چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران ( 1 )
انقلاب اسلامی ایران علل چهارگانه وقوع انقلاب را، در نوع نیرومند آن نشان داد:
1- نارضایتی عمیق از شرایط حاکم با شاخص هایی مانند خستگی و تنفر مردم از وعده تکراری و دروغین رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ شاه و شعارهای طردکننده رژیم مانند مرگ بر شاه و نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، آشکار بود. برخلاف همه یا بیشتر انقلابهای معاصر که تنها گروههای خاصی در آنها شرکت داشتند در ایران اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور از رژیم پهلوی ابراز تنفر می کردند. با توجه به این واقعیت که ناخشنودی مردم با جنبه های فکری و عقیدتی آمیخته گردید می توان گفت نارضایتی در گسترش و پذیرش اندیشه و ایدئولوژی جدید جایگزین در انقلاب اسلامی با شاخص شعارهای انقلابیان در بیان آرمان های جدید که در تظاهرات های خیابانی، سخنرانی ایران از دیگر انقلابهای معاصر شدیدتر و عمیق تر بود.
2- ها و نوشته های زمان وقوع انقلاب دیده می شد و بی توجهی همگانی به شعارهای گروههای غیر اسلامی به رغم تبلیغات گسترده آنها قابل مشاهده بود. به طورکلی، در پی شکست مارکسیسم و ناسیونالیسم، با تلاش گروههای اسلامی، اندیشه احیای دین و بازگشت به خویشتن روز به روز نیرومندتر شد و کسانی که در انقلاب شرکت جستند به اینکه ایدئولوژی اسلامی باید جایگزین ایدئولوژی قدیم حاکم گردد، معتقد گردیدند.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمان های انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلاب های معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند. افزودن بر این اصالت فرهنگی ایدئولوژی انقلاب ایران از تفاوتهای عمده انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب های معاصر است.
3-در وقوع انقلاب اسلامی، وجود نوعی رهبری ویژه همراه با ساختارهای خاص نقش آفرین مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی نیز آشکار بود.
رهبری هوشمند و بلامنازع امام خمینی، اعتماد خاص مردم به وی و پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم وضعی استثنایی پدید آورد و به موفقیت سریع در برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمانهای انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی انجامید. شعارهایی مانند «نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است» «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» بر پذیرش همگانی رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی گواهی دهد.
4-روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخصهایی چون عدم تسلیم انقلابیان در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم شاه؛ (مانند تغییر نخست وزیران، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای کنترل شده مطبوعات) و بی توجهی آنان به اقدامات سرکوب گرانه (مانند حکومت نظامی) مشخص می شود.
برای کاوش در زمینه چگونگی وقوع انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر باید به تاریخ کشور مرجوع کرد. از سوی دیگر، در بحث چگونگی وقوع انقلاب، توجه به ماهیت انقلاب بسیار راه گشا می نماید. ماهیت دینی انقلاب اسلامی و پیروزی سریع آن که با این ماهیت ارتباط داردبازگو کننده نقش مهمتر تعدادی از علل مربوط به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی است.
علتهایی مانند دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ویژگی ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن، نهضتها و حرکتهای شیعی گذشته، مراسم مذهبی (عزاداری در ماههای محرم و صفر به ویژه روزهای تاریخی تاسوعا و عاشوراحسینی)، نهاد روحانیت و ارتباط دائمی آن با مردم و رهبری هوشمند و قاطع امام خمینی. در حقیقت فرهنگ مذهبی مردم ایران به رغم نمودهای آشکار فرهنگ پرزرق و برق غربی، نهادهای فرهنگی تاریخی و رهبری امام خمینی در ایجاد و پیروزی سریع انقلاب نقش اساسی داشت.
سعى شده که انقلاب اسلامى با انقلابهاى فرانسه و روسیه که از بزرگترینو معروفترین انقلابهاى جهان مىباشند در وجوه اقتصادى، سیاسى و اجتماعى مقایسهشود.
1 - موقعیت اقتصادى رژیمهاى پیش از انقلاب
2 - اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب
3 - پیچیدگى و استحکام رژیمهاى قبل از انقلاب
4 - قدرت اجتماعى
شرایط اقتصادى در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبى نداشت. دو جنگخارجى که در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهاى اقتصادى افزود، رکود اقتصادى که تا سال 1909دوام داشتشرایط ناگوارى را براى کارکنان و دهقانان ایجاد کرده بود، از یک سو بیکارى را سخت دامن مىزد واز سوى دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتى کهدر این دوران کارگران راه مىانداختند عمدتا ماهیت اقتصادى داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شمارهشرکت کنندگان در اعتصابات افزوده مىگشت.
حال آنکه در ایران، در اواخر حکومتشاه رژیم، ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادى که در تمامسلطنت 57 ساله رژیم پهلوى بىسابقه بود به سر مىبرد. با افزایش سریع و غیر قابل پیشبینى درآمد نفت ،رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکى از دولتهاى ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانى را به یک جامعه کاملامصرفى تبدیل کرده بود. بدین ترتیب ملاحظه مىگردد در حالى که دولتهاى فرانسه و روسیه از نظراقتصادى در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشکستگى نهایى قرار داشتند دولت ایران با توجهبه افزایش ناگهانى و غیر قابل پیشبینى قیمت نفت از نظر ذخائر ارزى و توانائیهاى مالى در مطلوبترین ومناسبترین شرایط اقتصادى در تاریخ خود بوده است.
فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت 26 سال در جنگ و منازعات مهم بینالمللى بوده است ودر این منازعات جز یک ایالت، نه تنها چیزى بدست نیاورده، بلکه شکستها و خسارتهاى عظیم مالى، جانى وارضى به همراه داشته و قابل پیشبینى بود که افسران ارتش نسبتبه سرکوب مقاومت در دورهاى که بحرانبرعلیه مقامات دولتى افزایش یافته بود بىعلاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسى و اجتماعىشد به طورى که نهایتا هر حرکت محدودى را براى سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن مىساخت و زمینه را براى پیروزى انقلاب فرانسه مهیا کرد.
موقعیت نظامى روسیه نیز در اروپا بدلیل جنگهاى کریمه و جنگ 1905 تغییر کرده بود. کشورى که در1815 تنها قدرت قوى قاره اروپا بود و بعد از 1848 به نظر مىرسید که هنوز فاصله زیادى با سایر قدرتهاىاروپایى داشتبعد از جنگ کریمه به حد یکى از چند قدرت مساوى، تنزل یافت و تا زمانى که تزار در سنپطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت 1815 را پیدا نکرد. جنگ جهانى اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکى بهمرزهاى روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشترى در داخل کشور بر جاى گذاشتبطوریکه قواى نظامى این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان کستخورده و بازگشته از جبهه را بصورتمدعیانى براى قدرت سیاسى حاکم درآورد و به همین علتبود که انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانىاول بوجود آمد.
با این ترتیب ملاحظه مىگردد که نظام سیاسى حاکم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروى نظامى و قواىمسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسى با خود نداشتند بلکه ارتشى شکستخورده، روحیه از دست داده وعاصى شده از نظام با پیوستن به کارگران اعتصابى نقشى مهم در پیروزى انقلاب بازى کردند.
اما ارتش شاهنشاهى ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل 57 سال قبل از پیروزى انقلاب درهیچ جنگ خارجى مهمى شرکت نکرده بود. بیش از هر پادشاهى در ایران محمدرضا شاه به نیروهاى مسلحتوجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهاى مسلح، احساس مىکرد که یک ارتش قوى و نیرومند و در عین حالوفادار به پادشاه، نه تنها مىتواند نظام سیاسى او را در قبال مخالفین داخلى حفظ کند بلکه با توجه به جاهطلبیهایش مىتواند ابزار و اهرم لازم را براى دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بینالمللىاو فراهم نماید.
مىتوان با قاطعیت ادعا کرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامى با توجه به شکستهاى پى در پى در جنگهاىمتعدد ضعیفترین و نامطمئنترین وضعیتبوده و ارتشهاى آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسى حاکمنمىکردند بلکه نسبتبه انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها مىپیوستند، در حالیکه ارتش ایران دربهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایى و آن هم به صورت پراکنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبتبه نظام وفادار باقى مانده و اکثرا در سرکوب انقلابیون نیز کوتاهى نکردند.
کشورهاى مورد بررسى ما هر سه از جمله کشورهایى هستند که نه تنها داراى موقعیت استراتژیکى مهم وحساس مىباشند بلکه بعنوان قدرتهاى بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب مىشوند و در طول تاریخ نقش فعالىدر روابط بینالملل جهانى و منطقهاى بازى کرده و مىکنند. بدیهى استکه در قبال تحولات انقلابى این کشورها چه قبل از پیروزى و چه بعد ازپیروزى کشورهاى دیگر بویژه کشورهاى همسایه و ذینفع عکسالعملنشان داده و به نفع قدرت سیاسى حاکم و یا بالعکس در جهتحمایت ازگروههاى اجتماعى معارض فعال مىگردند. در نتیجه مسئله واکنشبینالمللى از جمله عوامل مهمى است که در بررسى قدرت و توانائیهاىرژیم سیاسى حاکم قبل از انقلاب ضرورت دارد که مورد توجه و دقت کافىقرار گیرد.
در فرانسه قرن 18 با توجه به جنگهاى طولانى که لویى پانزدهم وشانزدهم با کشورهاى همسایه خود منجمله اتریش، روسیه، انگلیس و اسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانى دوران انقلاب از حمایت آنهابرخوردار نبود بلکه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویى شانزدهم تلاش کرده و متقابلا به حمایت از گروههاى معارض و مخالفبرخواستند.
روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانى با فرانسه نداشتبدین معنا کهجنگ جهانى اول و درگیرى مستقیم روسیه تزارى در جنگ با آلمان،عثمانى و ژاپن دشمنى این دولتها بویژه دولت قدرتمند و نوپاى آلمان رابرعلیه خود داشتبه طوریکه لنین با حمایت و امکانات فراهم شده ایندولت توانستبه انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویکى اکتبر 1917 را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینکه دولتهاى روسیه تزارىیعنى فرانسه و انگلیس خود مستقیما با آلمان و متحدینش درگیر بودندامکان هیچ نوع حمایتى از تزار روسیه در شرایط بحرانى نداشتند.
اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یک دهه قبل ازسقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبى با توجه بهپایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامش و همزیستىمسالمتآمیز از حمایت کامل دو ابرقدرت، و قدرتهاىبزرگ و منطقهاى، تا آخرین روزهاى حکومتش برخورداربود و متقابلا انقلابیون ایران از هیچگونه حمایتبینالمللى برخوردار نبودند.
با این ترتیب در حالیکه دولتین فرانسه و روسیه ازنظر حمایتبینالمللى در شرایط نامناسب به سرمىبردند و دول اروپایى اغلب نسبتبه رژیمهاى این دوکشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدى نداشته وبعضا تخاصم بودند و نه تنها هیچگونه حمایتى ازنظامهاى سیاسى در آن شرایط نکردند بلکه در مواردى بهحمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر درشرایط مطلوبى به سر مىبرد.
در تئورى نظام دولتهاى مستبده مىبایست ضعیف شده باشد تا اینکه حرکتهاى انقلابى مردمى بتواند توفیقى کسب کند یا حتى بروز کند. در حقیقت از نظر تاریخى، شورشهاى مردمى به خودى خود قادر نبودهانددولتهاى مستبده را واژگون کنند. در عوض فشار نظامى از خارج اغلب با تضادها و انشعابهاى سیاسى میانطبقه مسلط و دولتبه موازات هم مىبایست وجود داشته باشد تا استبداد را تضعیف کرده و راه را براى شورش ها و نهضت هاى انقلابى باز کنند.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : mashhadizadeh
1- نارضایتی عمیق از شرایط حاکم با شاخص هایی مانند خستگی و تنفر مردم از وعده تکراری و دروغین رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ شاه و شعارهای طردکننده رژیم مانند مرگ بر شاه و نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، آشکار بود. برخلاف همه یا بیشتر انقلابهای معاصر که تنها گروههای خاصی در آنها شرکت داشتند در ایران اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور از رژیم پهلوی ابراز تنفر می کردند. با توجه به این واقعیت که ناخشنودی مردم با جنبه های فکری و عقیدتی آمیخته گردید می توان گفت نارضایتی در گسترش و پذیرش اندیشه و ایدئولوژی جدید جایگزین در انقلاب اسلامی با شاخص شعارهای انقلابیان در بیان آرمان های جدید که در تظاهرات های خیابانی، سخنرانی ایران از دیگر انقلابهای معاصر شدیدتر و عمیق تر بود.
2- ها و نوشته های زمان وقوع انقلاب دیده می شد و بی توجهی همگانی به شعارهای گروههای غیر اسلامی به رغم تبلیغات گسترده آنها قابل مشاهده بود. به طورکلی، در پی شکست مارکسیسم و ناسیونالیسم، با تلاش گروههای اسلامی، اندیشه احیای دین و بازگشت به خویشتن روز به روز نیرومندتر شد و کسانی که در انقلاب شرکت جستند به اینکه ایدئولوژی اسلامی باید جایگزین ایدئولوژی قدیم حاکم گردد، معتقد گردیدند.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمان های انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلاب های معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند. افزودن بر این اصالت فرهنگی ایدئولوژی انقلاب ایران از تفاوتهای عمده انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب های معاصر است.
3-در وقوع انقلاب اسلامی، وجود نوعی رهبری ویژه همراه با ساختارهای خاص نقش آفرین مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی نیز آشکار بود.
رهبری هوشمند و بلامنازع امام خمینی، اعتماد خاص مردم به وی و پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم وضعی استثنایی پدید آورد و به موفقیت سریع در برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمانهای انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی انجامید. شعارهایی مانند «نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است» «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» بر پذیرش همگانی رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی گواهی دهد.
4-روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخصهایی چون عدم تسلیم انقلابیان در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم شاه؛ (مانند تغییر نخست وزیران، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای کنترل شده مطبوعات) و بی توجهی آنان به اقدامات سرکوب گرانه (مانند حکومت نظامی) مشخص می شود.
برای کاوش در زمینه چگونگی وقوع انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر باید به تاریخ کشور مرجوع کرد. از سوی دیگر، در بحث چگونگی وقوع انقلاب، توجه به ماهیت انقلاب بسیار راه گشا می نماید. ماهیت دینی انقلاب اسلامی و پیروزی سریع آن که با این ماهیت ارتباط داردبازگو کننده نقش مهمتر تعدادی از علل مربوط به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی است.
علتهایی مانند دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ویژگی ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن، نهضتها و حرکتهای شیعی گذشته، مراسم مذهبی (عزاداری در ماههای محرم و صفر به ویژه روزهای تاریخی تاسوعا و عاشوراحسینی)، نهاد روحانیت و ارتباط دائمی آن با مردم و رهبری هوشمند و قاطع امام خمینی. در حقیقت فرهنگ مذهبی مردم ایران به رغم نمودهای آشکار فرهنگ پرزرق و برق غربی، نهادهای فرهنگی تاریخی و رهبری امام خمینی در ایجاد و پیروزی سریع انقلاب نقش اساسی داشت.
انقلاب اسلامى در میان انقلابهاى بزرگ جهان
سعى شده که انقلاب اسلامى با انقلابهاى فرانسه و روسیه که از بزرگترینو معروفترین انقلابهاى جهان مىباشند در وجوه اقتصادى، سیاسى و اجتماعى مقایسهشود.
1 - موقعیت اقتصادى رژیمهاى پیش از انقلاب
2 - اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب
3 - پیچیدگى و استحکام رژیمهاى قبل از انقلاب
4 - قدرت اجتماعى
1 - موقعیت اقتصادى رژیمهاى پیش از انقلاب
شرایط اقتصادى در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبى نداشت. دو جنگخارجى که در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهاى اقتصادى افزود، رکود اقتصادى که تا سال 1909دوام داشتشرایط ناگوارى را براى کارکنان و دهقانان ایجاد کرده بود، از یک سو بیکارى را سخت دامن مىزد واز سوى دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتى کهدر این دوران کارگران راه مىانداختند عمدتا ماهیت اقتصادى داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شمارهشرکت کنندگان در اعتصابات افزوده مىگشت.
حال آنکه در ایران، در اواخر حکومتشاه رژیم، ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادى که در تمامسلطنت 57 ساله رژیم پهلوى بىسابقه بود به سر مىبرد. با افزایش سریع و غیر قابل پیشبینى درآمد نفت ،رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکى از دولتهاى ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانى را به یک جامعه کاملامصرفى تبدیل کرده بود. بدین ترتیب ملاحظه مىگردد در حالى که دولتهاى فرانسه و روسیه از نظراقتصادى در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشکستگى نهایى قرار داشتند دولت ایران با توجهبه افزایش ناگهانى و غیر قابل پیشبینى قیمت نفت از نظر ذخائر ارزى و توانائیهاى مالى در مطلوبترین ومناسبترین شرایط اقتصادى در تاریخ خود بوده است.
2 - اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب
فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت 26 سال در جنگ و منازعات مهم بینالمللى بوده است ودر این منازعات جز یک ایالت، نه تنها چیزى بدست نیاورده، بلکه شکستها و خسارتهاى عظیم مالى، جانى وارضى به همراه داشته و قابل پیشبینى بود که افسران ارتش نسبتبه سرکوب مقاومت در دورهاى که بحرانبرعلیه مقامات دولتى افزایش یافته بود بىعلاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسى و اجتماعىشد به طورى که نهایتا هر حرکت محدودى را براى سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن مىساخت و زمینه را براى پیروزى انقلاب فرانسه مهیا کرد.
موقعیت نظامى روسیه نیز در اروپا بدلیل جنگهاى کریمه و جنگ 1905 تغییر کرده بود. کشورى که در1815 تنها قدرت قوى قاره اروپا بود و بعد از 1848 به نظر مىرسید که هنوز فاصله زیادى با سایر قدرتهاىاروپایى داشتبعد از جنگ کریمه به حد یکى از چند قدرت مساوى، تنزل یافت و تا زمانى که تزار در سنپطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت 1815 را پیدا نکرد. جنگ جهانى اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکى بهمرزهاى روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشترى در داخل کشور بر جاى گذاشتبطوریکه قواى نظامى این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان کستخورده و بازگشته از جبهه را بصورتمدعیانى براى قدرت سیاسى حاکم درآورد و به همین علتبود که انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانىاول بوجود آمد.
با این ترتیب ملاحظه مىگردد که نظام سیاسى حاکم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروى نظامى و قواىمسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسى با خود نداشتند بلکه ارتشى شکستخورده، روحیه از دست داده وعاصى شده از نظام با پیوستن به کارگران اعتصابى نقشى مهم در پیروزى انقلاب بازى کردند.
اما ارتش شاهنشاهى ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل 57 سال قبل از پیروزى انقلاب درهیچ جنگ خارجى مهمى شرکت نکرده بود. بیش از هر پادشاهى در ایران محمدرضا شاه به نیروهاى مسلحتوجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهاى مسلح، احساس مىکرد که یک ارتش قوى و نیرومند و در عین حالوفادار به پادشاه، نه تنها مىتواند نظام سیاسى او را در قبال مخالفین داخلى حفظ کند بلکه با توجه به جاهطلبیهایش مىتواند ابزار و اهرم لازم را براى دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بینالمللىاو فراهم نماید.
مىتوان با قاطعیت ادعا کرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامى با توجه به شکستهاى پى در پى در جنگهاىمتعدد ضعیفترین و نامطمئنترین وضعیتبوده و ارتشهاى آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسى حاکمنمىکردند بلکه نسبتبه انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها مىپیوستند، در حالیکه ارتش ایران دربهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایى و آن هم به صورت پراکنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبتبه نظام وفادار باقى مانده و اکثرا در سرکوب انقلابیون نیز کوتاهى نکردند.
کشورهاى مورد بررسى ما هر سه از جمله کشورهایى هستند که نه تنها داراى موقعیت استراتژیکى مهم وحساس مىباشند بلکه بعنوان قدرتهاى بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب مىشوند و در طول تاریخ نقش فعالىدر روابط بینالملل جهانى و منطقهاى بازى کرده و مىکنند. بدیهى استکه در قبال تحولات انقلابى این کشورها چه قبل از پیروزى و چه بعد ازپیروزى کشورهاى دیگر بویژه کشورهاى همسایه و ذینفع عکسالعملنشان داده و به نفع قدرت سیاسى حاکم و یا بالعکس در جهتحمایت ازگروههاى اجتماعى معارض فعال مىگردند. در نتیجه مسئله واکنشبینالمللى از جمله عوامل مهمى است که در بررسى قدرت و توانائیهاىرژیم سیاسى حاکم قبل از انقلاب ضرورت دارد که مورد توجه و دقت کافىقرار گیرد.
در فرانسه قرن 18 با توجه به جنگهاى طولانى که لویى پانزدهم وشانزدهم با کشورهاى همسایه خود منجمله اتریش، روسیه، انگلیس و اسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانى دوران انقلاب از حمایت آنهابرخوردار نبود بلکه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویى شانزدهم تلاش کرده و متقابلا به حمایت از گروههاى معارض و مخالفبرخواستند.
روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانى با فرانسه نداشتبدین معنا کهجنگ جهانى اول و درگیرى مستقیم روسیه تزارى در جنگ با آلمان،عثمانى و ژاپن دشمنى این دولتها بویژه دولت قدرتمند و نوپاى آلمان رابرعلیه خود داشتبه طوریکه لنین با حمایت و امکانات فراهم شده ایندولت توانستبه انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویکى اکتبر 1917 را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینکه دولتهاى روسیه تزارىیعنى فرانسه و انگلیس خود مستقیما با آلمان و متحدینش درگیر بودندامکان هیچ نوع حمایتى از تزار روسیه در شرایط بحرانى نداشتند.
اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یک دهه قبل ازسقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبى با توجه بهپایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامش و همزیستىمسالمتآمیز از حمایت کامل دو ابرقدرت، و قدرتهاىبزرگ و منطقهاى، تا آخرین روزهاى حکومتش برخورداربود و متقابلا انقلابیون ایران از هیچگونه حمایتبینالمللى برخوردار نبودند.
با این ترتیب در حالیکه دولتین فرانسه و روسیه ازنظر حمایتبینالمللى در شرایط نامناسب به سرمىبردند و دول اروپایى اغلب نسبتبه رژیمهاى این دوکشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدى نداشته وبعضا تخاصم بودند و نه تنها هیچگونه حمایتى ازنظامهاى سیاسى در آن شرایط نکردند بلکه در مواردى بهحمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر درشرایط مطلوبى به سر مىبرد.
3 - پیچیدگى و استحکام رژیمهاى قبل از انقلاب
در تئورى نظام دولتهاى مستبده مىبایست ضعیف شده باشد تا اینکه حرکتهاى انقلابى مردمى بتواند توفیقى کسب کند یا حتى بروز کند. در حقیقت از نظر تاریخى، شورشهاى مردمى به خودى خود قادر نبودهانددولتهاى مستبده را واژگون کنند. در عوض فشار نظامى از خارج اغلب با تضادها و انشعابهاى سیاسى میانطبقه مسلط و دولتبه موازات هم مىبایست وجود داشته باشد تا استبداد را تضعیف کرده و راه را براى شورش ها و نهضت هاى انقلابى باز کنند.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : mashhadizadeh