حديث زلف جانان بس دراز است شاعر : شيخ محمود شبستري چه ميپرسي از او کان جاي راز است حديث زلف جانان بس دراز است مجنبانيد زنجير مجانين مپرس از من حديث زلف پرچين سر زلفش مرا گفتا فروپوش ز قدش راستي گفتم سخن دوش وز او در پيچش آمد راه طالب کژي بر راستي زو گشت غالب همه جانها از او بوده مقلقل همه دلها از او گشته مسلسل نشد يک دل برون از حلقهي او معلق صد هزاران دل ز هر سو به عالم در يکي کافر نماند گر او زلفين مشکين برفشاند نماند در جهان...