نگاهى به اصول روابط بين الملل اسلامى(2)
نویسنده : احمد حسينى
* امام خمينى(رحمت الله علیه)، با شناخت ژرف و همه سويه اى كه از اصول و مبانى سياسى و حكومتى اسلام داشت و با تكيه بر اين باورها جمهورى اسلامى را بنا نهاد و معمارى كرد، در باب سياست خارجى و چگونگى ارتباط با دولتهاى بيگانه و غير مسلمان، سخنان و ديدگاههاى راه گشايى دارد كه هر فرهيخته و صاحب نظر و محقق و انديشه ورى را در بررسى و مطالعه سياست خارجى اسلام به كار مى آيد و در عرصه فقه نيز كاربرد دارد همان گونه كه ديدگاههاى فقهى و اصولى شيخ انصارى در فقه و اصول كاربرد دارند.
از اين روى، شايسته مى نماد، انديشه ها و ديدگاههاى معمار بزرگ انقلاب اسلامى، در باب سياست خارجى و روابط بين المللى، به گونه دقيق و همه جانبه به بوته بررسى نهاده شود، تا به شناخت درستى از سياست خارجى اسلام دست يابيم.
امام خمينى در تاريخ ۵۷/۸/۱۵ در نوفل لوشاتو، در مصاحبه با كانال ۲ تلويزيون آلمان در پاسخ خبرنگار كه پرسيده بود:
حضرت عالى پس از اين كه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد، در برخورد با كشورهاى بزرگ دنيا، چگونه خواهيد بود.
مى گويد:
(تمام كشورها، اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر كشورها و دولتها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مى كنيم و نه زيربار ظلم ديگران مى رويم.)۲۷
اين همان اصلِ روشن قرآنى (لاتظلمون و لاتظلمون)۲۸ است كه امام، بدون هيچ گونه ابهام و ملاحظه كارى سياسى اعلام مى كند.
در همان تاريخ در پاسخ خبرنگار تلويزيون سى بى اس آمريكا كه مى پرسد:
رابطه دولت اسلامى و دولت آمريكا چگونه خواهد بود؟
امام خمينى(رحمت الله علیه)، مى گويد:
(بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقشى دارد. اگر آمريكا بخواهد همان طور كه حالا با ملت ايران معامله مى كند، با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است. و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مى كنيم و به طور عادلانه، كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتارخواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.)۲۹
امام خمينى(رحمت الله علیه)، در بيانى ديگر مهم ترين اصول سياست خارجى دولت اسلامى را چنين ترسيم مى كند:
(الآن از قرارى كه من شنيدم، شيطنت ديگرى مى كنند و آن اين كه: ما چرا با دولتها رابطه داشته باشيم؟ ما مى رويم سراغ ملتها و با دولتها، هيچ كارى نداريم. كه اين، يك نقشه اى است كه اخيراً تعقيب مى شود. ابرقدرتها و آمريكا خيال مى كردند كه ايران، به واسطه انقلابى كه كرده است و مى خواهد استقلال و آزادى را، كه يك مساله تازه و برخلاف رويّه همه حكومتهاست، به دست بياورد، و به ناچار منزوى خواهد شد.
وقتى كه منزوى شد، زندگى نمى تواند بكند كه ديدند نشد و ايران روابطش با خارجيها زيادتر گرديد. حالا به دنبال اين مطلب افتادند كه ما چه كار داريم به دولتها، اينها همه ظالم و كذا هستند و ما بايد با ملتها روابط داشته باشيم كه اين هم نقشه تازه و مساله بسيار خطرناك و شيطنت دقيقى است.
ما بايد، همان گونه كه در زمان صدر اسلام، پيامبر سفير به اين طرف و آن طرف مى فرستاد كه روابط درست كند، عمل كنيم و نمى توانيم بنشينيم، بگوييم كه: با دولتها چه كار داريم. اين، برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما بايد با همه رابطه داشته باشيم. تنها چندتا استثناء مى شود كه الآن با آنها رابطه نداريم.
اما اين، معنايش اين نيست كه با هيچ دولتى نبايد رابطه داشته باشيم، هيچ عقل و هيچ انسانى آن را نمى پذيرد; چون معنايش شكست خوردن و فنا و مدفون شدن است، تا آخر. و ما بايد با ملتها و دولتها رابطه پيدا كنيم. آنها را كه مى توانيم ارشاد كنيم، با همين روابط ارشاد كنيم و از آنهايى كه نمى توانيم ارشاد كنيم، سيلى نخوريم.
بنابراين، من به شما سفارش مى كنم كه: در هركجا و در هر كشورى كه هستيد، رابطه تان را محكم كنيد و رفت وآمد داشته باشيد.)۳۰
چنان كه ملاحظه مى كنيد، امام، در اين سخنان، به مهم ترين و اساسى ترين مسائل سياست خارجى اسلام و ضرورت و شرايط و حدود حاكم بر روابط و هدف از برقرارى روابط با دنيا، به بهترين و دقيق ترين بيان، اشاره كرده است.
محمد حسين كاشف الغطاء، عالم آگاه و زمان شناس و فقيه برجسته شيعه، از موضع اسلام در برابر بيگانگان به خوبى دفاع مى كند و سياست خارجى اسلام را چنين مى نماياند. (الاسلام عقيده. قد غلط وركب الشطط من قال ان الاسلام نشر دعوته بالسيف والقتال. فان الاسلام ايمان وعقيده والعقيده لاتحصل بالجبر والاكراه و انما تخضع للحجه والبرهان والقرآن المجيد ينادى بذلك فى عده آيات منها. لااكراه فى الدين والاسلام انما استعمل السيف وشهر السلاح على الظالمين الذين لم يقنعوا بالآيات والبراهين. استعمل القوه فى سبيل من وقف حجر عثره فى سبيل الدعوه الى الحق. اجهز السلاح لدفع شر المعاندين لا الى ادخالهم فى خطيره الاسلام.)۳۱
حقيقت و گوهر اسلام، ايمان و عقيده است، و اشتباه مى كند كسى كه مى گويد: اسلام با شمشير و جنگ بر ملتها چيره شده و پيام خود را نشر داده است. اسلام ايمان و عقيده است و عقيده و ايمان، با جبر و اكراه به دست نمى آيد، بلكه تنها در برابر حجت و برهان تسليم مى شود.
قرآن مجيد، در شمارى از آيات خود اين را اعلام مى دارد: هيچ گونه اكراه و اجبارى در دين وجود ندارد.
اگر اسلام، شمشير به كار مى برد براى درهم كوباندن ستمگران و برداشتن شر آنها از سر ملتهاست، همان ستمگرانى كه به نشانه ها و حجتها گردن نمى نهند. اسلام از زور براى برداشتن بازدارنده ها از سر راه آگاهى و آزادى ملتها استفاده مى كند.
ايشان درباره معيارهاى رفتار با دولتهاى خارجى و غيرمسلمانان مى نويسد: (الميزان المعدل الذى وضعه لنا فى معاملتنا مع الدول الخارجيه و الامم الاجنبيه حيث يقول عز شانه: لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين.
انما ينهاكم اللّه عن الذين قاتلوكم فى الدين واخرجوكم من دياركم و ظاهروا على اخراجكم. ان تولَّوهم و من يتولَّهم فاولئك هم الظالمون.)۳۲
ملاك واقع بينانه اى كه قرآن كريم در چگونگى رفتار و روابط با دولتهاى خارجى و ملتهاى بيگانه قرار داده چنين است:
خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده اند و از سرزمينتان بيرون نرانده اند، باز نمى دارد.
خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى كنند، دوست دارد. جز اين نيست كه خدا از دوستى ورزيدن، با كسانى كه با شما در دين جنگيده اند و از سرزمين خود بيرونتان رانده اند، يا در بيرون راندنتان، همدستى كرده اند، شما را باز دارد و هر كه با آنان دوستى ورزد، از ستمكاران خواهد بود.
شهيد مرتضى مطهرى، درباره چگونگى ارتباط با پيروان اديانى كه ريشه توحيدى دارند، كافران و مشركان مى نويسد:
(از نظر اسلام، مسلمانان مى توانند در داخل كشور خود با پيروان اديان ديگرى كه ريشه توحيدى دارند، از قبيل: يهود و نصارى و مجوس، هر چند بالفعل از توحيد منحرف باشند، تحت شرايط معين، همزيستى داشته باشند. ولى نمى توانند در داخل كشور اسلامى همزيستى كنند. مسلمانان مى توانند براساس مصالح عاليه اسلامى، باكشورهاى مشرك، قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمايند و يا در موضوع خاص، پيمان ببندند.)۳۳
در جاى ديگر مى نويسد:
(محدوديتهايى كه اسلام در روابط مسلمانان با غيرمسلمانان قرارداده است، مانند آنچه در باب نكاح مسلمانان و غيرمسلمانان و يا ذبيحه مسلم، يا نجاست كافر قائل شده است، و به عبارت ديگر، حقوق و وظائف بين المللى اسلامى از موضوعاتى است كه عده اى را ناراحت كرده است و اينها را عامل عقب ماندگى خود از قافله تمدن محسوب مى دارند.)۳۴
به نظر شهيد مطهرى، باور به اين اصول، از ايجاد روابط با غير مسلمانان باز نمى دارد. مسلمانان مى توانند با حفظ اصول و پاى بندى به آنها، با ديگران ارتباط داشته باشند:
(امّا هيچ يك از آنها [كيد كافران، فتنه انگيزى مشركان و...] ايجاب نمى كند كه مسلمانان با غيرمسلمانان به كلى قطع ارتباط كنند. روابط اجتماعى و اقتصادى و احياناً سياسى نداشته باشد.
البته همه مشروط است كه منطبق با مصالح كلى جامعه اسلامى بوده باشد.)۳۵
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه حاصل مدتها تلاش عالمانه و دقيق عالمان، دانشوران و فرهيختگان آشناى به مبانى اسلامى و معيارهاى فقهى و آگاه به انديشه هاى سياسى و حكومتى است، در باب مساله روابط بين الملل اسلامى در اصل چهاردهم آمده است:
(به حكم آيه شريفه: (لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين.) دولت جمهورى اسلامى ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان، با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمايند و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند. اين اصل، در حق كسانى اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران توطئه و اقدام نكنند.)
در اصل يكصد و پنجاه و دوم آمده است:
(سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، براساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد دربرابر قدرتهاى سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل با دول غيرمحارب استوار است.)
كوتاه سخن: بايستگى و روشن گرى انديشه ها و مواضع سياسى، اجتماعى و حكومتى اسلام، با توجه به شرايط ويژه فكرى، فرهنگى و سياسى جهان و بيدارى وجدان عمومى جهانيان و حس حقيقت جويى و اسلام گرايى، بيش از هر روزگار ديگر، خود را مى نماياند و احساس مى شود; از اين روى بايد براى حضور در چنين جهانى و نماياندن حقيقت ناب براى حقيقت جويان آماده شد و به بررسى دقيق معارف اسلامى و اصول كلى آن پرداخت و آنچه را كه حضور ما را درجهان قوى، ژرف، ماندگار و عزت مندانه مى كند، از قرآن و متون اسلامى در آورد و به زبان روز عرضه كرد.
اگر ما بتوانيم با حفظ ارزشها و اصول خود در جامعه امروز جهان گام بگذاريم و در برخورد با آنها، نه سلطه بپذيريم و نه سلطه گرى كنيم. نه ستم كنيم و نه ستم ببينيم، بلكه انديشه ناب خود را ترويج كنيم و پيام دين خود را عرضه بداريم، به سيره پيامبر عظيم الشان اسلام و حضرت على(ع) جامه عمل پوشانده ايم و از سود سرشار مادى آن نيز بهره برده ايم.
روشن است، جانبدارى از سياست درهاى بسته به همان اندازه زيانبار است كه جانبدارى از سياست درهاى باز.
ايجاد ارتباط با دولتهاى غيراسلامى، بدون معيار و ميزان، فاجعه آفرين است.
گسترش روابط با همه ملتها و دولتها، با نگهداشت دقيق موازين اسلامى و با حفظ اصول ارزشها، سازگار با روح شريعت است.
به بركت واقع بينى و روابط قانون مند و پرهيز از موضع گيريهاى نابخردانه در سياست خارجى صدر اسلام بود كه اسلام گسترش يافت و در جان انسانهاى شيفته، جاى گرفت و ماندگار شد و روز به روز برگستره و ژرفاى آن افزوده شد و اكنون ميليونها انسان در سراسرجهان، براساس فرهنگ و آداب و اخلاق و معارف اسلامى زندگى مى كنند. در اصل، همه كسانى كه در باب موفقيتهاى اسلام و مسلمانان و عوامل موثر در گسترش و نفوذ اسلام در دنيا به بحث و بررسى پرداخته اند، ارتباط مسلمانان را با جهانيان و ارائه فرهنگ و آداب و اخلاق اسلامى از سوى مسلمانان به غيرمسلمانان را از مهم ترين انگيزه هاى گسترش و پيشرفت اسلام در جهان دانسته اند.
اگر در برهه اى كم رنگ شد اين تاثير گذارى مسلمانان بر غيرمسلمانان، بويژه بر دنياى غرب، از مهم ترين انگيزه هاى آن، پيشرفت شگفت انگيز غربيان در صنعت و فاصله بسيار آنان از جوامع اسلامى بود از يك سوى; و عمل نكردن ما مسلمانان به اصول و ارزشهاى اسلامى بود از ديگر سوى.
اكنون كه مسلمانان به خود آمده اند و تا اندازه اى رمز واپس ماندگى خود را شناخته اند و غربيان نيز فهميده اند كه بدون معنويت نمى توان به سعادت رسيد، صنعت و تكنولوژى بدون معنويت راه به رهى نمى برد، بكوشيم با ارتباط صحيح و قانون مند، بار ديگر تمدن نوين اسلامى را پايه گذارى كنيم و مجد و عظمت از دست رفته خود را باز يابيم.
/ج
از اين روى، شايسته مى نماد، انديشه ها و ديدگاههاى معمار بزرگ انقلاب اسلامى، در باب سياست خارجى و روابط بين المللى، به گونه دقيق و همه جانبه به بوته بررسى نهاده شود، تا به شناخت درستى از سياست خارجى اسلام دست يابيم.
امام خمينى در تاريخ ۵۷/۸/۱۵ در نوفل لوشاتو، در مصاحبه با كانال ۲ تلويزيون آلمان در پاسخ خبرنگار كه پرسيده بود:
حضرت عالى پس از اين كه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد، در برخورد با كشورهاى بزرگ دنيا، چگونه خواهيد بود.
مى گويد:
(تمام كشورها، اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر كشورها و دولتها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مى كنيم و نه زيربار ظلم ديگران مى رويم.)۲۷
اين همان اصلِ روشن قرآنى (لاتظلمون و لاتظلمون)۲۸ است كه امام، بدون هيچ گونه ابهام و ملاحظه كارى سياسى اعلام مى كند.
در همان تاريخ در پاسخ خبرنگار تلويزيون سى بى اس آمريكا كه مى پرسد:
رابطه دولت اسلامى و دولت آمريكا چگونه خواهد بود؟
امام خمينى(رحمت الله علیه)، مى گويد:
(بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقشى دارد. اگر آمريكا بخواهد همان طور كه حالا با ملت ايران معامله مى كند، با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است. و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مى كنيم و به طور عادلانه، كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتارخواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.)۲۹
امام خمينى(رحمت الله علیه)، در بيانى ديگر مهم ترين اصول سياست خارجى دولت اسلامى را چنين ترسيم مى كند:
(الآن از قرارى كه من شنيدم، شيطنت ديگرى مى كنند و آن اين كه: ما چرا با دولتها رابطه داشته باشيم؟ ما مى رويم سراغ ملتها و با دولتها، هيچ كارى نداريم. كه اين، يك نقشه اى است كه اخيراً تعقيب مى شود. ابرقدرتها و آمريكا خيال مى كردند كه ايران، به واسطه انقلابى كه كرده است و مى خواهد استقلال و آزادى را، كه يك مساله تازه و برخلاف رويّه همه حكومتهاست، به دست بياورد، و به ناچار منزوى خواهد شد.
وقتى كه منزوى شد، زندگى نمى تواند بكند كه ديدند نشد و ايران روابطش با خارجيها زيادتر گرديد. حالا به دنبال اين مطلب افتادند كه ما چه كار داريم به دولتها، اينها همه ظالم و كذا هستند و ما بايد با ملتها روابط داشته باشيم كه اين هم نقشه تازه و مساله بسيار خطرناك و شيطنت دقيقى است.
ما بايد، همان گونه كه در زمان صدر اسلام، پيامبر سفير به اين طرف و آن طرف مى فرستاد كه روابط درست كند، عمل كنيم و نمى توانيم بنشينيم، بگوييم كه: با دولتها چه كار داريم. اين، برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما بايد با همه رابطه داشته باشيم. تنها چندتا استثناء مى شود كه الآن با آنها رابطه نداريم.
اما اين، معنايش اين نيست كه با هيچ دولتى نبايد رابطه داشته باشيم، هيچ عقل و هيچ انسانى آن را نمى پذيرد; چون معنايش شكست خوردن و فنا و مدفون شدن است، تا آخر. و ما بايد با ملتها و دولتها رابطه پيدا كنيم. آنها را كه مى توانيم ارشاد كنيم، با همين روابط ارشاد كنيم و از آنهايى كه نمى توانيم ارشاد كنيم، سيلى نخوريم.
بنابراين، من به شما سفارش مى كنم كه: در هركجا و در هر كشورى كه هستيد، رابطه تان را محكم كنيد و رفت وآمد داشته باشيد.)۳۰
چنان كه ملاحظه مى كنيد، امام، در اين سخنان، به مهم ترين و اساسى ترين مسائل سياست خارجى اسلام و ضرورت و شرايط و حدود حاكم بر روابط و هدف از برقرارى روابط با دنيا، به بهترين و دقيق ترين بيان، اشاره كرده است.
محمد حسين كاشف الغطاء، عالم آگاه و زمان شناس و فقيه برجسته شيعه، از موضع اسلام در برابر بيگانگان به خوبى دفاع مى كند و سياست خارجى اسلام را چنين مى نماياند. (الاسلام عقيده. قد غلط وركب الشطط من قال ان الاسلام نشر دعوته بالسيف والقتال. فان الاسلام ايمان وعقيده والعقيده لاتحصل بالجبر والاكراه و انما تخضع للحجه والبرهان والقرآن المجيد ينادى بذلك فى عده آيات منها. لااكراه فى الدين والاسلام انما استعمل السيف وشهر السلاح على الظالمين الذين لم يقنعوا بالآيات والبراهين. استعمل القوه فى سبيل من وقف حجر عثره فى سبيل الدعوه الى الحق. اجهز السلاح لدفع شر المعاندين لا الى ادخالهم فى خطيره الاسلام.)۳۱
حقيقت و گوهر اسلام، ايمان و عقيده است، و اشتباه مى كند كسى كه مى گويد: اسلام با شمشير و جنگ بر ملتها چيره شده و پيام خود را نشر داده است. اسلام ايمان و عقيده است و عقيده و ايمان، با جبر و اكراه به دست نمى آيد، بلكه تنها در برابر حجت و برهان تسليم مى شود.
قرآن مجيد، در شمارى از آيات خود اين را اعلام مى دارد: هيچ گونه اكراه و اجبارى در دين وجود ندارد.
اگر اسلام، شمشير به كار مى برد براى درهم كوباندن ستمگران و برداشتن شر آنها از سر ملتهاست، همان ستمگرانى كه به نشانه ها و حجتها گردن نمى نهند. اسلام از زور براى برداشتن بازدارنده ها از سر راه آگاهى و آزادى ملتها استفاده مى كند.
ايشان درباره معيارهاى رفتار با دولتهاى خارجى و غيرمسلمانان مى نويسد: (الميزان المعدل الذى وضعه لنا فى معاملتنا مع الدول الخارجيه و الامم الاجنبيه حيث يقول عز شانه: لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين.
انما ينهاكم اللّه عن الذين قاتلوكم فى الدين واخرجوكم من دياركم و ظاهروا على اخراجكم. ان تولَّوهم و من يتولَّهم فاولئك هم الظالمون.)۳۲
ملاك واقع بينانه اى كه قرآن كريم در چگونگى رفتار و روابط با دولتهاى خارجى و ملتهاى بيگانه قرار داده چنين است:
خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده اند و از سرزمينتان بيرون نرانده اند، باز نمى دارد.
خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى كنند، دوست دارد. جز اين نيست كه خدا از دوستى ورزيدن، با كسانى كه با شما در دين جنگيده اند و از سرزمين خود بيرونتان رانده اند، يا در بيرون راندنتان، همدستى كرده اند، شما را باز دارد و هر كه با آنان دوستى ورزد، از ستمكاران خواهد بود.
شهيد مرتضى مطهرى، درباره چگونگى ارتباط با پيروان اديانى كه ريشه توحيدى دارند، كافران و مشركان مى نويسد:
(از نظر اسلام، مسلمانان مى توانند در داخل كشور خود با پيروان اديان ديگرى كه ريشه توحيدى دارند، از قبيل: يهود و نصارى و مجوس، هر چند بالفعل از توحيد منحرف باشند، تحت شرايط معين، همزيستى داشته باشند. ولى نمى توانند در داخل كشور اسلامى همزيستى كنند. مسلمانان مى توانند براساس مصالح عاليه اسلامى، باكشورهاى مشرك، قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمايند و يا در موضوع خاص، پيمان ببندند.)۳۳
در جاى ديگر مى نويسد:
(محدوديتهايى كه اسلام در روابط مسلمانان با غيرمسلمانان قرارداده است، مانند آنچه در باب نكاح مسلمانان و غيرمسلمانان و يا ذبيحه مسلم، يا نجاست كافر قائل شده است، و به عبارت ديگر، حقوق و وظائف بين المللى اسلامى از موضوعاتى است كه عده اى را ناراحت كرده است و اينها را عامل عقب ماندگى خود از قافله تمدن محسوب مى دارند.)۳۴
به نظر شهيد مطهرى، باور به اين اصول، از ايجاد روابط با غير مسلمانان باز نمى دارد. مسلمانان مى توانند با حفظ اصول و پاى بندى به آنها، با ديگران ارتباط داشته باشند:
(امّا هيچ يك از آنها [كيد كافران، فتنه انگيزى مشركان و...] ايجاب نمى كند كه مسلمانان با غيرمسلمانان به كلى قطع ارتباط كنند. روابط اجتماعى و اقتصادى و احياناً سياسى نداشته باشد.
البته همه مشروط است كه منطبق با مصالح كلى جامعه اسلامى بوده باشد.)۳۵
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه حاصل مدتها تلاش عالمانه و دقيق عالمان، دانشوران و فرهيختگان آشناى به مبانى اسلامى و معيارهاى فقهى و آگاه به انديشه هاى سياسى و حكومتى است، در باب مساله روابط بين الملل اسلامى در اصل چهاردهم آمده است:
(به حكم آيه شريفه: (لاينهاكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين.) دولت جمهورى اسلامى ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان، با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمايند و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند. اين اصل، در حق كسانى اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران توطئه و اقدام نكنند.)
در اصل يكصد و پنجاه و دوم آمده است:
(سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، براساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد دربرابر قدرتهاى سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل با دول غيرمحارب استوار است.)
كوتاه سخن: بايستگى و روشن گرى انديشه ها و مواضع سياسى، اجتماعى و حكومتى اسلام، با توجه به شرايط ويژه فكرى، فرهنگى و سياسى جهان و بيدارى وجدان عمومى جهانيان و حس حقيقت جويى و اسلام گرايى، بيش از هر روزگار ديگر، خود را مى نماياند و احساس مى شود; از اين روى بايد براى حضور در چنين جهانى و نماياندن حقيقت ناب براى حقيقت جويان آماده شد و به بررسى دقيق معارف اسلامى و اصول كلى آن پرداخت و آنچه را كه حضور ما را درجهان قوى، ژرف، ماندگار و عزت مندانه مى كند، از قرآن و متون اسلامى در آورد و به زبان روز عرضه كرد.
اگر ما بتوانيم با حفظ ارزشها و اصول خود در جامعه امروز جهان گام بگذاريم و در برخورد با آنها، نه سلطه بپذيريم و نه سلطه گرى كنيم. نه ستم كنيم و نه ستم ببينيم، بلكه انديشه ناب خود را ترويج كنيم و پيام دين خود را عرضه بداريم، به سيره پيامبر عظيم الشان اسلام و حضرت على(ع) جامه عمل پوشانده ايم و از سود سرشار مادى آن نيز بهره برده ايم.
روشن است، جانبدارى از سياست درهاى بسته به همان اندازه زيانبار است كه جانبدارى از سياست درهاى باز.
ايجاد ارتباط با دولتهاى غيراسلامى، بدون معيار و ميزان، فاجعه آفرين است.
گسترش روابط با همه ملتها و دولتها، با نگهداشت دقيق موازين اسلامى و با حفظ اصول ارزشها، سازگار با روح شريعت است.
به بركت واقع بينى و روابط قانون مند و پرهيز از موضع گيريهاى نابخردانه در سياست خارجى صدر اسلام بود كه اسلام گسترش يافت و در جان انسانهاى شيفته، جاى گرفت و ماندگار شد و روز به روز برگستره و ژرفاى آن افزوده شد و اكنون ميليونها انسان در سراسرجهان، براساس فرهنگ و آداب و اخلاق و معارف اسلامى زندگى مى كنند. در اصل، همه كسانى كه در باب موفقيتهاى اسلام و مسلمانان و عوامل موثر در گسترش و نفوذ اسلام در دنيا به بحث و بررسى پرداخته اند، ارتباط مسلمانان را با جهانيان و ارائه فرهنگ و آداب و اخلاق اسلامى از سوى مسلمانان به غيرمسلمانان را از مهم ترين انگيزه هاى گسترش و پيشرفت اسلام در جهان دانسته اند.
اگر در برهه اى كم رنگ شد اين تاثير گذارى مسلمانان بر غيرمسلمانان، بويژه بر دنياى غرب، از مهم ترين انگيزه هاى آن، پيشرفت شگفت انگيز غربيان در صنعت و فاصله بسيار آنان از جوامع اسلامى بود از يك سوى; و عمل نكردن ما مسلمانان به اصول و ارزشهاى اسلامى بود از ديگر سوى.
اكنون كه مسلمانان به خود آمده اند و تا اندازه اى رمز واپس ماندگى خود را شناخته اند و غربيان نيز فهميده اند كه بدون معنويت نمى توان به سعادت رسيد، صنعت و تكنولوژى بدون معنويت راه به رهى نمى برد، بكوشيم با ارتباط صحيح و قانون مند، بار ديگر تمدن نوين اسلامى را پايه گذارى كنيم و مجد و عظمت از دست رفته خود را باز يابيم.
پى نوشتها:
۲۷ . (صحيفه نور)، ج۳۱/۳، وزارت ارشاد.
۲۸ . سوره (بقره)، آيه ۳۱.
۲۹ . (صحيفه نور)، ج۳۳/۳.
۳۰ . همان مدرك، ج۷۳/۱۹.
۳۱ . (المثل العليا فى الاسلام لافى بحمدون)، محمد حسين كاشف الغطاء۴۶/، دارالغديرللطباعه، بيروت.
۳۲ . همان مدرك۴۸/.
۳۳ . (وحى ونبوت)، شهيد مطهرى ۱۶۲/ ـ ۱۶۳، صدرا.
۳۴ . (انسان و سرنوشت)، شهيد مطهرى، چهارده، صدرا.
۳۵ . (ولاءها و ولايتها)، شهيد مطهرى۱۷/ ـ ۱۹، صدرا.
/ج