خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم

خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم شاعر : سعدي ديبا نتوان کردن ازين پشم که رشتيم خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم پهلوي کبائر حسناتي ننوشتيم بر حرف معاصي خط عذري نکشيديم از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم ما کشته‌ي نفسيم و بس آوخ که برآيد ما از سر تقصير و خطا درنگذشتيم افسوس برين عمر گرانمايه که بگذشت نامرد که ماييم چرا چرا دل بسرشتيم دنيا که درو مرد خدا گل نسرشتست ما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيم ايشان چو ملخ در پس زانوي رياضت ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم
خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم
خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم

شاعر : سعدي

ديبا نتوان کردن ازين پشم که رشتيمخرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم
پهلوي کبائر حسناتي ننوشتيمبر حرف معاصي خط عذري نکشيديم
از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيمما کشته‌ي نفسيم و بس آوخ که برآيد
ما از سر تقصير و خطا درنگذشتيمافسوس برين عمر گرانمايه که بگذشت
نامرد که ماييم چرا چرا دل بسرشتيمدنيا که درو مرد خدا گل نسرشتست
ما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيمايشان چو ملخ در پس زانوي رياضت
ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيمپيري و جواني پي هم چون شب و روزند
حيفست دريغا که در صلح بهشتيمواماندگي اندر پس ديوار طبيعت
يک روز نگه کن که برين کنگره خشتيمچون مرغ برين کنگره تا کي بتوان خواند
کامروز کسي را نه پناهيم و نه پشتيمما را عجب ار پشت و پناهي بود آن روز
شايد که ز مشاطه نرنجيم که زشتيمکر خواجه شفاعت نکند روز قيامت
با اين عمل دوزخيان کاهل بهشتيمباشد که عنايت برسد ورنه مپندار
يک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتيمسعدي مگر از خرمن اقبال بزرگان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.