دشمنی با طبّ اسلامی ـ سنّتی، چرا و چطور؟

عزیزان دربارة زندگی‌نامه، تحصیلات و فعّالیت‌های داخل و خارج از کشور بنده به خصوص در حوزة طبّ و طبّ سنّتی مي‌توانند به سایتhttp://www.ravazadeh.com/fa/ مراجعه کنند و از آنجا که فرصت بسیار اندک است بیشتر از اين به پاسخ این سؤال نمی‌پردازم.
سه‌شنبه، 16 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دشمنی با طبّ اسلامی ـ سنّتی، چرا و چطور؟

دشمنی با طبّ اسلامی ـ سنّتی، چرا و چطور؟
دشمنی با طبّ اسلامی ـ سنّتی، چرا و چطور؟


 





 

گفت‌و‌گو با دکتر حسین روا زاده
 

لطفاً برای آغاز گفت‌و‌گو کمی از خودتان بفرمایید.
عزیزان دربارة زندگی‌نامه، تحصیلات و فعّالیت‌های داخل و خارج از کشور بنده به خصوص در حوزة طبّ و طبّ سنّتی مي‌توانند به سایتhttp://www.ravazadeh.com/fa/ مراجعه کنند و از آنجا که فرصت بسیار اندک است بیشتر از اين به پاسخ این سؤال نمی‌پردازم.
چه شد که به سراغ طبّ سنّتی آمدید؟
از دوران طفولیّت این موضوع در خانة ما دنبال مي‌شد و مرحوم پدرم علاقة ویژه‌ای به آن داشت. تا جایی که گاه به مداوای ما بر این اساس مي‌پرداخت و گاه خود به تولید داروهای سنّتی متنوّع اقدام مي‌کرد و حتّی برخی اوقات بیماری‌های خودشان را نیز با کمک دیگران که در این حوزه ورود داشتند، مداوا مي‌کرد. برای تحصیلات پزشکی هم که به «اروپا» رفته بودم در آنجا نیز یکی از هم‌کلاسی‌هایم که اهل «ایتالیا» بود، بنا بر علاقة شخصی خودش موضوع را پیگیری مي‌کرد و در تمام این مدّت مقایسة نتایج پزشکی جدید و سنّتی، نتایج جالبی برایم در پی داشت. در اروپا با انواع طبّ فشاری، سوزنی و... آشنا شدم.
چرا شما از اصطلاح طبّ سنّتی استفاده مي‌کنید؟
در ادبیّات محاوره‌ای رایج در میان مردم از هر چیزی که مربوط به گذشته باشد، با عبارت سنّت و سنّتی یاد مي‌کنند و استفاده از طبّ سنّتی هم از این روست و الّا ما در گذشته طبّ ایرانی قوی‌ای داشته‌ایم که آثار آن در «شاهنامة فردوسی» کاملاً مشهود است. این طبّ به یونان مي‌رود و در آنجا دچار تغییر و تحوّلاتی مي‌شود که مجال پرداختن به آن در اینجا نیست. همین قدر بدانیم که در ایران قدیم طبّی قوی، اثر بخش و کارا بوده و در بین مردم کاملاً رواج داشته است. در دورة اسلامی، مسلمانان این طبّ را از یونان باز مي‌گردانند و با اصول و مبانی اسلامی، آن را به طبّ اسلامی بدل مي‌کنند که در این میان ائمه(ع) در تبیین حدود و چارچوب‌های آن نقشی بسزا داشته‌اند. نکتة جالب اینجاست که در صد سال گذشته، دست‌های مرموزی در تلاشند که طبّ اسلامی را به جرم اینکه به زبان عربی نوشته مي‌شود، طبّ عربی معرفی کنند، حال آنکه هیچ گاه به طبّ غربی از آنجا که به زبان انگلیسی نوشته مي‌شود، طبّ انگلیسی نگفته‌اند! زبان رسمی مسلمانان به تبعیّت از قرآن، زبان عربی بوده و بدیهی است که آثار نویسندگان مسلمان به این زبان نگارش یابد.
چرا در قدیم به پزشکان و اطبّا، حکیم مي‌گفتند؟
منظور از حکیم، شخصی بودکه به فلسفه، ریاضیات، حکمت، حدیث و... علاوه بر طبّ احاطه داشت و از آن مهم‌تر اینکه آگاه به احکام و مراعات کنندة احکام نیز بود، از همین رو مي‌توانست محرم راز بیماران قرار گیرد، نه مانند الآن که...
در طبّ جدید منشأ بیماری را چه مي‌دانند؟
در طبّ جدید مسیر اشتباهی در پیش گرفته شده و اشتباه فاحشی در این راستا مي‌کنند. در طبّ قدیم بنا بر این بود که کلّ بدن را با نبض و معاینه‌های متنوّع بررسی کرده، سپس دربارة عارضة یک عضو مشخّص اظهارنظر مي‌کردند. حال آنکه در طبّ جدید، بیماری به طور جزیی حتّی مولکولی دیده مي‌شود و برای بیماری به کوچک‌ترین اجزاي بدن و سلول و مولکول‌های تن توجّه مي‌کنند.
روزی امام ششم(ع) بر منصور دوانیقی وارد مي‌شوند و مي‌بینند طبیبی هندی مشغول مداوا و آموزش است. طبیب دقّت ایشان را که مي‌بیند، مي‌گوید: تمایل دارید تا این مطالب را به شما نیز بیاموزم. حضرت پاسخ دادند: «ما به طبّ تسلّط داریم.» مي‌پرسد: چطور؟ حضرت در جواب مي‌فرمايد: «ما سردي را به گرمي، گرمي را به سردي، تري را به خشكي و خشكي را به تري درمان مي‌كنيم و به دستور رسول گرامي، جدّ بزرگوارمان، گوش فرا مي‌دهيم و بقيّه را به پروردگار تبارك و تعالي مي‌سپاريم.» طبيب هندي نگاهي مي‌كند و مي‌گوید: اگر شما اين را داريد، از طبّ چه نداريد؟!
در طبّ سنّتی علّت بیماری، بر هم خوردن تعادل این مزاج‌هاست؛ به این معنی که دستگاه‌های بدن در کنار هم نمی‌توانند به درستی عمل کنند. اينجاست كه سعدي مي‌فرمايد: چهار طبع مخالف سركش چند روزي بُوَند با هم خوش. چهار طبع مخالف سركش يعني صفرا، سودا، بلغم، دم. اینکه چرا و چگونه این اعتدال به هم مي‌خورد، باشد برای مجال دیگری. جالب اینجاست که با برقراری اعتدال میان این اخلاط، مي‌توان تندخویی، پرخاشگری و از این دست بیماری‌های رفتاری عدّه‌ای از افراد را نیز مداوا کرد و در اصل ریشة سوء رفتار آنان را باید در به هم خوردن تعادل داخلی آنان دانست.
نکتة مهمّ دیگر این است که در طبّ جدید یک دارو برای هفت میلیارد انسان تجویز مي‌شود، در صورتی که به تعبیر حضرت رضا(ع) برای هر بیمار و هر بیماری باید نسخه‌ای جداگانه تجویز شود.
آیا تفاوت در شناخت و تعریف انسان تأثیری در نحوة طبابت این دو طبّ با هم داشته است؟
سؤال بسیار مهم و پیچیده‌ای‌ است. به عنوان مقدّمه عرض کنم اگر طبیبی طبیب باشد، کافر نمی‌شود. امام صادق(ع) فرمودند: «بی انصاف‌ترین طبیبان آنهایی هستند که وجود خدا را انکار مي‌کنند.» شما نگاه کنید اگر زمانی بخواهند مجموعه‌ای از کارخانه‌ها را بسازند که کار کبد انسان را بکند، نیاز به فضایی به اندازة یک پنجم خاک ایران است!! خداوند آن عملکرد را در تکّه گوشتی یک کیلویی قرار داده و همچنین توازن و تعادل میان میلیاردها سلول درون بدن. در طبّ جدید، انسان اشرف مخلوقات خدا دانسته نشده و دانشجویان را نیز به این سمت سوق نمی‌دهند. آنان انسان را مجموعه‌ای مرکّب از مواد و دستگاه‌ها مي‌دانند که کنار هم قرار گرفته و به صورت مکانیکی مشغول همکاری با هم هستند. در موضوعاتی مانند روح، غربیان به بن‌بست رسیده‌اند، حال آنکه این مطالب در اسلام و طبّ اسلامی کاملاً حل شده است.
تأثیر وجود نگاه ماورایی اسلام به انسان در امر طبابت چیست؟
ببینید از نظر غربیان شما هر چه مي‌خورید بر بدنتان اثر گذار است، امّا در طبّ اسلامی ما دو نوع غذا داریم: غذای لطیف و کثیف. غذای کثیف آن است که صرف جسم ما شده و تأثیرش را در تن مي‌توان دید، امّا غذای لطیف آن غذایی است که بر روح ما اثر گذار است. شما نگاه کنید تخم مرغ را اگر آب پز کنید بر جسم شما اثری دارد، امّا هم‌زمان همانند گوشت برّه عمل کرده و بر روح شما تأثیری حیوانی از خود به جای مي‌گذارد و این روح به تمام دستگاه‌های بدن نیز مي‌رسد.
در اینجا برای روشن شدن مطلب یک مثال می‌زنم: اگر درون تونل یا محفظه‌ای را که با دوده کاملاً سیاه شده با چراغ قوّه بخواهید ببینید ممکن نیست، امّا همین محفظه اگر دوده‌هایش پاک شود، با همان چراغ قوّه به راحتی مي‌توانید داخل آن را ببینید. در بدن هم غلبة سودا چنین اثری دارد: به آینده و زندگی خوش بین نیستی، به پدر و مادر و خانواده بدبینی و دوست نداری درس بخوانی و از سر و صدا خوشت نمی‌آید و... تنها با یک دورة درمان مناسب تمام این مشکلات حل مي‌شود و با داروهایی ساده، خُلق و روحیة شما عوض مي‌شود. مرحوم آیت الله نخودکی طلّاب خود را در ابتدا و در طول سیر و سلوک ملزم به رعایت سلامت و صحّت تن مي‌کردند، چون عقل سالم در بدن سالم است.
آیا در طبّ سنّتی تعریفی از طول عمر طبیعی وجود دارد؟
نکتة خیلی جالبی که وجود دارد این است که در طول صد سالة اخیر، همه چیز را عوض کرده‌اند؛ برای نمونه در منابع گشتم و دیدم گفته‌اند: با یک گل بهار شروع مي‌شود. آمده‌اند این جمله را تغییر داده‌اند و در حال حاضر تبدیل شده است به این جمله که با یک گل بهار نمی شود. تغییر از حیث ظاهری جزیی و از حیث محتوایی کلّی است. همانند این مطلب دربارة سنّ و عمر انسان است. در طول این سال‌ها میان ما شایع کرده‌اند که سن که رسید به پنجاه... در واقع با این شعر دارند به ما تلقین مي‌کنند که شما برای فهم طول عمرت به شناسنامه‌ات نگاه کن؛ شناسنامه‌ای که راه افتادن آن عمری کمتر از صد سال دارد.
در قدیم عکس این دیدگاه در بین مردم بود؛ یعنی مي‌گفتند: بدن مي‌گوید تو تا شصت سالگی از من محافظت کن تا من پس از آن از تو محافظت کنم. اگر کسی با مزاج جبلّی خوب، درست از تنش محافظت کند تا60 سالگی موهایش خیلی سفید نمی شود و خود ما هم دیر متوجّه این مطلب شدیم. مزاج جبلّی محصول مزاج و طبع والدین و شرایط ایّام بارداری و نوزادی است. اینکه کسی از پدر و مادری سالم و با بارداری خوب و تغذیة مناسب در ایّام نوزادی بار بیاید، خیلی وضع متفاوتی خواهد داشت. شما نگاه کنید، فرزند اوّل یک خانواده با دیگر فرزندان آنها کاملاً متفاوت است.
سن که به صد و بیست یا سی سالگی می‌رسد نه تنها دندان که کبد و برخی دستگاه‌های دیگر بدن از نو ساخته مي‌شوند و موها سیاه مي‌شود. این یکی از علايم اشرف مخلوقات بودن انسان‌هاست. شما ببینيد در زمان علّامه مجلسی افراد بسیاری بالای صد و صد و هشتاد سال در اطراف ایشان مي‌زیسته‌اند.
تغییر و تحوّل در پزشکی ایران از کی شروع شد؟
در دورة صفویه و با برادران شرلی. اینان از طرف بنی‌اسرائیل مأموریت داشتند و چنان برنامه‌ریزی کردند که در دورة قاجار همه چیز را در دست گرفتند و اصل تحوّلات در این دوره اتّفاق افتاد. برای نمونه، یکی از مظاهر فرهنگ غنی ما حمّام‌های سنّتی ماست که در قدیم حدود 97% سوخت کشور در حمّام‌ها مصرف مي‌شده است. بسیاري از دید و بازدیدها، گفت‌و‌گوها، قرارهای مهم و حتّی قتل شخصیّت‌های بزرگ در حمّام‌ها انجام مي‌شده است. نكتة جالب اين است كه وقتي مغول‌ها به ایران حمله مي‌کنند، سراغ هیچ یک از بناهای مهم نمی‌روند، اوّل حمّام‌ها را تخریب مي‌کنند. در دورة مظفّرالدّین شاه، مسیری دنبال شد که از حمّام‌های سنّتی و آکنده از هنر معماری سنّتی به دوش‌های خانگی فعلی رسیدیم. بحث فواید حمّام‌های سنّتی و تفاوت‌های آن با دوش‌های فعلی، بحث مفصّلی است که در منابع آمده و در اینجا مجال بحث دربارة آن را نداریم.
چه تعداد از کتاب طبّی گذشتگان ما تاکنون شناسایی شده است؟
تعداد دقیق را نمی‌دانم، امّا همین قدر مي‌دانم که گویا ساختمانی دو طبقه در لندن وجود دارد که تمام کتب داخل آن دربارة طبّ اسلامی است و کتاب به امانت بیرون نمی‌دهند. قدیم رسم بود یهودیان مي‌آمدند یک مسلمان را اجیر مي‌کردند و کتاب‌های ‌خطّی و آثار عتیقه را به نام لوازم کهنه از مردم گرفته و به جای آن به مردم پارچه و وسیله مي‌دادند و از این طریق فرهنگ کهن ما را به یغما بردند.
چه موانعی در راه گسترش و احیای طبّ اسلامی پیش روی خود مي‌بینید؟
بهتر است من مطلب را این گونه پاسخ دهم که ما تا پیش از این، همة سنگرها را از دست داده بودیم. ابتدا سنگر سیاسی را با پیروزی انقلاب به دست آوردیم و به جایی رسیدیم که بدون تعارف الآن ابرقدرت منطقه شده‌ایم. همانند این ماجرا باید در دیگر عرصه‌ها و با همین منوال پیش برویم. صهیونیسم و فراماسونری به عنوان بازوی آن به طور جدّی با این امور در همه جا مقابله مي‌کنند با این تفاوت که در ایران به سبب وجود حکومت اسلامی دستمان خیلی بازتر است و خیلی بهتر و سریع‌تر مي‌توانیم به هدفمان برسیم. نکتة مهم این است که اگر حواسمان نباشد، آنها در مقابل فشارها و تقاضاها ممکن است کوتاه بیایند، امّا بي‌ درنگ به ارائة تعریفی انحرافی از موضوعات اقدام خواهند کرد.
آنها اوّل با تأسیس دانشگاه طبّ اسلامی مخالفت کردند. سپس با تأسیس دانشگاه، مدرک آن را تحقیر کردند و تا فوق دیپلم تنزّل دادند. الآن به دنبال آن هستند که مجموعة این آموزش‌ها و تعالیم را محدود نگه دارند و لازم است مردم نسبت به این امر هوشیار باشند. در آزمون‌ها هم شیطنت‌هایی مي‌شود مثل شرط تافل. وقتی منابع اصلی علمی به زبان عربی است، امتحان و شرط زبان انگلیسی به چه معناست؟ باید امتحان عربی گرفته شود، نه انگلیسی!
انحراف دیگری که آنان به دنبال آن هستند، این است که طبابت سنّتی را به سان طبّ جدید بکنند که طبیب در مطبّش بنشیند و با استفاده از دارو طبابت کند، حال آنکه در طبّ سنّتی، طبیب باید خودش دارویش را برای بیمار مشخّص بسازد، نه اینکه داروها از قبل تولید شده و به همه یک جور نسخه ارائه شود. با این روش حکیم ما خلع ید و بی‌خاصیّت مي‌شود.
قابلیّت طبّ سنّتی در پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه را چقدر مي‌بینید؟
به نظر من کاملاً قوی و قدر مي‌تواند به همة نیازهای این زمانه پاسخ دهد و حتّی تا حدود پنج سال آتی ما شاهد کارهای بسیار بزرگی در حوزة طبّ اسلامی خواهیم بود. اگر فرهنگ مورد نظر اسلام در خوراکی‌ها و زندگی ترویج شود، خود به خود حدود نیمی از بیماری‌ها و عوارض زندگی مردم از بین خواهد رفت و در نیمة باقیمانده هم تا حدّ زیادی مردم به خود کفایی خواهند رسید که سردردها، سینوزیت‌ها و دیگر بیماری‌ها را خودشان درمان کنند و تنها دربارة بیماری‌های سخت و جدّی نیازمند طبیب شوند.
در پایان چه توصیه‌ای به مخاطبان موعود دارید؟
اوّلین مطلب این است که باید ملّت باهوش و ذکاوت ما بیدار شوند. وقتی قرآن تأکید مي‌کند انسان باید به غذایش بنگرد و دقّت کند چه مي‌خورد «فلینظر الأنسان إلی طعامه» باید همة ما نسبت به خوراک و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌هایمان خیلی خیلی دقّت کنیم. در بررسی علّت بسیاری از بیماری‌ها ما به این نتیجه رسیده‌ایم که ریشة آنها در خوراکی‌هاست. طبیعتاً با اصلاح خوراکی و خوردني‌هایمان باید شاهد بهبود مشکلاتمان باشیم.
یادتان باشد کرة زمین، بدن انسان و شیر مادر از سه عنصر آب و نمک و روغن تشکیل شده و اگر ما این سه را با همان تفاصیلی که در لوح‌های فشرده آورده‌ام و در شماره‌های پیشین موعود نیز آمده مراعات و اصلاح کنیم، مشکلات عمده‌ای از ما حل خواهد شد. در مجموعة ما نیز علاوه بر درمان، محصولات سالم تهیه و توزیع مي‌شود. ما تمام تلاشمان را برای ترویج و آموزش این مباحث طیّ دو دهة گذشته انجام داده‌ایم و عزیزان از طریق سایت، مؤسّسه و مطب مي‌توانند پیگیر جلسات و آموزش‌ها باشند.
منبع:www. mouood.org



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط