اشاره:
روايات اهل بيت(عليهم السلام) از پرچم يماني، به عنوان پرچم جهاد مسلّحانه با دشمنان قيامكنندة آل محمد(صلي الله عليه و آله) ، مهدي موعود(عليه السلام) نام بردهاند. رسول اعظم (صلي الله عليه و آله) در حالي كه يمنيان را ميستود چنين فرمود: «[ايشان] قومي رقيق القلب و با ايمان راسخاند كه «ياريكننده» از آنان است؛ [او] با همراهي هفتاد هزار نفر قيام ميكند و جانشين من و جانشين وصيّام را ياري ميكند».
مقالة حاضر به معرّفي يماني و دستهبندي روايات مربوط به قيام او و بيان اهميت حركت اين شخصيت عصر ظهور ميپردازد. اهميت و جايگاه قيام يماني در رواياتي از امامان معصوم ما، به وقوع نهضتي اسلامي در آخرالزّمان در يمن، قبل از ظهور امام عصر(عليه السلام) اشاره شده كه هدف آن، ياري آن حضرت و زمينهسازي ظهور مبارك ايشان است. در خصوص بررسي سندي و اعتبار حديثي اين دسته از روايات، طبق نقل نويسندة كتاب «عصر ظهور»1 و بنابر آنچه در روايات مربوط به امام مهدي(ع) آمده است، سند تعدادي از آنها صحيح2 و وقوع اين قيام حتمي است، و امامان اهل بيت(ع) آن را از جملة پنج نشانة قطعي ظهور مهدي موعود(ع) بر شمردهاند. در برخي از روايتها پرچم يماني هدايتبخشترين پرچمها ياد شده؛ تا آنجا كه بر ضرورت پيوستن و دفاع از آن، بيش از پرچم شرقي ايراني (به رهبري خراساني) تأكيد شده است.
آغاز قيام يماني مقارن شورش سفياني ـ اصليترين دشمن امام مهدي(عليه السلام) ـ در ماه رجب قبل از ظهور و محلّ آن صنعا، توصيف شده است. در اينجا به روايات مربوط به قيام يماني و ويژگيهاي ذكر شده براي آن دقّت ميكنيم.
الف) از نشانههاي حتمي ظهور:
امام صادق(عليه السلام) در بياني راجع به حتمي بودن علامت قيام يماني براي ظهور امام عصر(عليه السلام) فرمودند: «قبل از قيام قائم(عليه السلام) وقوع پنج علامت حتمي است: [خروج] يماني، سفياني، صيحة آسماني، كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتن در بيداء»،3 حضرت امام رضا(عليه السلام) نيز در خصوص كسي كه ادّعا ميكرد، امام زمان(عليه السلام) است، فرمودند: «قبل از ظهور، سفياني، يماني، مرواني و شعيب بن صالح خواهند آمد، پس او چگونه چنين ادّعايي ميكند؟»4
ب) شكنندة چشم سفياني:
در سخني از امام ششم شيعيان نقل شده است كه آن حضرت(عليه السلام) ضمن اشاره به جايگاه قيام يماني، از او به عنوان شكنندة چشم سفياني ـ دشمن امام مهدي(عليه السلام) ـ ياد ميكنند: «سفياني كجا خواهد بود؟ و حال آنكه هنوز شكنندة چشم او از صنعاي يمن خروج نكرده است».5
ج) همزماني با سفياني و خراساني:
حضرت رضا(عليه السلام) در سخني ديگر، حركت يماني را همزمان با شورش سفياني و خراساني در يك سال، يك ماه و يك روز بيان ميكنند و ميفرمايند: «خروج سفياني، يماني و خراساني در يك سال، يك ماه و يك روز و ترتيب آنها همچون رشته مهرهها پشت سر هم خواهد بود. سختي از هر سو پديد آيد، واي بر كسي كه با آنها مخالفت و دشمني كند».6
د) هدايتبخشترين پرچمها :
در ادامة روايت پيشين، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايند: «در ميان درفشها (پرچمها)، هدايتگرتر از درفش يماني وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوي صاحبتان دعوت ميكند».7
ه) تخلف از او، جايز نيست:
در روايتي كه ذكر شد، امام صادق(عليه السلام) در ادامة سخن بيان ميفرمايند كه، « وقتي يماني قيام ميكند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوي او بشتابيد كه درفش او درفش هدايت است. بر هيچ مسلماني سرپيچي از او جايز نيست و اگر كسي چنين كند، اهل آتش است، زيرا او مردم را به حق دعوت ميكند».8
و) يماني، پيرو علي(عليه السلام) :
از هشام بن حكم نقل شده است كه چون «طالب حق» خروج كرد، به امام صادق(عليه السلام) گفته شد: آيا اميدواريد اين شخص يماني باشد؟ حضرت فرمودند: «خير، يماني پيرو علي(عليه السلام) است، در حالي كه اين شخص از آن حضرت بيزاري ميجويد».9 نويسندة كتاب «الفجر المقدس و ارهاصات اليوم الموعود»10 يماني را از فرزندان زيدبن علي الحسين(عليه السلام) دانسته است.11 نام و نسب يماني در نشانههاي ظهور ، ويژگيهاي پيچيدهاي دربارة شخصيّت رهبر قيام يماني بيان شده و روايات، در خصوص نام او گوناگون است. در يك سخن، نام او مردّد بين حسن يا حسين آمده12 و در ديگري سعيد ناميده شده و او را «نصر» نيز خواندهاند.13 دربارة دليل ناميدن وي به نصر ، از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده كه زيرا خداوند را ياري ميرساند.14 چنانكه در روايات نخستين اين نوشتار، عنوان «منصور» براي او انتخاب شده بود كه به سبب ياري رسانياش نسبت به قيام امام عصر(ع) بود.15 همچنين در رواياتي ديگر به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمده است كه پدر وي، قريشي است. در كتاب «فتن» ابن حماد آمده است: « اي اهل يمن ، ميگويند كه منصور از شماست. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست، پدرش قريشي است و اگر بخواهم (قصد كنم) كه نسب او را تا دورترين جدّش نام ببرم، چنين كنم».16 از اين روايت برميآيد كه «منصور» صرفاً كنية يماني است، نه نام او. به نقل نويسندة كتاب «رايات الهدي و الضّلال في عصر الظّهور» دلايلي قطعي در دست است كه ثابت ميكند، رهبر يماني از اهل بيت(عليهم السلام) و خصوصاً از نسل امام حسين(عليه السلام) است.17
مختصّات قيام يماني
الف) زمان و محلّ آغاز قيام:
در جمعبندي روايات يماني، بايد بگوييم كه دو دسته روايت در زمينة حركت وي وجود دارد به گونهاي كه زمان مشترك آن، قبل از خروج سفياني است. دستة نخست اين روايات، قيام وي را قبل از سفياني ميداند و دستة دوم، به قيام وي همراه با امام مهدي(عليه السلام) تصريح دارد؛ چنانكه ميفرمايد: «... آن پرچم حقّي است زيرا به جانب صاحبتان فرا ميخواند».18 از اين نكته آشكار ميشود كه قيام وي همزمان با ظهور صاحبالامر(عليه السلام) است و مردم را به ياري آن حضرت فرا ميخواند. در خصوص موقعيّت جغرافيايي قيام يماني، به شهرهايي همچون: صنعا، عدن، كنده و منطقة ابين اشاره رفته است؛ البته روايات صنعا مستفيض بوده، از طريق شيعه و سنّي نقل شده است.19 گفته ميشود شايد منظور از نامهاي مختلف براي نقطة آغازين قيام، همانا تحديد پايتخت قيام باشد چنانكه از ايران نيز با نامهايي همچون خراسان ، قم ، طالقان و... ياد شده است، امّا بيشتر اين روايات بر خراسان و قم متمركز است.
ب) رنگ و نشان پرچم يماني:
همانطور كه ميدانيم، در روايات مربوط به حركتهاي سياسي ـ نظامي عصر ظهور، نشانههاي رايات و پرچمهاي هر حركت بيان شده تا مؤمنان بتوانند در برخورد با اين قيامها و رهبران آنها دچار اشتباه نشوند و در آن وقت و شرايط بسيار حساس تشخيص صحيح لازم را بدهند. به عنوان نمونه، رنگ پرچم قيامكنندة ايراني (خراساني) «سياه» گفته شده است. در خصوص پرچم نهضت يماني، از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «يماني از يمن با پرچمهاي سفيد خروج ميكند».20 امام علي(عليه السلام) نيز فرمودند: «[ سفياني] لشكري را به مدينه ميفرستد... در آن هنگام، مهدي و سپيدنشان از مدينه به مكه ميگريزند».21 كه بنا بر روايت پيشين، گويا منظور از سپيدنشان همان يماني است. همچنين در خصوص يماني، در روايت ديگري از سطيح كاهن چنين نقل شده است كه، فرمانروايي كه مانند پنبه سفيد است، به نام حسن يا حسين از صنعاي يمن قيام ميكند22 كه با توجه به آنچه از صاحب اين نام و قيامكنندة يماني گفتيم ، اين شخص بايد همان يماني موعود باشد.
ج) اهداف و مراحل قيام يماني:
قيام يماني به چند مرحله قابل تقسيم است. اين مراحل عبارتند از:
1. اعلام همبستگي و همپيماني نظامي با قيام خراساني:
كه در ادامه از اين موضوع سخن خواهيم گفت.
2. دعوت و فراخوان يماني به سوي مذهب حقّة اهلبيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) :
در روايتي صحيح از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «هنگامي كه يماني قيام كرد، به سوي او برخيز و بر هيچ مسلماني جايز نيست كه با او به مقابله برخيزد؛ زيرا هر كس چنان كند، از اهل دوزخ باشد زيرا او به حق و راهي مستقيم فرا ميخواند».23 منظور از دعوت به حق در سخنان اهل بيت(عليه السلام) ، دعوت به امامت است. قيام يماني از اين نظر با نهضت خراساني كه امام علي(عليه السلام) آن را وصف نموده، مشترك است. آن حضرت(عليه السلام) دربارة خراساني ميفرمايند: «به حقيقت، براي آل محمّد(صلي الله عليه و آله) در طالقان گنجي است كه خداوند آن را هر وقت كه بخواهد آشكار مينمايد: [آنان] راهياني به سوي حق[اند] كه به دين خدا فرا ميخوانند».24 همچنانكه امام كاظم(عليه السلام) فرموده است: «مردي از اهل قم قيام ميكند و مردم را به سوي حق فراميخواند...».25
3. ياري رساندن به انقلاب امام مهدي(عليه السلام) و فراخواندن به بيعت آن حضرت:
اين هدف از اهداف قيام يماني پيش از اين نيز بيان شد كه، پرچم يماني از جمله پرچمهاي ياوران امام مهدي(عليه السلام) است.
د) همپيماني يماني و خراساني:
در روايات مربوطه به قيام يماني، به همپيمان شدن وي با خراساني و ياري به او در برابر دشمنانش اشاراتي رفته است. مانند اين روايات: «و خداوند عزّوجلّ براي او ـ يعني امام مهدي(عليه السلام) ـ خراسان را ميگشايد و اهل يمن از او اطاعت ميكنند».26 امام رضا(عليه السلام) نيز در سخني اشاره به همپيماني آن دو ميكنند، آنجا كه دربارة نشانههاي نزديك به فرج از آن حضرت پرسيدند و ايشان فرمودند: «آيا به اجمال ميخواهي يا اكثار»؟ آن مرد ميگويد: بلكه اجمال بفرماييد، پس امام فرمودند: «هرگاه كه پرچم قيس را در مصر و پرچم كندي [يعني يماني] را در خراسان درك كردي».27 همچنين در بيان امير مؤمنان(عليه السلام) دربارة خصوصيات مشترك يماني و خراساني در جنگ دمشق و آزادسازي آن از سيطرة سفياني چنين آمده است: «و [سفياني] به روش ستمكاران نخستين عمل ميكند و خداوند از آسمان بر عملش خشم ميگيرد، آنگاه جواني را از مشرق كه به اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) فراميخواند، عليه او برميانگيزاند. اينان اصحاب پرچمهاي سياه هستند. خداوند به ايشان عزت اعطا و پيروزي را برايشان نازل ميفرمايد، پس احدي با ايشان به نبرد نميپردازد مگر اينكه او را شكست ميدهند و سپاه قحطاني [يمني] به حركت درميآيد... و جوان يمني در پي نابود كردن حمّاز جزيره [سفياني] است تا آنكه در دمشق فرود ميآيند و آن را [در مدّت زماني] سريعتر از دريا فتح ميكنند».28 و اين حديث در مقام توصيف رويارويي نظامي در مرزهاي سوريه بين خراساني و سفياني است كه پس از سپاه يماني تحت فرماندهي او براي ياري رساندن به خراساني وارد ميدان نبرد ميشوند. و آخر سخن اينكه به هر روي، اشارات و تصريحات موجود در كلام حكيمانة امامان هدايت(ع)، «ساس العباد» شيعيان را، به ويژه ساكنان سرزمينهاي درگير، از جمله مناطق استراتژيكي همچون يمن و ايران را به تكاليف حسّاس و سرنوشت سازشان در سالهاي منتهي به ظهور مقدّس امام(عليه السلام) در شناخت حركتها و رهبران آنها و اقدام به موقع بيش از پيش توجّه ميدهد؛ باشد كه متوجّه گرديم.
ه) پيوستن يماني به امام مهدي(عليه السلام) :
يماني، چند ماه پس از قيام و نهضت خود در يمن، سرانجام به سرزمين حجاز ميرود و پس از آشكار شدن امام مهدي(عليه السلام) در ميان گروه اندك ياران خويش در مدينه، در كنار آن بزرگوار قرار ميگيرد.
و) حركت يماني به همراه امام مهدي(عليه السلام) از مدينه:
پس از آنكه سفياني، لشكر خود را براي دستگيري امام مهدي(عليه السلام) به مدينه ميفرستد، يماني همراه با امام زمان(عليه السلام) به مكه ميرود. چنانكه در روايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز آمده است: «سپاهي به مدينه فرستاده مي شود. پس هر كس از آل محمد(صلي الله عليه و آله) را كه توانستند، ميگيرند و مردان و زنان از بنيهاشم كشته ميشوند. در آن هنگام، مهدي و سپيدنشان از مدينه به مكه ميگريزند. پس گروهي در جستجوي آن دو فرستاده ميشوند، در حالي كه آن دو به حرم خدا و امنيت او رسيدهاند».29 از ارطاط نيز نقل شده است: «سپس مهدي و منصور از مدينه در حال فرار خارج ميشوند و سفياني گروهي را براي گرفتن آن دو ميفرستد. پس هنگامي كه مهدي و منصور به مكه رسيدند، لشكريان سفياني در بيداء فرود ميآيند و در زمين فرو ميروند. سپس مهدي(عليه السلام) خارج ميشود تا آنكه از مدينه عبور كند».30
ز) فرجام قيام يماني
:گفتيم كه نقطة مقابل يماني، دشمن سرسخت امام مهدي(عليه السلام) يعني سفياني است كه يماني با وي درگير ميشود. در مجموعة روايات اهل بيت(عليهم السلام) خبري مبني بر شكست يماني به ما نرسيده است. البته در «الفتن» ابن حمّاد از خروج كنندة ديگري از يمن نيز نام برده شده است كه مردم را مانند كشتار عصر جاهليت ميكشد و رنگ پرچمش زرد است. او نيز با سفياني درگير و در نهايت مغلوب ميشود.31 اما با توجه به نوع اعتقاد و روش بر حقّ يماني موعود و رنگ متفاوت پرچم او با فرد ياد شده، حكم به تفاوت حركت اين دو شخص داده شده و گفته شده شايد وي قحطاني، قيامكنندة ظالمي كه از سفياني شكست ميخورد و به دست يماني موعود كشته ميشود، باشد. در خصوص فرجام قيام يماني موعود، كه از او با صفت منصور ياد شده، در رواياتي از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «سفياني با هر كسي كه با او درگير شود، چيره ميشود مگر يماني. ... سپس يماني را هدف قرار ميدهد. پس يماني براي دفع شرّ او به پا ميخيزد و سفياني در پي جنگهاي فراوان و درگيريهاي سخت شكست ميخورد و يماني او را دنبال ميكند. در نتيجه، جنگها و شكستهاي سفياني زياد ميشود. پس يماني، سفياني و پسرش را كنار رود « لوّ» در ميان اسيران مييابد و آن دو را تكّه تكّه ميكند».
پينوشتها:
1. نک: عصر ظهور، ترجمة مهدي حقّي، ص 149.
2. سند صحيح، سندي است که تمام راويان آن مورد وثوقاند.
3. شيخ طوسي، الغيبـة، ص267؛ كمالالدّين صدوق، ص649؛ ارشاد مفيد، ج2، ص279؛ طبرسي، إعلام الوري، ص426.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 233.
5. معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج3، ص478، به نقل از: شيخ محمّد جواد خراساني، مهدي منتظر، ص257.
6.كتاب الغيبـة، نعماني، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232؛ إعلام الوري، ص429.
7. بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از: كتاب الغيبـة نعماني.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 75.
10. اين كتاب با عنوان «شش ماه پاياني» توسّط انتشارات موعود عصر(عج) به فارسي برگردانده شده است.
11. مجتبي الساده، شش ماه پاياني، ترجمة محمود مطهرينيا، ص89.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 162.
13. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر.
14. همان.
15. كتاب الغيبـة نعماني، ص 39.
16. ابن حمّاد، الفتن، ص 237.
17. الفتلاوي، مهدي، رايات الهدي و الضلال في عصر الظهور، ص 100.
18. كتاب الغيبـة نعماني، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
19. رايات الهدي و الضّلال في عصر الظّهور، ص101.
20. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
21. ابن حماد، الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 163، ب 11.
23. ر.ك: كتاب الغيبـة، نعماني، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
24. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
25. بحارالانوار، ج60، ص216.
26. يوسف شافعي، عقدالدّرر، ص90.
27. إعلام الوري، ص429.
28. متّقي هندي، كنزالعمال، ص14، ح3968.
29. ابن حماد، همان.
30. همان، ص 212، جزء 4، ح 850.
31. همان، ص 199، جزء 4، ح 809.
32. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
منبع:32 ماهنامه موعود شماره 108
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : som