حقوق جنگ(3)
بخش سوم : آثار حقوقي جنگ
آثار جنگ نسبت به كشورهاي ثالث :
قطع روابط ديپلماتيك و كنسولي:
از جمله پيامدهاي قطع روابط ديپلماتيك و كنسولي بر اثر بروز جنگ آن است كه كادر ديپلماتيك و كنسولي طرفين مخاصمه، متقابلا فراخوانده مي شوند و مبادله آنان براساس اصل معامله متقابل به مثل، در يك كشور بيطرف صورت مي گيرد . بديهي است تا زماني كه ماموران مذكور قلمرو كشور متخاصم را ترك نكرده اند كماكان از مصونيتهاي مقرر در حقوق بين الملل استفاده خواهند نمود.
طبق ماده 45 عهدنامه 1961 وين در مورد روابط ديپلماتيك هر يك از طرفين متخاصم مي تواند قبل از خاتمه ماموريت كشور ثالثي را كه خود بپذيرد و مورد قبول كشور پذيرنده باشد (معمولا يك كشور بيطرف) مامور دفاع و حفاظت از منافع ملي و اتباع خود كرده و آن را به مقامات صلاحيت دار كشور دشمن معرفي نمايد. اين كشور ثالث را «كشور حامي يا حمايت كننده» يا «حافظ منافع» مينامند.
اين پريده كه قبل از عهدنامه وين مبناي عرفي داشت، در طول جنگ جهاني دوم دامنه وسيعي پيدا كرد؛ به طوري كه سوئيس نمايندگي 35 كشور و سوئد نمايندگي 19 كشور متخاصم را به عهده گرفته بودند.
«وظايف كشور ثالث عبارت است از:
1_ اداره و هدايت مذاكرات مربووط به مبادله كادر ديپلماتيك و كنسولي كشور مورد حمايت.
2- حميت از اتباع كشور مزبور (حمايت و برگرداندن غير نظامياني كه زنداني شدهاند به كشور خود).
3- حفظ و حراست از اموال دولتي كشورهاي متخاصم (ساختمانهاي رسمي و بايگانيها).
4- حفظ و جراست از اموال خصوصي اتباع كشورهاي متخاصم.
5- حمايت از زندانيان جنگي به اتفاق كميته بين المللي صليب سرخ (بازديد از اردوگاهها، توزيع كمكها، مبادله اطلاعات هويتي، مراجعت دادن بيماران و مجروحان به وطن».
از سوي ديگر، امروزه چنين معمول است كه پس از قطع روابط، كشور مربوط، در اصطلاح عهدنامه وين 1961، از آن به كشور فرستنده تعبير شده است يكي از ماموران سياسي يا اداري سفارت سابق خود را با جلب موافقت دولت محلي، به سمت «حافظ اموال» منصوب مينمايد. وظيفه اين مامور، همانطور كه از عنوانش برمي آيد، حفاظت و حمايت از منافع و اموال سفارت و اتباع كشور متبوع خود است. اين مامور حق مراجعه مستقيم و تماس با مقامات دولت محلي را نخواهد داشت و تنها از طريق سفارت كشوري كه حمايت و حفاظت را عهدهدار شده است ميتواند امور جاري را انجام دهد. مامور حافظ اموال تا زماني كه در ماموريت است از كليه مصونيتها و مزاياي سياسي بهره مند خواهد بود».
مصادره و ضبط اموال دولتي دشمن:
اخراج اتباع كشور دشمن:
وضعيت قراردادهاي بين المللي:
الف- مقررات مربوط به زمان جنگ، شامل قراردادهاي دوجانبه يا چند جانبه اي است كه اختصاصا به قصد اجرا در زمان جنگ منعقد شده است، مانند قراردادهاي مربوط به طرز رفتار با اسيران جنگي يا منع استعمال برخي سلاحها يا موافقتنامه هاي ژنو راجعبه صليب سرخ و هلال احمر و غيره.
ب- امروزه بطور كلي پذيرفته شده است كه قراردادهاي دوجانبه اي كه توسط كشورها منعقد مي گردد، در صورتي در زمان جنگ لغو ميشود كه صرفا براي زمان صلح منعقد شده باشد، مانند قراردادهاي تجاري، اقتصادي و مالي. اما قراردادهائي كه خط مرزي را معين مي كند، ارزش بين المللي خود را خفظ مي نمايد و عمل جنگ آثار اين تعيين حدود را از بين نمي برد.
ج- جنگ نسبت به قراردادهاي چند جانبه (جز در مورد قراردادهاي دسته اول)، فيمابين كشورهائي كه حالت بي طرفي خود را حفظ نموده و در جنگ شركت نمي نمايند، اين نوع قراردادها همچنان معتبر مانده و اجرا مي شود. همچنين قراردادهاي چندد جانبه بين كشورهاي در حال جنگ و كشورهاي بي طرف پابرجا ميماند؛ مثلا هنگام جنگ ايتاليا و حبشه هيچ يك از دو طرف متحارب عضويت در جامعه ملل را رها ننمود. از اين طرز عمل مي توان چنين نتيجه گرفت كه قراردادهاي چند جانبه اي كه به موجب آن سازمانهاي بين المللي تاسيس مي گردند، حتي بين كشورهاي در حال جنگ كه عضويت چنين سازمانهائي را دارند، به حبات خود ادامه مي دهد. بديهي است در پايان جنگ و پس از برقراري صلح، اين دسته از قراردادها دوباره براي كشورهاي متحارب سابق به اجرا درميآيد، بدون آن که احتياج به وضع مقررات جديدي باشد؛ مثلا قراردادهاي اتحاديه پستي كه اجراي آن در رابطه با دو كشور فرانسه و آلمان كه در حال جنگ بودند (جنگ جهاني دوم) متوقف گرديد، پس از پايان مخاصمه مجددا به اجرا درآمد».
منبع: www.lawnet.ir