کودکي داشتم خراباتي شاعر : سنايي غزنوي مي کش و کمزن و خرافاتي کودکي داشتم خراباتي پارسايي شگرف و طاماتي پارسا شد ز بخت و دولت من صفتي بود مرورا ذاتي شيوهي خمر و قمر و رمز مدام همچو بلخير گشت هيهاتي آنکه والتين ز بر ندانستي عدد سورهي لباساتي خوانده از بر هميشه چو الحمد مثل و نکتهي اشاراتي گويد امروز بر من از سر زهد مر مرا مايهي مباهاتي دوش گفتم ورا که اي دل و جان واصل هر گونهي کراماتي گر چه مستور و پارسا شدهاي گفت:...