و چندي که اينان پادشاهان جهانند يکي بر تربتي فرياد مي‌خواند ببين تا پادشه يا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيفکن خيمه تا محمل برانند
بيفکن خيمه تا محمل برانند
بيفکن خيمه تا محمل برانند

شاعر : سعدي

که همراهان اين عالم روانندبيفکن خيمه تا محمل برانند
برادر خواندگان کاروانندزن و فرزند و خويش و يار و پيوند
که بي ايشان بماني يا بمانندنبايد ستن اندر صحبتي دل
به آخر چون بينديشي همانندنه اول خاک بودست آدميزاد
بينديشند و قدر خود بدانندپس آن بهتر که اول و آخر خويش
هنوز از کبر سر بر آسمانندزمين چندي بخورد از خلق و چندي
که اينان پادشاهان جهاننديکي بر تربتي فرياد مي‌خواند
ببين تا پادشه يا پاسبانندبگفتم تخته‌اي بر کن ز گوري
که مي‌دانم که مشتي استخوانندبگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که با جلاب در حلقت چکانندنصيحت داروي تلخست و بايد
ز داروخانه‌ي سعدي ستانندچنين سقمونياي شکرآلود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط