چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران ( 5)

آنها می‌گفتند که اصلاً اسلام آمده است برای اینکه توحید و سایر – مثلاً – مسائل عقلی الهی را تعلیم بکند و سایر چیزها، همه مقدمه آن است و اینها را باید رها کرد و خذالغایات باید شد. از این جهت اعتنا به فقه – البته نه همه، بعضی‌شان – به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن (و) کثیری از احکامی که در قرآن هست، اینها را کار نداشتند؛ رد نمی‌کردند لکن مثل رد کردن بود؛ همان کار نداشتن و بی‌طرف بودن و چی کردن و از آن طرف هم اصحاب اینها را تخطئه کردن و قشری خواندن اینها. این معنایش این بود که ما نومن ببعض و بعضی‌اش را نه، ما کار نداریم یا قبول نداریم.»
دوشنبه، 8 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران ( 5)

>چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران ( 5)
>چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران ( 5)


 






 
آنها می‌گفتند که اصلاً اسلام آمده است برای اینکه توحید و سایر – مثلاً – مسائل عقلی الهی را تعلیم بکند و سایر چیزها، همه مقدمه آن است و اینها را باید رها کرد و خذالغایات باید شد. از این جهت اعتنا به فقه – البته نه همه، بعضی‌شان – به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن (و) کثیری از احکامی که در قرآن هست، اینها را کار نداشتند؛ رد نمی‌کردند لکن مثل رد کردن بود؛ همان کار نداشتن و بی‌طرف بودن و چی کردن و از آن طرف هم اصحاب اینها را تخطئه کردن و قشری خواندن اینها. این معنایش این بود که ما نومن ببعض و بعضی‌اش را نه، ما کار نداریم یا قبول نداریم.»
«دسته‌ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه دربار می‌ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی‌شعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند! تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان – ارواحنا فداه - را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از اینکه در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می‌دهند! دیروز «حجتیه‌ای»‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! «ولایتی»های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند! راستی اتهام امریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؟ از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی‌شعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‌ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست، و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»

خروج از ساده‌زیستی و گرایش به اشرافیگری
 

مسئولین نظام و مدیران جمهوری اسلامی ایران، می‌بایستی با حفظ مشی ساده‌زیستی و پرهیز از اشرافیگری و تجمل‌گرایی و تشریفات‌زدگی، اعتبار و اعتماد مدیریتی نظام را در میان مردم حفظ کنند. مردم، مسئولان و مدیران نظام را خدمتگزار و تشنة خدمت می‌دانند و با حضور و شعور و رأی خود، همواره بر این مسأله تأکید داشته‌اند. خطر بزرگی برای نظام مدعی عدالت است که مدیران آن بسوی تجمیع ثروت با استفاده از رانتها و امکانات مدیریتی بروند و از مردم فاصله طبقاتی بگیرند و از احساس دردها و مشکلات مردم، دور بمانند.
«اگر بخواهید بی‌خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه‌های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهای بزرگ برای ملتهای خود کرده‌اند اکثر ساده زیست و بی‌علاقه به زخارف دنیا بوده‌اند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می‌دهند؛ و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی خاضع، و نسبت به توده‌های ضعیف ستمکار و زورگو هستند. ولی وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی‌توان ارزشهای انسانی – اسلامی را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتی بار آمده بودند هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتی مقابله کنند. ولی آنگاه که به دست توانای حق – جل و علا – به انسان انقلابی دور از علایق شیطانی متحول شدند آن قدرت عظیم را سرکوب کردند. دستهای جنایتکاری که جوانان عزیز را در رژیم سابق به مراکز فساد کشاند و از انسانهای آزاد، عروسکهای مصرفی تراشید انگیزه و نقشه‌شان این بود که هر خیانتی که در کشور واقع می‌شود و هر چه به سر ملت و ذخایر ارزنده آن می‌آید و هر چه زنجیرهای استعمار به دست و پای مردم محکمتر می‌شود، در مقابل بی‌تفاوت باشند یا به حمایت همان رویه برخیزند. امروز هم قشر فعال در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها همان طبقات محروم ساده زیست هستند. و در بین آنان از آن وابستگاه و دلبستگان به علایق دنیا اثری نمی‌بینید.»
«پسرم! این اشارتها نه برای آن است که امثال من و شما راهی برای معرفت الله و عبادت الله به آن گونه که حق او است، پیدا کنیم با آن که از اعرف موجودات به حق تعالی و حق عبادت و بندگی او – جل و علا – نقل شده است: ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدنا حق عبادتک بلکه برای آن است که عجز خویش را بفهمیم و ناچیزی خود را درک کنیم و خاک بر فرق انانیت و انیت خود ریزیم بلکه از سرکشی این غول بکاهیم، باشد که توفیق یابیم مهاری و لگامی بر او زنیم، که از خطر عظیمی که جان را یادش می‌سوزاند، رهایی یابیم.
و هان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حب دنیا – با ابعاد مختلف آن – است که در حال احتضار و کوچ بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود و دریابد که مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا می‌کند، با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او – جل و علا – کوچ کند و این عاقبت و پیآمد حب نفس و دنیا است و در روایات اشارت به آن شده است. شخصی متعبد و مورد وثوق نقل می‌کرد که «بر بالین محتضری رفتم و او گفت: ظلمی را که خدا بر من می‌کند هیچ کس نکرده، او مرا از این بچه‌هایم که با خون دل پرورش دادم می‌خواهد جدا کند. و من برخاستم و رفتم و او جان داد «شاید بعض عبارات که نقل کردم اختلاف مختصری با آنچه آن عالم متعبد گفتند داشته باشد، در هر صورت آنچه گفتم اگر احتمال صحت هم داشته باشد، به قدری مهم است که انسان باید برای چاره آن فکری بکند. ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیاییم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او همه رسیده، الطافی است الهی و موهبت‌هایی است عاریت، و الطافی که خداوند منان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطه هدایت‌کنندگانی که مأمور هدایت ما بوده‌اند، شاید بارقه‌ای از حب او – جل و علا – که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و پوچی و بی‌محتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او – جل و علا – برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و افکار معارف الهی و جلوه‌های رحمانی را برای خود مقامی محسوب نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل خودخواهی و خودبینی شویم.»

انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟
 

1 - فرق انقلاب اسلامی یعنی انقلابی که ماهیت اسلامی و راه اسلامی و هدف‏ اسلامی دارد با اسلام انقلابی (اصطلاح " اسلام انقلابی " به وسیله گروههای فرقان و منافقین رایج‏شد البته ممکن است افراد دیگری نیز این اصطلاح را به کار برده باشند بدون آنکه مقصود آنها را در نظر داشته باشند) یعنی اسلامی که ماهیت و راه و هدف انقلابی دارد به عبارت دیگر فرق میان آنجا که اسلام هدف و معیار انقلاب است باآنجا که انقلاب ، هدف و معیار اسلام است .
2 - نقش وارد کردن خود آگاهی طبقاتی و تضاد طبقاتی در شعور مردم و اینکه از نظر اسلام انقلابی یگانه راه همین است برخلاف انقلاب اسلامی که به هویت اسلامی و هویت الهی قائل است .
3 - راجع به ریشه مذهب ، از دیده اسلام انقلابی ، خود اسلام و مذهب‏راستین تاریخ خاسته از طبقه محروم است و همیشه جنگها جنگ مذهب علیه‏مذهب بوده است و کفر خود مذهب است نه بی مذهبی ، و اینکه اسلام همواره دعوت به جنگ با مذهب کفر کرده است‏ نه به جنگ با لامذهبی مثلا ماتریالیسم و مارکسیسم که این جنگها اختراع‏ مذهب شرک است !
4 - یکی از تفاوتهای این دو بینش قضاوت درباره اخلاق است از نظر اسلام‏ انقلابی ، مبارزه محور است ، آنتی تز بودن ، محور و اساس است، بر خلاف انقلاب اسلامی .
5 - تفاوت دیگر در خوشبینی و بدبینی نسبت به گذشته و تاریخ است ازنظر اسلام انقلابی گذشته سراسر ظلم و ظلمت و تاریکی است و جهان تاکنون به‏ ناحق و باطل برپا بوده است ، بر خلاف انقلاب اسلامی که معتقد است همواره غلبه با حق است.
6 - تفاوت دیگر در آینده تاریخ است که هر دو به آینده تاریخ و بشریت‏ خوشبینند اما اسلام انقلابی آینده را و پیروزی را از محرومین می‏داند و انقلاب اسلامی از انسان مؤمن عامل به رشد فکری و اخلاقی و پیوستگی به عقیده‏ و ایمان رسیده .
7 - از نظر اسلام انقلابی در طول تاریخ همواره مذهب علیه مذهب می‏جنگیده ‏نه مذهب علیه لامذهبی ، و اکنون نیز وظیفه مذهب جنگیدن علیه مذهب است‏ پس مذهب توحید و شرک همواره در برابر یکدیگر بوده اند نه مثلا اسلام و مسیحیت یا یهودیت ، یا اسلام و الحاد ، اسلام و ماتریالیسم که این جنگها انحراف است !
8 - از نظر اسلام انقلابی خاستگاه مذهب توحیدی محرومینندو خاستگاه‏ مذهب شرک ، اغنیا و مترفین ، و جنگ مذهب با مذهب همین جنگ دوطبقه‏ است !

اعمال خلاف به اسم اسلام
 

«امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روی آورده‌اند. مردم انقلابی شده‌اند. یک دسته دیگر جوانهایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته، یک قشر دیگر فریاد زدند، و اینها توی خانه‌ها نشسته بودند. اگر کمک نمی‌کردند، لااقل کاری نداشتند. تماشا می‌کردند ببینند کی جلو می‌افتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج ایران. در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفه‌ای که با هم دارند جنگ می‌کنند غلبه می‌کنند. هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آنها. حالا مسلمانها غلبه کردند، آمده‌اند زیر بیرق مسلمانها. لکن شیطنتشان را دست برنمی‌دارند. زیر (پرده توطئه می‌کنند) در ظاهر فریاد می‌کنند و اسلام را ترویج می‌کنند و رژیم سابق را “طاغوت” می‌گویند و رژیم فعلی را “جمهوری اسلامی” می‌گویند. لکن در زیر پرده مخالفت می‌کنند با اسلام. مخالفت می‌کنند با جمهوری اسلامی. اگر امروز کارتر پیش بیاید، اینها سینه‌زن برای کارترند، حالا هم در زیر دارند سینه می‌زنند برایش. الآن هم روابط با امریکا، هم مستقیم هست هم مع‌الواسطه. هر کس پیش بیاید آن طوری است. منافقین این طورند. اصلاً این صفت منافقین است. در زمان رسول‌الله هم آن گرفتاریی که اسلام برای منافقین داشت و از دست منافقین داشت، از دست کفار نداشت. کفار ایستاده بودند در مقابل هم و جنگ هم می‌کردند و تو سر هم می‌زدند و پیش می‌بردند و یا عقب می‌نشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و می‌گوید من برای اسلام هستم و اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفیان و دارودسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد می‌گوید من مسلمانم، با مسلمان که نمی‌شود کاری کرد، این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم می‌خواند و جماعت هم می‌خواند و پای منبر رسول‌الله هم می‌نشیند و اشک هم می‌ریزد، با این که نمی‌شود کاری کرد. امروز هم مسلمانها مبتلای به دسته‌ای از منافقین هستند که کار این مسلمانها با این منافقین مشکلتر است، تا کارشان با محمدرضا، محمدرضا ایستاده بود و می‌زد و می‌کشت. و تکلیف ملت با او معلوم بود. ملت می‌رفت به جنگش. اما یک دسته‌ای که در ظاهر اظهار اسلام می‌کنند، در ظاهر برای اسلام دعوت می‌کنند، در ظاهر حرف اسلام می‌زنند، قلمهایشان و قدمهایشان برای اسلام است، لکن زیر پرده با اسلام مخالف‌اند. مخالفت با اسلام می‌کنند در زیر پرده. با اینها باید چه بکنیم؟ کار با اینها بسیار مشکل است. و حل مسئله منافقین (دشوار است) پیغمبر اکرم هم نمی‌توانست حل بکند. حضرت امیر هم گرفتار اینها بود و حلش نمی‌شد بکنی. حلش مشکل است.»
«توجه داشته باشید کی دارد خلاف می‌کند به اسم اسلام، کی دارد خرابکاری می‌کند به اسم اسلام؛ اگر عمامه سرش است بزنیدش کنار، خود معممین بزنندشان کنار؛ اگر توی پاسدارهاست، پاسدارهای مسلح مسلم – اسلامی – که همه زحمت را به عهده دارند بزنندشان کنار؛ اگر در ارتش است، ارتشیها بزنندشان کنار؛ ژاندارمری است، آنها بزنند؛ توی بازار است، بازاریها بزنندشان کنار؛ توی کارخانه‌هاست، آنها بزنندشان کنار.
اینها در هر جایی می‌خواهند یک نفوذی بکنند و یک افسادی بکنند به اسم اسلام و این خطر است برای نهضت شما. با اسم “اسلام” می‌خواهند این اسلام را در بین مردم خود مملکت، مشوه نمایش بدهند، بد صورتش نمایش بدهند. این یک جرم بزرگی است که آنها مرتکب می‌شوند. ما هم اگر ساکت باشیم جرم است برای ما. باید بگوییم. باید شماها عمل کنید.
کسانی که با اسم اسلام می‌آیند و می‌خواهند خرابکاری بکنند و مثلاً، یک کارهای زشتی بکنند و خلاف اسلام بکنند، بدانید اینها اسلامی نیستند، اینها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ کرده‌اند در بین جمعیتها. همه جا هست ملت ما باید هوشیار باشد. الآن هوشیاری بیشتر لازم است از اول. اول آن کسی که مخالف با اسلام بود می‌شناختندش مردم. سازمان امنیت را همه مردم می‌گفتند: اینها بر خلاف ملت و اسلام هستند: می‌شناختند این را. این سردمدارها هم مردم می‌شناختندشان، چون می‌شناختندشان با آنها مبارزه می‌کردند. مبارزه با آنها آسان بود. منافقها هستند که بدتر از کفارند. آن که می‌گوید مسلمان هستم و به ضد اسلام عمل می‌کند و می‌خواهد به ضد اسلام عمل بکند، آن است که در قرآن بیشتر از آنها تکذیب شده تا دیگران. ما سوره منافقین داریم، اما سوره کفار نداریم. سوره منافقین داریم که برای منافقین، از اول شروع می‌کند اوصافشان را می‌گوید.اسلام همیشه گرفتار یک همچو جمعیتهایی بوده است. در صدر اسلام زیاد (بودند). در زمان حکومت امیرالمؤمنین – سلام‌الله‌علیه – زیاد اینها بودند. در زمان خود پیغمبر اکرم – صلی‌الله‌علیه‌وآله – زیاد بودند و همین طور در طول تاریخ، اسلام گرفتار یک همچون مصایبی بوده ا ست و گرفتار اینکه اشخاصی هم از خود مسلمانها (منافق بوده‌اند.) مردم خوب، مردم اسلامی گول می‌خوردند از اینها، از این اشخاصی که با صورت اسلامی می‌آمدند و (تظاهر به اسلام) می‌کردند، گول می‌خوردند.»
«امروز که جمهوری اسلامی است، و به اسم اسلام هر کسی الآن مشغول یک کاری هست، امروز چنانچه یک خطایی واقع بشود، یک اشتباهاتی واقع بشود، یا خدای نخواسته یک عمدی واقع بشود، امروز پای اسلام حساب می‌شود. آنها هم که بخواهند فضولی کنند، و قلمهای مسمومی که در داخل و خارج الآن مشغول توطئه هستند و می‌بینند که منافع خودشان و اربابانشان از دست رفته، و باید یک فکری بکنند که اوضاع را منقلب کنند، آنها مشغول این هستند که یک چیزی ببینند، این را اضافه کنند و آن قدر که می‌توانند باد بزنند به آن تا این نهضت را لکه‌دار کنند.»

سستی در پیاده کردن احکام و مقررات اسلام
 

مسئولین و مدیران نظام اسلامی، برای تحقق بخشیدن به اسلام و خدمتگزاری عادلانه به مردم، منصوب و انتخاب شده‌اند. مشروعیت آنان در این مسأله نهفته است. هر نوع سستی در پیاده نمودن مقررات اسلام و از دست دادن فرصتها و دقت نکردن در اجرای کامل مقررات و قوانین اسلام و لحاظ کردن خوشامدها و بدگوییهای دشمنان و معاندان، خطر بزرگی است که نظام را از ناحیه مدیرانش تهدید می‌کند. این تهدید بایستی به فرصت تبدیل شود. فرصت خدمتگزاری به اسلام و نظام اسلامی، فرصت اجرای کامل احکام اسلام که رأیها و فداکاریها و حضورها، همه در این جهت بوده است.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mashhadizadeh



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.