چکیده
اصلاح الگو مصرف زمانی امکان پذیر است که مثل سایر عرف ها و عادت های که در فرهنگ نهادینه شده اند و جزء ای از ان فرهنگ شوند باید نهادینه شود و جزء ای از فرهنگ جامعه باشد و در غیر این صورت الگو مصرف و هرچه راه کار و راهبرد مطرح کن فایده ای ندارد. بنابراین برای نهادینه کردن الگو مصرف در فرهنگ خود باید ابتدا مفهوم مصرف،اعتدال،رفاه زدگی ، اسراف را به اعضا جامعه فهمانده شود و در فرهنگ و وجود آنها نهادینه کرد و اگر در فرهنگ هر جامعه نهادینه شود در همه زمینه های از قبیل آموزش،اقتصادی ،اجتماعی و در هرچه زمینه ای که در آن مصرف وجود دارد به الگوی مصرف نهادینه می شود و مثل یک چراغ هشدار دهنده در جامعه و فرد اگر مرتکب اسراف یا زیاده روی یا ..... بشوند آن چراغ به افراد و جامعه هشدار می دهد زیرا اگر الگوی مصرف جزء ای از فرهنگ باشد دیگر مسائل زیاده روی و اسراف را قبول ندارد و آنها را رد می کند و وظیفه آموزش در زمینه اصلاح الگو مصرف این است که اولا مفهوم اسراف و اعتدال و میانه روی و تجمل گرایی را به افراد تحت نظر خود آموزش بدهد و آن را برای آنها نهادینه کند ثانیا اگر آموزش دادن الگوی مصرف را در دانش آموزان و معلمین و استادان و دانشجویان نهادینه کند دیگر نیازی به تبلیغ و مرتکب شدن مصرف بی فایده در این زمینه(نهادینه کردن)نمی شود.
خلاصه اینکه باید الگوی مصرف جزء ای از فرهنگ جامعه باشد و اگر جزء ای از فرهنگ جامعه باشد در همه زمینه ها از قبیل آموزش و اقتصادی و اجتماعی و دیگر زمینه ها کاربرد دارد و نیازی به تبلیغ و دیگر کارها نیست.
در این مقاله موضوعاتی از قبیل
مفهوم اعتدال: که عبارت است از زیاده روی و کوتاهی کردن یا افراط و تفریط در هر کار وجود نداشته باشد.
دین اسلام که همان دین ابراهیمی است برخلاف دو شریعت یهودی و مسیحی که در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته اند یک دین معتدل و میانه رو است.
آثار مثبت اعتدال عبارتند از :پیمودن راه تکامل و دست یابی به هدف نهایی،میانه روی در مصرف،سامان دهی امور اقتصادی،کاهش هزینه ها،پیشگیری از فقر و عقب ماندگی فرد و جامعه.
آثار قناعت : عامل عزت و سربلندی،ایجاد حس بی نیازی واقعی،ایجاد آرامش روانی،آزادی فکری.
اسراف هرگونه زیاده روی و تجاوز از حد اعتدال است و تبخیر به معنای پراکندن شی و به اصطلاح همان بریز بپاش است
فرق بین اسراف و تبذیر در ایم است که اسراف در امور مالی به معنای زیاده روی در مخارج ولی تبذیر به معنای اتلاف و مصرف اموال در راه های ناشایست ایت.
عوامل اسراف :خودنمایی،تربیت خانوادگی،فساد اخلاقی،تقلید،وسواس،ثروت اضافی.
انواع اسراف:اسراف در اموال شخصی که به : اسراف در خوردنی ها و نوشیدنی ها،اسراف در پوشاک و وسایل نقلیه،اسراف در مسکن،تجمل گرایی تقسیم می شود و اسراف در اموال عمومی که شامل : اسراف در منابع طبیعی ،اسراف در بیت المال است.
آثار منفی اسراف : زیان های فردی اسراف : گرفتار شدن به عذاب الهی ،محرومیت از هدایت الهی،دچار شدن به فقر،هلاکت شامل می شود و زیان های اجتماعی اسراف شامل : کاهش تولید،سقوط اخلاقی،افزایش اختلاف طبقاتی است.
راه های برون رفت از اسراف : تقویت باورهای دینی،نظارت همگانی،اجرای عدالت ،پرهیز خواص از تجمل گرایی، معرفی الگوهای مناسب در جامعه .
عوامل رفاه زدگی که شامل عوامل درونی از قبیل : پیروی از هوا های نفسانی،احساس ضعف شخصیت،غفلت زدگی،دنیا گرایی،چشم و هم چشمی و عوامل بیرونی که شامل : فرهنگ جامعه ، تبلیغات تجاری ، تحمیل الگوی مصرف غربی ، تجمل گرایی خواص و حاکمان می شود.
پی آمدهای رفاه زدگی : تباهی سرمایه های مادی ، زمینه سازی برای گناهان ف گسترش فقر در جامعه ، تبدیل ارزش به ضد ارزش کاهش معنویت در جامعه ف از بین رفتن آرامش واقعی ناتوانی در انجام وظیفه ،تحقیر دیگران تجاوز به حقوق دیگران ف طغیان و سرکشی و .......
و در پایان برای نهادینه کردن الگوی مصرف باید اولا مفهوم های اسراف ، زیاده روی ،میانه روی ،رفاه زدگی ، مصرف ،مصرف گرایی و ...... را شناخت و آنها را درک کرد و جزء ای از فرهنگ خود قرار داد تا به مشکلات موجود و پیامدهای منفی اسراف و تبذیر و رفاه زدگی دچار نشد حتی در زمینه آموزش ؟
مقدمه
نیک می دانیم که نعمت های موجود در کره زمین برای ساکنان آن کافی است . با این حال میبینیم گرسنگی پدیدهای جهانی به شمار میرود و بیشتر ساکنان روی زمین از گرسنگی رنج میکشند.گرسنگی را طبیعت به ما تحمیل نکرده است،بلکه خاستگاه این فاجعه شرایط فرهنگی جامعه های انسانی است.
دلیل پیدایش و گسترش چنین وضعیتی همانا بیتوجهی گروه بیشماری از انسانها به محدود بودن منابع غذایی و زیست محیطی جهان است. از اینرو این منابع را با اسراف کاری هدر میدهند . به این ترتیب جهان روزبه روز با خطر کمبود منابع روبهرو میشود.
از دیدگاه اسلام اسراف یکی از ناپسند ترین اعمال به شمار می رود و در آیات و روایات فراوانی نکوهش شده است.برای نمونه در حدیثی از پیامبر اکرم میخوانیم :«روزی دستور داد خرمائی تازه برای خوردن حاضران بیاورند . بعضی خرما را میخوردند و هسته آن را دور میافکندند . ایشان میفرمودند : این کار را نکنید که تبذیر است و خدا فساد را دوست ندارد.»
چگونگی مصرف در اسلام
استفاده ار نعمت های الهی به اندازه ای که انسان بتواند حیات و سلامتی خود را حفظ کند و با نشاط کامل وظایف فردی و اجتماعیاش را انجام دهد نه تنها امری مطلوب است بلکه از نظر اسلام واجب و ضروری است.دین اسلام استفاده از نعمت ها را برای ایجاد گشایش و رفاه نسبی زندگی با در نظر گرفتن حقوق دیگران و خودداری از اسراف و تبذیر تشویق کرده است.بنابراین براساس آموزههای دینی هرکس موقف است از مال خود به اندازه کفاف خرج کند. کفاف قدری از مال را گویند که برای هزینه زندگی انسان و خانوادهاش در حد اعتدال کفایت کند و خرج کردن بیش از آن اسراف است.
خداوند در قران کریم با بیان عنوانهای چون رزق الهی ، طیبات و زینت به استفاده از نعمت های الهی فرمان داده است و تحریم آنها را نکوهش کرده است.هرچیزی که از انسان عیب پوشی کند و موجب آراستگی او باشد زینت است، مثل کمالات اخلاقی یا انواع لباس ها و آرایش های که نظر دیگران را به انسان جلب میماند و نفرت را میزداید .خداوند انسان را بطور فطری اجتماعی آفرید ، زیبایی و آراستگی را محبوب فطری انسان قرار داد و چگونگی آراستن خویش را به او الهام کرد تا با برقراری روابط اجتماعی ،نیازهای روحی و مادی خود را برآورده سازد و دیگران نیز او پذیرا باشد.
رزق طیب شامل انواع خواست های مطبوع و ملایم با طبع انسان نظیر لباس ،خوراک،مسکن،همسر و دیگر نیازهای انسان می شود.بنابراین به طور طبیعی باید جاذبه هایی در زندگی انسان وجود داشته باشد. انسان نیز نباید بر خود سخت بگیرد،بلکه باید در حد اعتدال و به اندازه نیاز از غذای مطبوع ،لباس پاکیزه،مسکن راحت و مرکب مناسب استفاده کند.اگر در این جهت راه تفریط را پیماید و بر خود سخت گیرد نه تنها از انجام مسئولیتهای فردی و اجتماعی باز می ماند بلکه با از دست دادن سلامت وتمرکز حواس برای عبادت نشاطی نخواهد داشت و به تدریج به صورت موجودی بی خاصیت درمی آید و سربار جامعه میشود.
گاهی مردم میگویند چون دنیا طلبی ممکن است با انحراف و آلودگی همراه باشد بهتر است افراد باایمان تا آنجا که امکان دارد از نعمتهای دنیوی کمتر استفاده کند.از نظر اسلام این اندیشه مردود است.امام صادق(ع) در این باره می فرماید:زمانی که نعمتها فراوان شد و دنیا به انسان رو آورد بندگان شایسته و افراد با ایمان به استفاده از آنها سزاوار رند.
مفهوم اعتدال
زیاده روی و کوتاهی کردن یا افراط و تفریط در هر کاری ناپسند است.این سفارش حکم عقلانی دارد و به آن اعتدال می گویند که برگرفته از عدل است.کسی که عادل است به افراط و تفریط گرایش ندارد ؛زیرا عدل به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود است و به کارگیری هر چیزی برای کار خاص خود می تواند به مفهوم عدل نزدیک باشد.در مقابل کسی که اعتدال نداشته باشد به فساد گرایش دارد.
بر این اساس نوعی رابطه منطقی میان اعتدال و اصلاح می توان یافت به این معنا که هر کار معتدلی صالح و درست و هر کار غیر معتدلی فاسد است و به اصلاح نیاز دارد.به طور کلی اصلاحات به معنای بازسازی کاری است که به دلیل اعتدال نداشتن به فساد گراییده است.
در قرآن برای مفهوم اعتدال از واژه قصد استفاده شده است. واژگانی چون وسط،سواء و حنیف نیز به این معنا بکار رفته است،ولی بیشترین کاربرد در مفهوم و اصطلاح گفته شده قصد و اقتصاد می توان یافت.از اینرو در روایات اسلامی به پیروی از قرآن واژه قصد برای بیان اصطلاح اعتدال بکار رفته است.
اهمیت اعتدال در قرآن
در آموزه های قران اعتدال در هر امری پسندیده شمرده شده است. حتی بسیاری از آیه های قران با هدف ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و هدایت آن به سوی اعتدال نازل شده است.
در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که در قرآن از «راه راست» به «راه میانه»یاد می شود.در آیه سوره 22 سوره قصص از زبان حضرت موسی (ع) بیان شده که راه میانه ، راه درست هدایت است.
حضرت ابراهیم (ع)نیز دین خود را دین اعتدال و میانه میشمارد و از آن به حنیف یاد می کند تا بفهماند میانه روی تا چه اندازه اصالت دارد و مهم است.
اسلام دین اعتدال
می دانیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی خط افراط و تفریط قرار گرفتهاند . یکی در اوج ظاهرگرایی و آن دیگری در اوج باطن گرایی.یکی به قوانین دشوار پایبند است و آن دیگری به قوانین نرم . یکی کاملا زمینی است و آن دیگری کاملا اخروی و آسمانی.به همین دلیل بیان می شود که دین ابراهیم ، دین وسط و میانه ای است که از افراط و تفریط دور بوده است.دین اسلام که همان دین ابراهیمی است،در تعبیر قرآنی از اعتدال بهره برده است و آموزه های آن از هرگونه افراط و تفریط به دور است.
اعتدال اصل عقلایی و تایید شده شریعت است و هر انسانی به طور طبیعی به اعتدال و میانه روی گرایش دارد ؛مگر آنکه عوامل بیرونی موجب دگرگونی در گرایش درونی وی شود و او را از اعتدال خارج کند.
اسلام امتی میانه و معتدل است این اعتدال و میانه روی را در بینش ، نگرش و گرایش این امت می توان دید.از اینرو خداوند از امت اسلام به امت میانه و وسط یاد می کند و مسلمانان را بهترین امتی می داند که در زمین زیسته اند.
آثار مثبت اعتدال
پیمودن راه تکامل و دست یابی به هدف نهایی در گرو رعایت اعتدال در همه زمینه های زندگی است.همچنین براساس آموزه های دینی و بر پایه حکم عقل و تجربه ،میانه روی در مصرف ،در سامان دهی امور اقتصادی،کاهش هزینه ها و در نتیجه پیش گیری از فقر و عقب ماندگی فرد و جامعه نقش مهمی دارد. امام علی (ع) می فرماید : میانه روی،کم را رشد می دهد.برای نمونه میانه روی در مصرف مواد خوراکی ضامن سلامتی جسم و جان فرد است ؛ زیرا زیاده روی عامل بسیاری از بیماری هاست و بر جسم اثر منفی دارد.به جز اینها اعتدال در مصرف مایه خشنودی خداوند است. زیرا استفاده مطلوب از نعمتهای او در مسیر رسیدن به هدف نهایی (کمال) و نزدیک شدن به حق تنها در پرتو رعایت این اصل ، شدنی است.
قناعت ، گنج ناتمام
قناعت و کفاف در زندگی یکی از سفارش های اقتصادی در اسلام است.در واقع سرچشمه زیاده روی در مصرف برخی ساحت های زندگی ، نداشتن روحیه قناعت ، چشم دوختن به مال دیگران و آرزومندی رسیدن به داشته های دیگران است.این روحیه سبب می شود انسان به آنچه دارد قانع نباشد و پیوسته درصدد رسیدن به چیزی باشد که ندارد.امیرالمومنین (ع) یکی از صفات و نشانه های پرهیزگاران را دوری از طمع ورزی دانسته است.
طمع یکی از صفات ناپسند اخلاقی است که در مقابل آن قناعت که یکی از صفات پسندیده اخلاقی قرار دارد.طمع داشتن یکی از بیماری های خطرناک اخلاقی است که مفاسد مادی و معنوی فراوانی دارد و انسان را به انواع آلودگی ها و زشتی ها گرفتار می سازد در مقابل قناعت ورزیدن مایه عزت ،سربلندی و آرامش خاطر انسان در دنیاست و سبب تکامل فکری ،روحی و سعادت وی در عالم آخرت می شود.
مفهوم قناعت و طمع
طمع در لغت به معنای حرص بر چیزی ،چشم داشت ،فریفته بودن از مال دوستی است و در اصطلاح علمای اخلاق عبارت است از توقع داشتن در اموال مردم . به عبارت دیگر طمع کار کسی است که به خدا و خودش متکی نیست و به آنچه دارد راضی و قانع نیست.
قناعت در لغت به معنای راضی بودن به قسمت و روزی انسان یا راضی بودن به قلیل و کم است. قناعت در اصطلاح حالتی است برای نفس که عامل اکتفا کردن آدمی به قدر حاجت و ضرورت است.همچنین گفته شده است که قناعت در اصطلاح عبارت است از اینکه انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متکی بوده و به هرچه در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد.
آثار قناعت
قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است که اگر انسان به آن توجه داشته باشد میل او به کسب این صفت پسندیده بیشتر می شود.اکنون به برخی آثار قناعت از زبان امیرالمومنین(ع)اشاره می کنیم:
عامل عزت و سربلندی
همه انسانها خواهان شخصیت،عزت و سربلندی هستند هر فردی که دارای مناعت طبع و عزت نفس است نزد همگان عزیز و سربلند و با همت است.کسی که به مال دیگران طمع و چشم داشت دارد خود را ذلیل و اسیر می سازد و مردم با حقارت به او می نگرند.امام علی (علیه السلام) می فرماید «آدمی را قناعت برای دولت مندی و خوش خلقی برای فراوانی نعمت ها کافی است.»
ایجاد حس بی نیازی واقعی
همه از فقر و احتیاج نفرت دارند چنانکه به غنی و بی نیازی علاقه دارند.بسیاری از مردم بی نیازی را در جمع آوری ثروت ،توسعه امور مادی و تجمل گرایی می دانند. از اینرو تا آنجا که توان دارند در این زمینه تلاش می کنند.این در حالی است که هر اندازه انسان از این امور بیشتر بهره مند باشد برای حفظ و اداره دایره احتیاجاتش زیادتر خواهد شد.تنها چیزی که موجب بی نیازی انسان می شود قناعت و سازگار بودن به اموری است که برای انسان فراهم شده است و احتیاجات ضروری او را برطرف می سازد. امام علی (ع) می فرماید : قناعت ثروتی است بی پایان.
ایجاد آرامش
بیشتر مردم تلاش می کنند آسایش و راحتی خود را به دست آوردن مال و کسب مقام و تجمل گرایی در زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشوند آنها را به دست آورند نگران می شوند و خود را بدبخت می دانند. این در حالی است که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی شود بلکه بیشتر عامل ایجاد ناراحتی و سلب آسایش است.
آزادی فکری
قناعت مایه آزادی فکری و روحی و طمع موجب بردگی و خواری انسان است . امام علی (ع) می فرماید :با قناعت خود را از هرکس بی نیاز گردان تا مانند او شوی . بنابراین انسان به آنچه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد در تمام کارهایش خود تصمیم می گیرد و آزادانه رفتار می کند و با کمال صراحت همه جا نظر و سخنش را می گوید.به یقین اگر انسان برنامه زندگی را بر میانه روی و قانع بودن به آنچه دارد استوار سازد نیازمندی اش به اموال و دارایی ها اندک می شود و بی نیازی چیزی جز این نیست.
بنابراین اگر انسان شناخت درستی از خداوند داشته باشد و بداند خداوند روی بندگانش را تضمین کرده است از آفت زیاده روی در جمع مال نجات می یابد . اگر مسلمان « لا حول و لا قوه الا بالله » را باور کند هیچ گاه توانگری خود را به اموال که گرد می آورد منسوب نمی سازد و فقط از خداوند توانگری می جوید و در حد کفاف و تلاش می پردازد.کسی که به معارف حقیقی اسلام دست یابد تلاش برای معاش را با قناعت و میانه روی جمع می کند ، زیرا می داند روزی دهی به بندگانش را بر عهده گرفته است.
مفهوم اسراف و تبذیر
اسراف هرگونه زیاده روی و تجاوز از حد اعتدال است. تبذیر به معنای پراکندی شی ء و به اصطلاح همان بریز و بپاش است. فرق بین اسراف و تبذیر در این است که اسراف در امور مالی به معنای زیاده روی در مخارج و هزینه های زندگی است ولی تبذیر به معنای اتلاف و مصرف اموال در راه های نا شایسته و وارد نابجا ست.اسراف و زیاده روی در هر چیزی ممکن است ،اما تبذیر فقط در امور مالی تحقق می یابد.در آیات و روایات انواع اسراف سیاسی ،اجتماعی،فردی و اخلاقی و عبادی مطرح شده است ولی تبذیر اعطا و خرج کردن مال در امر غیر ضروری و گناهان و نیز اعطای تمام اموال خود به دیگران است.
معیارهای تشخیص اسراف
با توجه به آنکه گذشت اسراف معنای نزدیکی با تبذیر دارد با این تفاوت که اسراف بیشتر زیاده روی در مصرف است ولی تبذیر هدر دادن مال و اتلاف آن است.همچنین گستره اسراف تمام افعال آدمی را در بر می گیرد در حالی که تبذیر به امور مالی اختصاص دارد.
تشخیص تیذیر به معنای هدر دادن و اتلاف ثروت و کالا دشوار نیست ولی تشخیص اسراف به معنای تجاوز از حد و گذز میانه روی و رسیدن به افراط گرایی دشوار است . زیرا باید حد معتبر و محکم در اسراف را با ملاک ها و معیارهایی سنجید.
معیار اول : از نگاه قرآن و روایت های پیشین دین تمام واجبات و محرمات دینی حدود الهی است و هرگونه تغییر در احکام یا عمل نکردن به آن خروج از حد و ممنوع است . بنابراین مصرف هرگونه کالایی که حرمت شرعی دارد نوعی اسراف است.
معیار دوم : اینکه هرگاه مصرف کمی یا کیفی کالا برای بدن زیان بار باشد گونه ای از اسراف است.این نکته از سخن امام صادق(ع) به روشنی بر می آید که فرمود « در مصرف آنچه بدن را سالم نگه دارد اسراف نیست،بلکه اسراف در چیزی است که مال را تباه سازد و به بدن زیان برساند .»
معیار سوم : استفاده از امکانات مادی بیش از نیاز است مانند خوردن و بیش از اندازه نیاز ساختن منزلی بسیار وسیع که به همه مساحت آن نیاز نباشد نوعی اسراف است.این سخن از امام علی(ع) نیز ناظر بر این معیار است : «ما فوق الکفاف اسراف . بیش از اندازه کفاف ، اسراف است . »
عوامل اسراف
در علم اخلاق برای مبارزه با یک صفت زشت ابتدا به شناخت ریشه یا ریشه ها و سپس مبارزه با آن توصیه می شود . تنها در این صورت است تلاش انسان نتیجه میدهد . اسراف نیز مانند بسیاری از اعمال برخاسته از ریشه ها و عواملی است که بدون توجه به پرداختن آنها حذف آن از زندگی فردی و اجتماعی عملی نخواهد بود. در این قسمت به برسی عوامل اسراف خواهم پرداخت گرچه ممکن است عوامل دیگری در کار باشند.
خود نمایی
فرض کنید شخص همواره در رسیدن به خواسته ها و آرزوهای خویش در زندگی ناکام مانده و با تنگدستی و محرومیت دست به گریبان بوده است.به این تدریج این سرخوردگی انباشته شده و به عقده های روانی تبدیل شده و در شخصیت او اختلال ایجاد می کند.در این صورت شخص سرخورده برای حفظ شخصیت خود به ابزارهای متوسل می شود که در روانشناسی از آن به مکانیسم های روانی یا واکنش های دفاعی یاد می شود و از میان آنها می توان تصعید و جبران را نام برد.در این نوع واکنش روانی فرد دچار اختلال تلاش می کند برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی ها و عقده ها متراکم خود به عملی دست بزند که او را در اجتماع مطرح کند
در حدیثی از رسول اکرم (ص) هر کسی را که ساختمانی از روی ریا و سمع بسازد به عذاب الهی تهدید فرمود.شخصی پرسید : چگونه بنایی با این وصف ساخته می شود ؟ حضرت فرمود «به این صورت که برای بزرگی فروختن بر همسایگان و فخر فروشی بر برادران دینی اش بیش از حد لازم برای خود ساختمان بسازد » . در این روایت خودنمایی ریشه زیاده روی و خروج از حد معرفی شده است.
تربیت خانوادگی
تربیت پذیری از ویژگیهای اساسی انسان است . برخلاف دیگر حیوانات که رفتارشان منشا غریزی دارد شالوده شخصیت را تربیت خانوادگی اش تشکیل می شود.روانشناسان سه عامل وراثت ،خانواده و محیط را خارج از عوامل مهم در تربیت انسان شمرده اند. موثرترین عامل در تربیت روش عملی است که کودک قبل از اینکه به گفته های والدین خود توجه کند از رفتار آنها الگو می گیرد.بر این اساس اگر فردی در خانواده ای تربیت یافته باشد که بزرگ ترهای ان الگوی صحیحی برای مصرف نداشته باشد و به هر دلیلی به زیاده روی در مصرف خو گرفته باشند این روش نیز همانند دیگر جنبه ها در ساختار روحی او اثر خواهد گذاشت.
فساد اخلاقی
گاهی اوقات زمینه اسراف را باید در شخصیت اخلاقی و روحیه مردم جست و جو کرد زیرا شخصی که خود را به تجاوز و قانون شکنی عادت داده و به گناه و سرکشی خو گرفته است . نما تواند فردی معتدل در امور مالی باشد، پس همواره براساس پیروی از هوا و هوس در پی ارضای تمایلات افسار گسیخته خویش است و سرمایه خود را در راه تامین خواسته ها و عادت های زشت و هوس بازانه به هدر خواهد داد.
تقلید
تقلید یکی از عوامل بسیار مهم در تربیت بشر است. انسان همیشه می خواهد زندگی اش را با کسانی که در نظر او شرافت و موفقیت دارند هماهنگ سازد.اگر این احساس با هدایت عقل و انتخاب الگوهای مناسب و صحیح همراه باشد انسان در جهت رشد کمال و فضایل اخلاقی پیش می رود. تقلید و پیروی کورکورانه از این و آن از عوامل اسراف شمرده می شود.اسوه پذیری نوع مردم از رهبران و مدیران جامعه و نظام حاکم از مهم ترین مصداق های این عامل است.
وسواس
وسواس بودن یکی از بیمار های روانی است که افزون بر هدر دادن عمر و فرسودن اعصاب و قوای روحی و جسمی از عوامل اسراف به شمار می رود.شخصی که در وضو یا غسل وسواس دارد خیال می کند با این کار وضو و غسل ش بهتر و کاملتر صورت می گیرد و چه بسا اعمال دیگران را نیز باطل فرض می کند با این حال توجه ندارد که خود این عمل مخالف روایات بیان شده در باره غسل ، نشان دهنده ان است که صرف رسیدن آب و جریان آن به پوست بدن کفایت می کند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : masoudranjbar
ادامه دارد...