روزي که پايم قطع شد تصميم گرفتم با ديابت بجنگم
مرتضي دواني که 17 سال است ديابت دارد، ميگويد:
27 ساله بودم که به علت تشنگي زياد، تکرر ادرار، ضعف عضلاني و ميل فوقالعاده زياد به شيريني و مواد قندي به پزشک مراجعه کردم. پزشک معالجام تشخيص داد که ديابت نوع يک دارم و تا آخر عمر بايد با اين بيماري کنار بيايم. باورم نميشد. انگار دنيا روي سرم خراب شده بود. مدام با خودم فکر ميکردم که چگونه بايد تا آخر عمر دارو بخورم و انسولين بزنم. اصلا چرا من؟! همان زمان به توصيه پزشکم، مصرف مواد قندي را کاهش دادم اما انگار با خودم لج کرده بودم. پيرويام از رژيم غذايي هر روز کمرنگتر ميشد و کار به جايي رسيد که در سن 35 سالگي به علت افزايش قندخون در بيمارستان بستري شدم. هفتهاي 4بار انسولين ميزدم. به انسولين حساسيت پيدا کردم و اين حساسيت و خراشهاي پوستي هنوز هم ادامه دارد. البته در همان شرايط هم مشکلات خانوادگي و کاري پيدا کردم و اصلا مهم نبود که برايم چه اتفاقي بيفتد. کمکم احساس ميکردم پاهايم قدرت اوليه را ندارند و هر روز سستتر ميشوند اما با وجود آن همه مشکل و دردسر چه ميتوانستم بکنم؟ خيلي کم و فقط در شرايط بحراني به پزشک مراجعه ميکردم. تا اينکه دو سال پيش زخم کوچکي روي پاي چپم در انگشت آخري مشاهده کردم. فکر نميکردم موضوع مهمي باشد. البته در زمينه زخم پاي ديابتي تا حدودي اطلاعات داشتم اما هرگز فکر نميکردم يک زدگي کفش مختصر به زخم پا منجر شود. انگار همه چيز خيلي سريع گذشت. پاهايم ديگر حسي نداشت. حتي با ضربه محکم هم احساس درد نميکردم و به مرور زمان 3 تا از انگشتانم سياه شده بود. از نظر روحيرواني هم شرايط خوبي نداشتم و در حال جدايي از همسرم بودم و وقتي به اصرار يکي از دوستانام به پزشک مراجعه کردم فهميدم خيلي دير شده و چارهاي جز قطع پا ندارم. خيلي زود در بيمارستان بستري شدم و تحت معاينههاي مختلف قرار گرفتم و با انسولين و پيروي از رژيم غذايي تا حدودي قندخونم کنترل شد. بعد از دو هفته چارهاي نداشتم که به قطع پا رضايت بدهم چون با گذشت زمان فقط شرايط بدتر ميشد و پزشکان مجبور بودند قسمت بيشتري از پايم را قطع کنند. شرايط بسيار سختي بود. اينکه بعد از به هوش آمدن فهميدم پاي چپم از مچ به پايين قطع شده، دردآور بود. اما تازه اين آغاز ماجرا بود چرا که تشخيص پزشک معالجام اين بود که فشارخون بالايي دارم و اگر ديابتام را کنترل نکنم، به زودي با مشکل کليه و دياليز روبهرو خواهم شد. همان جا بود که تصميم گرفتم هر طور که شده، ديابتام را کنترل کنم. از آن زمان، حدود 2 سال ميگذرد. البته شرايط بحراني را پشت سر گذاشتهام و به دليل از دست دادن شغل اولم (مکانيکي) هنوز هم افسوس ميخورم. اگر به دستورهاي پزشکم عمل ميکردم، دچار زخم پاي ديابتي نميشدم، قطع پا را تجربه نميکردم و زندگيام خيلي بهتر بود اما ميدانم که اگر باز هم مراقب نباشم، احتمال ابتلاي مجدد به زخم پاي ديابتي، قطع پاي مقابل و مشکلات کليه و ديابت در انتظارم خواهد بود. در حال حاضر، رژيم غذايي دارم و هفتهاي 2بار انسولين ميزنم و ديابتام تحت کنترل است. براي کنترل فشارخونم هم قرص کاپتوپريل ميخورم و روزي 3 تا 4 بار قند خونم را با گلوکومتر اندازهگيري ميکنم و پزشک معالجام از وضعيتام راضي است. خدا را شکر، توانستهام بر ديابت غلبه کنم تا با عوارض جديدي روبهرو نشوم.
نگاه اول/ دکتر محمدرضا مهاجر تهراني، فوق تخصص بيماريهاي غدد و متابوليسم
يکي از مهمترين عوارض بيماران ديابتي نوع يک، زخم پاي ديابتي است؛ به طوري که در دنيا هر 30 ثانيه يک پا به علت عوارض بيماري ديابت قطع ميشود و اين در حالي است که تا 80 درصد ميتوان از بروز اين مشکل پيشگيري کرد.
متاسفانه آقاي دواني به دلايلي روند کنترل بيماري ديابت را جدي نگرفتند و هنگامي هم که به مطب من مراجعه کردند، امکان اينکه از قطع پا جلوگيري شود، وجود نداشت چرا که 3 تا از انگشتان پا کاملا سياه شده بود و درگيري عروقي تا مچ ادامه داشت و پاي چپ ايشان کاملا بيحس بود. البته اختلال حس ميتوانست به عنوان يک پيشآگهي ابتلا به زخم پا محسوب شود اما بيمار موردنظر به دليل بيتوجهي موجب گسترش زخم و در نهايت قطع پا از ناحيه مچ شدند. البته پس از اين اتفاق ناخوشايند، تا حد زيادي توانستند بيماريشان را کنترل کنند و قندخونشان را به محدوده 110 ميليگرم در دسيليتر برسانند (در افرادي که ديابت آنها تحت کنترل قرار دارد، قندخون ناشتا بايد بين 80 تا 120 ميليگرم در دسيليتر و 2 ساعت بعد از غذا کمتر از 150ميليگرم دسيليتر باشد. شاخص هموگلوبين A1C نيز بايد به کمتر از 7 درصد برسد). مشکل کنوني آقاي دواني فشارخون بالا است که از چند ماه پيش افزايش پيدا کرده و در حال حاضر با مصرف دارو در مرحله نسبتا نرمال نگه داشته ميشود اما به ايشان هشدار دادهام که اگر از رژيم غذاييشان پيروي نکنند، متاسفانه با مشکل کليوي و حتي دياليز مواجه خواهند شد. به طور کلي توصيه من به همه بيماران ديابتي نوع يک اين است که حتما قندخونشان را در محدوده طبيعي نگه دارند و مصرف به موقع انسولين را فراموش نکنند. از طرفي براي پيشگيري از ابتلا به زخم پاي ديابتي هر روز پاهايشان را بررسي کنند و با مشاهده کوچکترين زخمي به پزشک معالجشان مراجعه کنند. شستن روزانه پاها و خشک کردن کامل آنها نيز اهميت زيادي دارد و مانع از بروز اين مشکل خواهد شد. در عين حال، انتخاب کفش مناسب از جمله اولويتهاي بيمارن مبتلا به ديابت است و بيمار مورد نظر به دليل زدگي کفش (استفاده از کفش تنگ و غيراستاندارد) و عدم توجه کافي به زخم پاي ديابتي مبتلا شده است. من در حال حاضر از وضعيت آقاي دواني رضايت نسبي دارم و ايشان کاملا تحت نظر قرار دارند.
نگاه دوم/ دکتر فريده مهتيپور، متخصص پوست و مو
ديابت داراي دو تيپ است که اولي از نوع وابسته به انسولين و دومي، غيروابسته به انسولين است. با توجه به اينکه سن شروع هر يک از اين دو متفاوت است، مدت زمان طول کشيدن بيماري در هر يک متفاوت است و بنابراين ميزان درگيري عروقي و عصبي در هر يک از اينها متفاوت بوده و علايم پوستي آنها نيز تا حدود زيادي با يکديگر فرق دارد. شايعترين علايم پوستي که در ديابت مشاهده ميشود درموپاتي ديابتي نام دارد و عبارت است از ضايعات کوچک گرد و قرمزرنگ به اندازه 5/0 تا 1 سانتيمتر که بيشتر روي ساق پا، ساعد، رانها و نيز روي برجستگيهاي استخواني بدن مشاهده ميشود. اين ضايعهها بعد از ايجاد شدن به تدريج بهبود يافته ولي يک اثر جوشگاهي بارز و فرو رفته با رنگ متمايل به آبي در همان محل باقي ميگذارند.
يک علامت ديگر که ممکن است در برخي از بيماران ديابتي بارز باشد و زندگي بيمار را مختل کند، خارش گسترده در تمام بدن اين بيماران است که ميتواند با خشکي بارز پوست همراه باشد و آقاي دواني نيز با اين مشکل مواجهاند. در عين حال، تاولهاي ديابتي نيز از جمله ضايعات پوستي هستند که بدون ضربه و به طور خود به خود در تمام بدن به ويژه دستها و پاها ايجاد ميشود. اين تاولها معمولا فاقد التهاب بوده، از چند ميليمتر تا چند سانتيمتر هستند و در عرض 2 تا 5 هفته، بدون اينکه اثري از خود به جا بگذارند محو شده و بهبود مييابند. از طرفي، علايم ديگر پوستي که ممکن است در اين بيماران حادث شود ناشي از واکنش بدن به تزريق انسولين است و بيمار مورد نظر ما از اين موضوع به شدت رنج ميبرد. بهطور کلي ما دو نوع واکنش نسبت به انسولين تزريقي داريم: واکنش پوستي اوليه يا فوري که به صورت قرمزي ظاهر شده و در عرض 30 دقيقه تبديل به کهير موضعي شده و در عرض يک ساعت بهبود مييابد، ولي واکنشي که شايعتر ديده ميشود تاخيري بوده و دو هفته بعد از شروع انسولين ديده ميشود که به شکل يک توده سفت خارشدار در محل تزريق خود را نشان داده که در عرض چند روز بهبود يافته و در محل آن يک رنگ تيره و يک اثر جوشگاهي باقي ميماند. گاهي هم تزريق انسولين در محل باعث ذوب چربي زيرجلدي در همان ناحيه شده و به شکل يک پلاک فرو رفته خود را نشان ميدهد و بهبود آن معمولا کامل نخواهد بود. علاوه بر اين در برخي از بيماران ديابتي تخريب موضعي کلاژن پوستي نيز ديده شده است که ممکن است همراه با شروع نارسايي کليه نيز باشد. از لحاظ عفوني نيز اين بيماران مستعد عفونت ميکروبي و قارچي هستند. نبايد فراموش کرد که زخم پاي ديابتي که ناشي از درگيري عروقي و عصبي به طور توام است، همواره بيماران ديابتي را تهديد ميکند و رسيدگيهاي خاصي را ميطلبد و متاسفانه آقاي دواني به اين زخم مبتلا شدهاند و از اين به بعد بايد کوچکترين خراش يا ترک پوستي را جدي بگيرند.
نگاه سوم/ دکتر محسن خوشنيت، فوقتخصص غدد و متابوليسم
براساس آمار، بيماران مبتلا به ديابت نوع يک، پس از 5 سال از شروع بيماري، تا10 درصد و پس از 20 سال، تا 30 درصد دچار فشار خون بالا ميشوند. البته اين موضوع در مورد بيماران مبتلا به ديابت نوع2 تا حدي متفاوت است؛ زيرا 40درصد اين بيماران در شروع بيماري به افزايش فشارخون مبتلا ميشوند. اما در بيماران ديابت نوع يک، با گذشت زمان و افزايش طول بيماري، فشارخون بالا به سراغ بيماران ميآيد و بروز آن عمدتا به دليل درگيري کليهها است.
از طرفي معمولا پس از گذشت 3 سال از شروع ديابت نوع يک، اگر بيماري کنترل نشود، در تعدادي از بيماران شاهد دفع آلبومين در ادرار خواهيم بود که در مرحله اول ميزان دفع بسيار کم است و با آزمايش معمولي ادرار تشخيص داده نميشود و نياز به آزمايشهاي تخصصي دارد. در واقع اگر ميزان آلبومين در ادرار بين 30 تا 300 ميليگرم در ادرار 24 ساعته باشد، فرد ديابتي در مرحله اول که ميکروآلبومينوري نام دارد، قرار ميگيرد و اگر بيش از 300ميليگرم باشد، کليهها به تدريج دچار آسيب شده و عملکردشان مختل ميشود و ممکن است بيمار مجبور به دياليز شود؛ زيرا در اين شرايط کليهها قادر به دفع سموم بدن نخواهند بود و اين آخرين مرحله است. بنابراين هرچه فشارخون بالاتر باشد، شدت مشکلات کليوي نيز افزايش مييابد و بيمار ديابتي نياز به مصرف چند دارو براي کنترل فشارخون خواهد داشت. آنطور که از شواهد پيداست، بيمار موردنظر به بيماري فشارخون بالا مبتلا است و به احتمال زياد براي کاهش دفع آلبومين نيز از دارو استفاده ميکند تا جلوي پيشرفت دفع آلبومين و ورود به مرحله خطرناک گرفته شود. براي کاهش ميزان فشارخون و نگه داشتن آن در محدوده طبيعي، بيماران ديابتي نوع يک بايد در کنار درمان دارويي، از رژيم غذايي مناسب نيز پيروي کنند. مثلا کاهش مصرف نمک، عدم مصرف پروتئين بيش از حد مجاز، ترک سيگار و الکل و همچنين افزايش مصرف ميوهها و سبزيجات و لبنيات کمچرب و در کنار همه اينها انجام تحرک و ورزش روزانه از جمله اقدامهاي مفيد در کاهش فشارخون بيماران مبتلا به ديابت است. اگر بيمار همه اين نکات را لحاظ کند و انسولين به موقع دريافت کند، نياز به مصرف داروهاي بيشتر و همچنين مقاومت به دارو کاهش مييابد. هدف آقاي دواني و همه بيماران مبتلا به ديابت نوع يک و فشارخوني بايد اين باشد که فشارخون آنها به کمتر از 130 روي 80 برسد زيرا فشارخون بيشتر از اين ميزان، عوارض کليوي، چشمي و قلبي- عروقي ديابت را به همراه دارد و سلامت آنها را به خطر مياندازد.
نگاه چهارم/ دکتر محمدرضا خدايي، روانپزشک
ديابت يک بيماري مزمن است و اگر کنترل نشود، عوارض متعدد و گاه جبرانناپذيري را به بيمار وارد ميکند. از ديدگاه روانشناختي، براي بيماران ديابتي 3 مرحله وجود دارد. اولين مرحله، مرحله شروع بيماري است و بيمار در اين مرحله متوجه ابتلا به ديابت ميشود و واکنشهاي مختلفي به ويژه افسردگي، اضطراب و انکار بيماري را بروز ميدهد. مرحله دوم، مرحله سازگاري است که در اين مرحله، فرد ديابتي، بيماري خود را ميپذيرد. گاهي نيز از دارو خوردن و زدن انسولين خسته ميشود و احساس نااميدي ميکند اما هنوز عوارض بيماري مشاهده نشده است و اگر فرد بيمارياش را کنترل نکند، وارد سومين مرحله يعني مرحله بحران خواهد شد. در اين مرحله، عوارض بيماري ديابت مانند عوارض چشمي، عصبي، کليوي و همچنين قطع عضو، سلامت بيمار را خدشهدار ميکند. آقاي دواني در همين مرحله قرار دارد و متاسفانه به دليل مشکلهاي خانوادگي و عدم کنترل بيماري به اين مرحله رسيده است. البته قطع پا از ناحيه مچ براي بيمار مانند يک شوک است؛ شبيه شوکي که هنگام مرگ يکي از عزيزان به فرد وارد ميشود. مطمئنا پس از گذشت حدود 2 سال، آقاي دواني سختترين مرحله، يعني مواجه شدن با موضوع قطع پا را پشتسر گذاشتهاند و زندگي با اين شرايط را پذيرفتهاند. مساله مهم اين است که با وجود اين مشکل هم ميتوان يک زندگي خوب و سالم داشت. توصيه من به اين بيمار و ساير بيماران ديابتي با چنين شرايطي اين است که در کلاسهاي آموزشي گروهي که در مراکز بيماران خاص و انجمن ديابتيهاي بدون نام برگزار ميشود، شرکت کنند تا هم مديريت استرس را ياد بگيرند و هم با حضور در جمع بيماراني که شرايطي مشابه با خودشان دارند، با مشکلها و چگونگي پيروز شدن آنها بر سختيها آشنا شوند. آقاي دواني بايد بداند که توانايي يک فرد وابسته به وضعيت جسماني او نيست. ايشان بايد با پزشک معالجشان گفتوگو کنند و اطلاعاتشان را در زمينه عوارض بيماري ديابت افزايش دهند؛ چرا که افزايش آگاهي موجب کاهش استرس و اضطراب در افراد ميشود. البته من توصيه ميکنم افراد ديابتي که به عوارض اين بيماري مبتلا شدهاند و مانند آقاي دواني دچار قطع عضو شدهاند و از نظر خانوادگي نيز در شرايط بحراني قرار دارند، حتما طي چند جلسه با يک مشاور يا روانپزشک گفتوگو کنند.
منبع:www.salamat.com