المنةلله که نمرديم و بديديم

المنةلله که نمرديم و بديديم شاعر : سعدي ديدار عزيزان و به خدمت برسيديم المنةلله که نمرديم و بديديم بس فاتحه خوانديم و به اخلاص دميديم در رفتن و بازآمدن رايت منصور وآواي دراي شتران باز شنيديم تا بار دگر دمدمه‌ي کوس بشارت رويي که در آن ماه چو نو مي‌طلبيدم چون ماه شب چارده از شرق برآمد امروز بگفتيم که حنظل بچشيديم شکر شکر عافيت از کام حلاوت تا کوه و بيابان مشقت نبريديم در سايه‌ي ايوان سلامت ننشستيم آن شد که به حسرت سرانگشت گزيديم وقتست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
المنةلله که نمرديم و بديديم
المنةلله که نمرديم و بديديم
المنةلله که نمرديم و بديديم

شاعر : سعدي

ديدار عزيزان و به خدمت برسيديمالمنةلله که نمرديم و بديديم
بس فاتحه خوانديم و به اخلاص دميديمدر رفتن و بازآمدن رايت منصور
وآواي دراي شتران باز شنيديمتا بار دگر دمدمه‌ي کوس بشارت
رويي که در آن ماه چو نو مي‌طلبيدمچون ماه شب چارده از شرق برآمد
امروز بگفتيم که حنظل بچشيديمشکر شکر عافيت از کام حلاوت
تا کوه و بيابان مشقت نبريديمدر سايه‌ي ايوان سلامت ننشستيم
آن شد که به حسرت سرانگشت گزيديموقتست به دندان لب مقصود گزيدن
در خرمن ما زد که چو گندم بطپيديمدست فلک آن روز چنان آتش تفريق
باز آمد و از جور زمستان برهيديمالمنةلله که هواي خوش نوروز
همچون دهلش پوست به چوگان بدريديمدشمن که نمي‌خواست چنين روز بشارت
گوييم که ما خود شب تاريک نديديمسعدي ادب آنست که در حضرت خورشيد


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط