چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم

چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم شاعر : صائب تبريزي ما پير به روشندلي صبح نديديم چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم از بار گنه همچو کمان گر چه خميديم يک بار نجست از دل ما ناوک آهي غير از سر انگشت ندامت نگزيديم چون شمع درين انجمن از راستي خويش خار از قدم آبله پايي نکشيديم افسوس که با ديده‌ي بيدار چو سوزن ما حاصل ازين عمر سبکسير نديديم از آب روان ماند به جا سبزه و گلها چندان که درين دايره چون چشم بريديم بيرون ننهاديم ز سر منزل خود پاي ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم

شاعر : صائب تبريزي

ما پير به روشندلي صبح نديديمچندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
از بار گنه همچو کمان گر چه خميديميک بار نجست از دل ما ناوک آهي
غير از سر انگشت ندامت نگزيديمچون شمع درين انجمن از راستي خويش
خار از قدم آبله پايي نکشيديمافسوس که با ديده‌ي بيدار چو سوزن
ما حاصل ازين عمر سبکسير نديديماز آب روان ماند به جا سبزه و گلها
چندان که درين دايره چون چشم بريديمبيرون ننهاديم ز سر منزل خود پاي
حرفي که برد راه به جايي، نشنيديمهر چند چو گل گوش فکنديم درين باغ
از خاک چو ني گر چه کمربسته دميديمصائب به مقامي نرسيديم ز پستي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.