گونه شناسى انديشه منجىِ موعود در اسلام(2)
نويسنده: على موحديان عطار
صوفيه: اهل تصوف، در سرتاسر حوزه اسلامى، آموزه مهدويت را چونان اصلى سلوكى، و گاه جهانشناختى، باور داشته و به كار مى گيرند. ايشان به لحاظ كلامى نيز مدعياتى مشابه ساير مسلمين در اين باره دارند.
صوفيه در جزئيات آموزه مهدويت به موضع اماميه نزديك ترند. حلقه هاى صوفى حمايت بيشترى از مهدى بودن امام دوازدهم كرده اند. ابوبكر بيهقى (درگذشته در 458 / 1066) اظهار داشته است كه برخى اهل كشف از صوفيه با آموزه اماميه درباره هويت مهدى و غيبت او موافق بوده اند. صوفى ايرانى، صدرالدين ابراهيم جوينى (اواخر قرن هفتم / سيزدهم) دركتاب فرائد السِمطين از آموزه اماميه در خصوص مهدى دفاع كرده است.
شيخ صبّان مصرى (درگذشته در 1206 / 1792) در كتاب اسعاف الراغبين فى سيرة المصطفى وفضايل اهل بيت الطاهرين، ابن عربى را به خاطر حمايت از چنين عقيده اى، كه آن را خلاف روايات مقبول عالمان سنى دانسته، نكوهش كرده است.
شيعه: آموزه مهدويت در اسلام بيشتر از همه مورد توجه تشيع بوده است، و شايد بتوان گفت اعتقاد به آمدن مهدى از اهل بيت پيامبر، نزد عموم شيعيان همچون ركنى ايمانى مورد اهتمام بوده و هست. تا جايى كه گاه شيعه بودن را همين اعتقاد به غيبت مهدى در اين روزگار و آمدن شكوهمندش در سرانجام دانسته اند.
لكن «مهدويت» در اين مذهب نيز به يك سان تجلّى نكرده است. فِرق و جريانات شيعى مختلف هركدام به گونه اى خاص در اين باره انديشيده و معتقد شده اند. گرچه در اين ميانْ بررسى ديدگاه اماميه اثنى عشرى از اهميت بيشترى برخوردار است، اما در اين جستار از ذكر ديگر باورهاى شيعى در موضوع مهدى موعود گريزى نيست.
تكون و تطور آموزه مهدويت در تشيع: جريانات شيعى از همان قرن اول هجرى، بر پايه روايات مربوط به مهدى در سنّت نبوى، كسانى از اهل بيت را به عنوان «مهدى» برمى شناختند، و چون روزگار اين اشخاص به سر مى رسيد و در زمان حياتشان نيز نمى توانستند انتظارات مربوط به مهدويت را برآورند، هواخواهان گاهى اميد خويش را به رجوع دوباره شان بدل مى كردند. اين روند درباره محمد بن حنفيه، كه مرگش را كيسانيه منكر شدند به خوبى قابل تشخيص است. ايشان بر اين باور بودند كه وى در كوه رضوى پنهان است و برخواهد گشت تا بر جهان حكم براند. مشابه اين اعتقاد درباره پسر او، ابوهاشم (درگذشته در سال 98/716)، عبداللّه بن معاويه (درگذشته در 130/748)، محمد بن عبداللّه النفس الزكيه (درگذشته در 145 / 762)، امام جعفر صادق(عليه السلام)(درگذشته در 148 / 765) و شمار ديگرى در قرن هاى بعدى شكل گرفته است.
نكته شايان توجه اين كه، سنّت شيعى به طور عام عنوان «قائم» را به مهدى موعود مى دهد. اولين بار شايد اين عنوان درباره محمد بن حنفيه به كار رفته باشد. اطلاق لفظ «قائم آل محمد» بر مهدى اشاره اى ضمنى به عدم قيام ديگران نيز دارد.
آموزه «غيبت» پس از مرگ امام هفتم، موساى كاظم(عليه السلام) (183 / 799) در ميان واقفيه گسترش يافت. ايشان معتقد بودند كه او آخرين امام است و انتظار بازگشتش را به عنوان «مهدى» مى كشيدند.
واقفيان روايات مربوط به «مهدى» و موضوع «غيبت» را كه در سنت امامان پيشين گرد آمده بود، درباره مدعاى خويش به كار مى گرفتند. يكى از اين روايات، كه در سندش حسن بن على بن ابى حمزه واقفى هست و به امام باقر(عليه السلام)نسبت مى دهند، اين است: «در صاحب اين امر سنّت هايى از انبيا هست: سنّتى از موسى بن عمران، سنّتى از عيسى، سنّتى از يوسف و سنّتى از محمد(صلى الله عليه وآله): از موسى بن عمران اين را كه او ترسنده و منتظر خواهد بود (خائفٌ يترقّب)، و اما سنّتى از عيسى اين كه درباره او همان را گويند كه درباره عيسى گفتند، و اما از يوسف زندان و غيبت را، و از محمد(عليه السلام)، قيام با شمشير را...» در ادامه نيز به شرح زندانى شدن موساى كاظم(عليه السلام) و ادعاى كشته شدن او به دست دشمنان پرداخته است. اين روايات را در سنّت اماميه به دو غيبت كوچك تر و بزرگ ترِ امام دوازدهم تفسير مى كنند.
از جريانات ديگر منتسب به تشيع سبَئيه هستند. ايشان را پيروان عبداللّه بن سَبَأ مى دانند كه گويا على بن ابى طالب(عليه السلام) را نبى يا خدا شمرده و گروهى را به اين باور كشانده است، و خود على بن ابى طالب با شدت عمل آنان را سركوب كرده است. گفته اند ايشان على را «مهدى منتظر» مى دانستند و پس از شهادت او معتقد شدند كه او نمرده و به آسمان صعود كرده و به دنيا بازمى گردد تا از دشمنانش انتقام كشد.
از جريانات شيعى، زيديه كمتر به آموزه «مهدويت» اعتنا داشته اند. از فرقه هاى زيدى، جاروديه كه پيرو ابى الجارود زياد بن زياد بودند، عقايد مختلفى را در اين موضوع ابراز مى داشتند. برخى از آنان كَس خاصى را انتظار نمى كشيدند، بلكه بر اين باور بودند كه هركس از اولاد حسن يا حسين(عليهما السلام) شمشير بركشد و قيام كند او «موعود منتظر» است. برخى نيز پس از كشته شدن محمد بن عبداللّه، نفس زكيه، معتقد شدند او نمرده است و او همان «مهدى منتظَر» است كه هرگاه كه زمين پر از جور شد برخواهد گشت و عدل را خواهد گستراند و بر جهان حكومت خواهد كرد. برخى ديگر از جاروديه به انتظار كسان ديگرى مثل، محمد بن قاسم، كه در طالقان قيام كرد، و يا محمد بن عمر، كه در كوفه به پاخاست، بودند. گروهى نيز منتظر بازگشت يحيى بن عمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن على، كه در سال 248 يا 250 به قتل رسيد، به سر مى بردند.
از جمله كسانى كه در ديد بخش قابل ملاحظه اى از جاروديه به عنوان «مهدى منتظر» شناخته شده محمد بن قاسم بود كه در ايام معتصم عباسى در طالقان قيام كرد و مردم زيادى به گرد او آمدند اما مغلوب و زندانى شد. او بعد از مدتى از زندان گريخت و ديگر خبرى از وى نشد. درباره سرنوشت وى اقوال گوناگونى هست، اما عده اى از جاروديه معتقد شدند كه او زنده است و نخواهد مرد تا زمين را پر از عدل و داد كند، چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.
اسماعيليان از فرقه هاى شيعى اند كه در موعودگرايى از جايگاه مهمّى برخوردارند. اسماعيليه، كه در ميان فرقه هاى شيعى پس از اثنى عشريه پرشمارترين اند، تاريخ پرفراز ونشيبى داشته اند. آنها دوباردرقرونوسطا،درجريان دوره خلافت فاطميان ودولت نزاريان موفق به تأسيس حكومت گشته، قدرت سياسى قابل ملاحظه اى به دست آوردند.
اسماعيليان بر سرجانشينى امام جعفرصادق در148/765 ازديگر شيعيان امامى جدا شدند. دعوت اسماعيليان از آغاز با موضوع «انتظار»، «غيبت» و «قيام و ظهور» امامى كه در غيب شده و به زودى براى برپايى حكومت عدل ظهور خواهد كرد، عجين بود. ايشان امام موعود منتظر و ناطق هفتم را كه در آينده انتظار ظهورش مى رفت، قائم خواندند.
اسماعيليانِ نخستين، يا به تعبير قمى در المقالات والفرق، اسماعيليه خالصه، بر آن شدند كه اسماعيل، فرزند امام صادق، نمرده است و نمى ميرد تا قيام كند و امور مردم را اصلاح نمايد و همو «قائم» است.
از اسماعيليان گويا هيچ گروه به اندازه قرمطيان بر انديشه موعود تكيه نكرده اند. ايشان كه پس از امام جعفر صادق(عليه السلام) امامت را در فرزند وى اسماعيل و پس از او در فرزندش محمد بن اسماعيل ديدند، مرگ محمد بن اسماعيل را منكر شده و گفتند او «غايب» گشته و در سرزمين روم پنهان شده است، و او «قائم مهدى» است. البته معنى «قائم» نزد آنها اين بود كه وى با رسالت و شريعت تازه اى كه شريعت محمد(صلى الله عليه وآله)را نسخ خواهد كرد مبعوث خواهد شد.
اما اسماعيليان فاطمى،كه بهوجود بيش ازيك سلسله هفتگانه از ائمه به دور حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) قائل شدند، ظهور «قائم» را در زمان هاى دورترى در آينده پيش بينى كردند.
اين تا حدودى از آن سبب بود كه چون حكومت فاطميان ادامه يافت و انتظارات آخرت شناختى مربوط به قائم برآورده نشد سلاله هاى بيشترى از ائمه هفتگانه در دور اسلام كه اينك پيوسته بر طول آن افزوده مى شد مورد پذيرش واقع گشت. اين امر ظهور «قائم منتظر» را، كه مى بايست دور آخر را آغاز كند، باز هم به آينده دورترى موكول مى كرد. فاطميان تا زمان مستنصر حتى از ظهور جسمانى محمد بن اسماعيل انصراف حاصل كرده و مفهوم ظهور روحانى شخصى از ذريه فاطمه(عليها السلام) را مطرح مى كردند.
موضوع موعودگرايى گاه بروزات عجيبى در انديشه و عمل اسماعيليان داشته است.
اين كه اسماعيليان فعلى با وجود امامان و داعيان زنده اى كه دارند، هنوز بر انديشه آمدن موعود آخرالزمان و «قائم» هستند و اين انتظار چه نقشى در زندگى دينى و معنوىِ آنان بازى مى كند، خود جاى بررسى دارد.
بارى، اين جريان درباره فرقه هاى شيعى، فراگيرى و تنوع قابل ملاحظه اى نشان مى دهد. از اختلاف دراين باره كه او فرزند چه كسى يا از نسل كيست گرفته تا اختلاف بر سر هويت و نام او، اقوال متعددى پديد آمده است. برخى او را محمد بن حنفيه و برخى ابوهاشم، پسر محمد حنفيه دانسته اند. گروهى، كه به «مغيريه» نامبردارند، گفته اند مهدى همان محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب، معروف به نفس زكيه است. اسماعيليه خالصه (اسماعيليان نخستين) اسماعيل پسر امام جعفر صادق را مهدى مى دانند. ناووسيّه خود امام صادق را مهدى موعود پنداشته اند. مباركيه (از اسماعيليان) محمد بن اسماعيل بن جعفر را مهدى خوانده اند. واقفيه پس از رحلت امام موسى كاظم بر او توقف كرده در انتظار او نشستند. عسكريه امام حسن عسكرى را مهدى شمردند. محمديه ابوجعفر محمد بن على الهادى را مهدى موعود خواندند. و بالاخره اماميه اثنى عشريه فرزند امام حسن عسكرى را مهدى موعود مى دانند. اما از اين ميان ديدگاه شيعه امامى اثناعشرى از اهميت و ويژگى هاى قابل ملاحظه اى برخوردار است.
اماميه اثنى عشرى: شايد گزاف نباشد بگوييم مذهب اماميان دوازده امامى در ميان تمامى اديان و مذاهب موعودگراترين است. اما مهم تر اين كه موعود ايشان ويژگى هاى خاصِ اين نگرش را با خود دارد. چنان كه اماميان دوازده امامى مى انديشند، «مهدى» دوازدهمين نفر از سلسله امامان است. پس هرچه درباره «امام» هست درباره او نيز صادق است. در مذهب شيعه دوازده امامى «امام» وصى پيامبر، تداوم بخش رسالت و تبيين گر دينِ اوست. از اين گذشته او «حجت» است. سخنش سخن حق و صفاتش صفات خداست. از اين جهت به «اوتاره» هندوان يا «كلمة اللّه» مسيحيان مى ماند. اما گستره كمال او به اين منتهى نمى شود. او «باب اللّه» است، يعنى بشر از آستانه او و درْ او به خدا سير مى كند. علم و دانشِ او را كرانه نيست، اصلا اين كه هيچ پرسشى او را درمانده نكند و در دانشش به كسى محتاج نباشد علامتى است كه مى توان با آن او را از ديگر مدعيان بازشناخت.
اما گذشته از ويژگى هايى كه مهدى موعود به لحاظ «امام» بودنش دارد، صفات و كاركردهاى مخصوصى نيز از جنبه «موعود منتظر» بودن براى او هست. روايات مربوط به آموزه شيعيان دوازده امامى درباره «مهدى قائم» را محمد بن ابراهيم نعمانى (اواسط قرن چهارم / دهم) در كتاب الغيبه و ابن بابويه (درگذشته در 381 / 991) در كتاب اكمال الدين شيخ طوسى (درگذشته در 460 / 1068) در كتاب الغيبه به طور مسند و به تفصيل گرد آورده اند.
بر پايه اين روايات، او فرزند بلافصل امام حسن عسكرى، يازدهمين امام شيعيان اثنى عشرى (درگذشته در 260 / 870) است كه در سال 255 / 865 به دنيا آمده و پس از وفات پدرش به امر و قدرت خدا پنهان شده است. در نخستين غيبتش، كه كوتاه مدت است، خواصى از پيروان جاى او را مى دانند، اما در غيبت دومش كه طولانى خواهد بود، بجز پيروان بسيار نزديك او كسى مأوايش نمى داند. وقوع «غيبت» را امامان پيشين خبر داده بودند تا شيعيان را براى اين وضعيت آماده سازند. آموزه «غيبت» و «انتظارِ فَرج» از مهم ترين آموزه هاى شيعه دوازده امامى است. براساس اين آموزه صبر بر غيبتِ امام و مقاومت در برابر ترديدها و شبهاتى كه از اين بابت مؤمنان را تهديد مى كند، از طرفى، فضيلتى بزرگ، و از سويى امتحانى دشوار خواهد بود كه در آن مؤمنان راستين بازشناخته مى شوند. «انتظار» نيز در فرهنگ شيعه دوازده امامى به دلالت همين روايات عبادتى بزرگ به شمار است. «غيبت» او، اما، به معناى جداييش از سرنوشت مادى و معنوى مردم نيست. جهانيان به طور عام، و مؤمنان به او و دين پدرانش به طور خاص، از عنايت و هدايت وى بهره مندند، چنان كه در هنگام ابرى بودن آسمان ساكنان زمين را از خورشيد بهره هاست.
علائم و نشانه هايى هست كه قبل از قيام او ظاهر مى شود. اين نشانه ها را به تفصيل در منابع ياد شده و ديگر منابع روايى آورده اند. از جمله شايع ترين اين علائم افزايش بيمارى ها، گران شدن هزينه هاى زندگى و پر شدن جهان از ظلم و جور است.
از حوادث و قيام هاى باطل، كه منابع روايى وعده آن را به عنوان حوادث نزديك به قيام قائم داده اند، يكى قيام شخصى به نام سفيانى است كه در ماه رجب از شام سربرمى دارد و نُه ماه حكومت مى كند و لشكرى به قصد مبارزه با مهدى مى آرايد كه به اعجاز الهى در زمين فرو مى رود. ديگرى، دجّال است كه با ظاهرى عجيب ظهور مى كند و به دست مهدى كشته مى شود.
بارى، با قيام او تمامى اقوام و ملت ها بر دين اسلام جمع مى شوند; اما چنين نيست كه او همه غيرمسلمان ها را نابود كند و فقط شيعيان خودش را بازگزارد، بلكه در آن وضعيت هركس واقعاً پيرو اوست از هر دين و ملتى به او خواهد گرويد و چه بسا افرادى از شيعه به او نگروند. نعمانى در كتاب غيبت خود روايتى را نقل مى كند كه بنابر آن «وقتى قائم قيام مى كند برخى از كسانى كه گمان مى رفت او از پيروان وى باشد از تحت لواى او خارج مى شود و كسانى كه شبيه به پرستشگران خورشيد و ماه بودند داخل مى شوند.
نكته بسيار مهم درباره مهدى اين است كه او گرچه به اسلام دعوت مى كند اما اسلام را به گونه اى تبيين خواهد كرد كه مردم نمى شناسند، و اين در اصل همان چيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى مردم آورده بود. در روايات، اين پديده را چنين بيان كرده اند كه «اسلام غريب و ناآشنا آغاز شد و دوباره به آن وضع برخواهد گشت.
از جمله آموزه هاى شيعىِ مرتبط با موضوع موعود و قيام مهدى، آموزه «رجعت» است. بر پايه روايات گوناگونِ شيعى افرادى از گذشتگان در هنگام قيام مهدى بازخواهند گشت. در اين روايات اين موضوع به صور مختلف بيان شده است. گاهى «رجعت» فقط مخصوص كسانى دانسته شده كه در ايمان يا كفر در نهايت كمال بوده اند.
درباره اين كه آيا جهان با قيام قائم و حكومت او پايان خواهد گرفت و قيامت به پا خواهد شد نيز اقوال و روايات مختلف است. بر پايه برخى رواياتْ بعد از قائم نيز حكومت هايى خواهدبود. شيخ طوسى دركتاب الغيبه حديثى را آورده كه درضمن آن امام صادق گفته است: «اى اباحمزه، بعد ازقائم، يازده مهدى از ما از اولاد حسين خواهند آمد».
مطلب آخر در موعودباورى شيعه اثنى عشرى، ميزان حضور اين باور در ميان توده پيروان و دين عامه است. اكنون در ايران، كه عمدتاً بر مذهب دوازده امامى هستند، اعتقاد به «مهدى» و انتظار او در صور گوناگون حضور و ظهور دارد. از مهم ترين جلوه هاى آن بر پايى مراسم و جشن هاى مولد مهدى(علیه السّلام) در نيمه شعبان هر سال است. اين عيد از اعياد مهم ايشان محسوب مى شود و در سطح بسيار گسترده برگزار مى گردد.
تجلى آموزه «مهدويت» و انتظار آمدن امام دوازدهم در ادبيات دينى اين مردم نيز قابل توجه است، در مجموع آنچه در رواياتِ ياد شده درباره اين آموزه به دست آمد، به استثناء برخى جزئيات و موارد جزء باورهاى عمومى پيروان نيز هست.
به لحاظ كاركرد، مهدى موعود را بايد در زمره «منجيان جمعى» (در برابرِ «موعود نجاتبخش فردى») شمرد، نه چون موعود بودايى مهايانه، كه در انديشه نجات و به نيروانه رساندن يك بيك مردم است و هرگز حركتى اجتماعى به پا نمى كند. اما «مهدى موعود» در نظرگاه شيعيان دوازده امامى، و شايد برخى جريانات صوفيانه سنّى، هدايتگرِ باطنى سالكان نيز هست، و جدا از آن قيام اجتماعى، به كمال رساندن سالكان و واصل كردن ايشان به مقام فنا را نيز برعهده دارد، از اين حيث با فرد فرد مردم سروكار پيدا مى كند.
«مهدى موعود» در ديدگاه اهل سنّت و بيشتر فرقه هاى شيعى كاركردى بيشتر اجتماعى دارد، اما در نظرگاه دوازده اماميان او نه يك «نجاتبخش صرفاً اجتماعى» و نه «صرفاً معنوى» است بلكه او با ظهور و قيام خويش علاوه بر آن كه عدل و امن و رفاه را به ارمغان مى آورد، حق را نيز آشكار خواهد ساخت و عقول مردم را نيز به كمال خواهد رساند; در واقع او شرايط ديندارى و زيست موحدانه را فراهم خواهد كرد. بنابراين، او يك «نجاتبخش معنوى ـ اجتماعى» است. تأكيد بر اين نگرش به «مهدى» را شايد بتوان از ويژگى هاى دوازده اماميان دانست.
به لحاظ دايره شمولِ نجاتگرىِ مهدى موعود، به صراحت مى توان اذعان كرد كه او موعودى «قوم مدار» نيست و به نجات همه جهانيان مى انديشد. به لحاظ آرمان، اگر «مهدى» را در پى احيا و تجديد و بازخوانى سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و برپايى جامعه مؤمنان صدر اسلام بدانيم، كه شايد در نگاه عام اهل سنّت و بسيارى از فرق شيعه چنين باشد، او موعودى «رو به گذشته» است، اما، اگر از نگاه روايات شيعيان دوازده امامى بخوانيم، گرچه او اسلام را تبيين مى كند اما قرائتى از آن به دست خواهد داد كه همچون آغاز دعوت نبوى امرى غريب جلوه خواهد كرد، پس بايد او را موعودى «رو به آينده» انگاشت; و در ميان موعودهاى رو به آينده، در زمره «موعودهاى پايانى» قرار خواهد گرفت. هرچند در اين باب هنوز مجال تأمل و نظر هست.
چنان كه خوانديم، به قاطعيت نمى توان براى «مهدى» «كاركردى كيهانشناختى» قائل شد. زيرا پيوند قيام او با پايان پذيرفتن عالم در پس اختلاف روايات به هاله ابهام فرو رفت. اما چنين مى نمايد كه به هرحال به گونه اى مى توان اين اعتقاد كه جهان به قيام او (ولو با تأخيرى جزئى) پايان مى پذيرد را به مقتضاى دلايل موجود نزديك تر دانست. علاوه بر اين، اگر ارتباط «مهدى» را به عنوان «حجّت» خدا و «صاحب الامر» با باطن و تدبير عالم به ياد آوريم، به گونه اى ديگر «كاركرد كيهانى» او را مى توان تصوير كرد.
كتاب نامه: 1. قرآن مجيد.
2. معجم الايمان المسيحى، الاب جان كوربون، دارالمشرق، بيروت.
3. كتاب مقدس، ترجمه انجمن كتاب مقدس.
4. قاموس كتاب مقدس، ترجمه و تأليف مسترهاوكس، انتشارات اساطير، 1377.
_. A Popular Dictionary of Judaism: Lavinia and Dan Cohn-Sherbok: Curzon: 1997 (Rivised Edition).
_. The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade.
5. انيس الاعلام، محمدصادق فخرالاسلام، جلد5، نشر كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1354.
6. احمد، موعود انجيل، جعفر سبحانى، نشر توحيد، 1361.
7. مقاله مسيحيت در انتظار منجى بشريت، على اميرى، از مجموعه مقالات دومين اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى(عج).
8. اساطير هند، ورنيكا ايونس، باجلان فرخى، شناخت اساطير هند، 1373.
_. The Rider Encyclopedia of Eastern Pilosophy and Religion, Rider Books, also poblished by Shambhala.
_. Merriam - Websters Encyclopedia of World Religions.
9. آيين بودا، هانس ولفگانگ شومان، ع پاشايى، انتشارات فيروزه، 1375.
10. گات ها، سروده هاى زرتشت، ترجمه موبد فيروز آذر گشسب، انتشارات فروهر.
11. سوشيانت يا سيرانديشه ايرانيان درباره موعود آخرالزمان، على اصغر مصطفوى، چاپخانه ندا، تهران، 1361.
12. دين ايران باستان، اثر دوشن گيمن، ترجمه رويا منجم، انتشارات فكر روز، 1375.
13. تاريخ فلسفه چين، اثر جوجاى و وينبرگ جاى، ترجمه ع پاشايى، نشر گفتار، 1369.
_. A New Handbook of Living Religions; John R. Hinnells; Blackwell Publishers; 1997.
_. A Dictionary of Hinduism; Margaret and James Stutley; Routledg and Kegan, 1985.
14. الاحاديث الوارده فى المهدى فى ميزان الجرح والتعديل; (1) المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث والآثار الصحيحه، البَستَوى; انتشارات دارابن حزم، بيروت 1999م.
15. الموسوعه فى احاديث المهدى الضعيفه والموضوعه. البَستَوى;انتشارات دارابن حزم، بيروت 1999م.
_. The Encyclopedia of Islam.
_. Encyclopedia of Millennialism and Millennial Movements, Richard Landes, Routledge, 2000.
16. الامام المهدى عند اهل السنّه، مهدى فقيه ايمانى، المجمع العالمى لاهل البيت، سال 1418.
17. مقدمه ابن خلدون، چاپخانه مصطفى محمد، مصر.
18. مع الدكتوراحمدامين فى حديث المهدى والمهدويه، محمدامين زين الدين، موسسه النعمان، بيروت.
19. بخوانند و داورى كنند، احمد كسروى، چاپخانه پيمان.
20. الفتوحات المكيه، ابن عربى، دار صادر، بيروت.
21. فرائد السمطين فى فضائل المرتضى والبتول والسبطين والائمه من ذريتهم(عليهم السلام)، الجوينى، مؤسسه المحمودى، بيروت.
22. اليواقيتوالجواهرفى بيان عقايدالاكابر،شعرانى،نشرشركت مكتبةومطبعة مصطفى البابى، مصر،1959.
23. اسعاف الراغبين فى سيرة المصطفى، شيخ محمد بن على الصبان، دارالفكر.
24. نورالابصار فى مناقب آل النبى المختار، شبلنجى، نشر دارالفكر.
25. تاريخ و عقايد اسماعيليه، دكتر فرهاد دفترى، ترجمه دكتر فريدون بدره اى، نشر فرزان روز.
26. الغيبه، شيخ طوسى، چاپخانه نعمان، نجف.
27. اثبات الوصيه، مسعودى.
28. مقالات الاسلامييين، اشعرى.
29. مروج الذهب، ابوالحسن على بن حسين مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاينده، شركت انتشارات علمى و فرهنگى.
30. الغيبه، نعمانى، مؤسسة الاعلمى، بيروت، 1403.
31. اصول كافى، كلينى.
32. كمال الدين و تمام النعمه، صدوق، دارالكتب الاسلاميه.
33. منتخب الاثر، لطف اللّه صافى گلپايگانى، چاپ هفتم، نشر داورى.
34. بحارالانوار، دارالوفاء، بيروت.
35. تاريخ مابعد الظهور، محمد صدر، نشر دارالتعارف.
_. The Oxford Encyclopedia of the Islamic World, Oxford University Peress, 1995.
36. دايرة المعارف تشيع، احمد صدر حاج سيدجوادى و...، نشر شهيد سعيد محّبى، تهران، 1375.
37. دايرة المعارف بزرگ اسلامى، كاظم موسوى بجنوردى، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى، 1375.
38. تحقيق در تاريخ و فلسفه مذاهب اهل سنّت و فرقه اسماعيليه، يوسف غضبانى، مؤسسه مطبوعاتى فرّخى، تهران.
39. ترجمه فرق الشيعه نوبختى، دكتر محمدجواد مشكور، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1353.
40. تاريخ اسلام، فصل نامه تخصصى، مؤسس آموزش عالى باقرالعلوم، سال سوم، شماره 9.
41. مصلح جهانى و مهدى موعود از ديدگاه اهل سنّت، سيدهادى خسروشاهى، انتشارات اطلاعات، تهران، 1374.
42. سيماى حضرت مهدى در قرآن، سيدهاشم حسينى بحرانى، ترجمه سيدمهدى حائرى قزوينى، نشر آفاق، تهران، 1376 (نام عربى اين كتاب المحجّه فيما نزل فى القائم الحجّه است كه با تحقيق و پاورقى محمدمنير ميلانى توسط مؤسسه الوفاء، در بيروت منتشر شده است).
43. مهدويت از نظر قرآن و عترت، خيراللّه مردانى، انتشارات آيين جعفرى.
44. دانشنامه جهان اسلام، زيرنظر غلامعلى حداد عادل، بنياد دايرة المعارف اسلامى، تهران، 1376.
45. نجات بخشى دراديان، محمدتقى راشدمحصل، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، تهران، 1369.
46. ريحانة الادب، محمدعلى مدرس تبريزى، انتشارات خيام، تهران، 1374.
47. مهدى انقلابى بزرگ، ناصر مكارم شيرازى، مطبوعاتى هدف، قم.
48. انتظار مذهب اعتراض، على شريعتى، انتشارات ابوذر، تهران، 1352.
49. بهائيان، سيدمحمدباقر نجفى، كتابخانه طهورى، تهران، 1357.
50. موعود قرآن، صادق حسينى شيرازى، ترجمه و نشر مؤسسه الامام المهدى، 1360.
51. تاريخ فخرى، محمد بن على بن طباطبا (ابن طقطقى)، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360.
52. تحول مبانى مشروعيت خلافت ازآغاز تافروپاشى عباسيان،دكترحاتم قادرى، انتشارات بنيان،1375
53. تاريخ الخلفاء، سيوطى، دارالقلم، 1406
54. المقالات والفرق، سعد بن عبداللّه اشعرى قمى، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1361
55. تاريخ اسماعيليان، برنارد لويس، ترجمه فريدون بدره اى، انتشارات توس، تهران، 1362
56. نهضت قرامطه، استرن، مادلونگ، دخويه و ماسينيون، ترجمه و تدوين دكتر يعقوب آژند، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاريخى ميراث ملل، تهران، 1368.
صوفيه در جزئيات آموزه مهدويت به موضع اماميه نزديك ترند. حلقه هاى صوفى حمايت بيشترى از مهدى بودن امام دوازدهم كرده اند. ابوبكر بيهقى (درگذشته در 458 / 1066) اظهار داشته است كه برخى اهل كشف از صوفيه با آموزه اماميه درباره هويت مهدى و غيبت او موافق بوده اند. صوفى ايرانى، صدرالدين ابراهيم جوينى (اواخر قرن هفتم / سيزدهم) دركتاب فرائد السِمطين از آموزه اماميه در خصوص مهدى دفاع كرده است.
شيخ صبّان مصرى (درگذشته در 1206 / 1792) در كتاب اسعاف الراغبين فى سيرة المصطفى وفضايل اهل بيت الطاهرين، ابن عربى را به خاطر حمايت از چنين عقيده اى، كه آن را خلاف روايات مقبول عالمان سنى دانسته، نكوهش كرده است.
شيعه: آموزه مهدويت در اسلام بيشتر از همه مورد توجه تشيع بوده است، و شايد بتوان گفت اعتقاد به آمدن مهدى از اهل بيت پيامبر، نزد عموم شيعيان همچون ركنى ايمانى مورد اهتمام بوده و هست. تا جايى كه گاه شيعه بودن را همين اعتقاد به غيبت مهدى در اين روزگار و آمدن شكوهمندش در سرانجام دانسته اند.
لكن «مهدويت» در اين مذهب نيز به يك سان تجلّى نكرده است. فِرق و جريانات شيعى مختلف هركدام به گونه اى خاص در اين باره انديشيده و معتقد شده اند. گرچه در اين ميانْ بررسى ديدگاه اماميه اثنى عشرى از اهميت بيشترى برخوردار است، اما در اين جستار از ذكر ديگر باورهاى شيعى در موضوع مهدى موعود گريزى نيست.
تكون و تطور آموزه مهدويت در تشيع: جريانات شيعى از همان قرن اول هجرى، بر پايه روايات مربوط به مهدى در سنّت نبوى، كسانى از اهل بيت را به عنوان «مهدى» برمى شناختند، و چون روزگار اين اشخاص به سر مى رسيد و در زمان حياتشان نيز نمى توانستند انتظارات مربوط به مهدويت را برآورند، هواخواهان گاهى اميد خويش را به رجوع دوباره شان بدل مى كردند. اين روند درباره محمد بن حنفيه، كه مرگش را كيسانيه منكر شدند به خوبى قابل تشخيص است. ايشان بر اين باور بودند كه وى در كوه رضوى پنهان است و برخواهد گشت تا بر جهان حكم براند. مشابه اين اعتقاد درباره پسر او، ابوهاشم (درگذشته در سال 98/716)، عبداللّه بن معاويه (درگذشته در 130/748)، محمد بن عبداللّه النفس الزكيه (درگذشته در 145 / 762)، امام جعفر صادق(عليه السلام)(درگذشته در 148 / 765) و شمار ديگرى در قرن هاى بعدى شكل گرفته است.
نكته شايان توجه اين كه، سنّت شيعى به طور عام عنوان «قائم» را به مهدى موعود مى دهد. اولين بار شايد اين عنوان درباره محمد بن حنفيه به كار رفته باشد. اطلاق لفظ «قائم آل محمد» بر مهدى اشاره اى ضمنى به عدم قيام ديگران نيز دارد.
آموزه «غيبت» پس از مرگ امام هفتم، موساى كاظم(عليه السلام) (183 / 799) در ميان واقفيه گسترش يافت. ايشان معتقد بودند كه او آخرين امام است و انتظار بازگشتش را به عنوان «مهدى» مى كشيدند.
واقفيان روايات مربوط به «مهدى» و موضوع «غيبت» را كه در سنت امامان پيشين گرد آمده بود، درباره مدعاى خويش به كار مى گرفتند. يكى از اين روايات، كه در سندش حسن بن على بن ابى حمزه واقفى هست و به امام باقر(عليه السلام)نسبت مى دهند، اين است: «در صاحب اين امر سنّت هايى از انبيا هست: سنّتى از موسى بن عمران، سنّتى از عيسى، سنّتى از يوسف و سنّتى از محمد(صلى الله عليه وآله): از موسى بن عمران اين را كه او ترسنده و منتظر خواهد بود (خائفٌ يترقّب)، و اما سنّتى از عيسى اين كه درباره او همان را گويند كه درباره عيسى گفتند، و اما از يوسف زندان و غيبت را، و از محمد(عليه السلام)، قيام با شمشير را...» در ادامه نيز به شرح زندانى شدن موساى كاظم(عليه السلام) و ادعاى كشته شدن او به دست دشمنان پرداخته است. اين روايات را در سنّت اماميه به دو غيبت كوچك تر و بزرگ ترِ امام دوازدهم تفسير مى كنند.
از جريانات ديگر منتسب به تشيع سبَئيه هستند. ايشان را پيروان عبداللّه بن سَبَأ مى دانند كه گويا على بن ابى طالب(عليه السلام) را نبى يا خدا شمرده و گروهى را به اين باور كشانده است، و خود على بن ابى طالب با شدت عمل آنان را سركوب كرده است. گفته اند ايشان على را «مهدى منتظر» مى دانستند و پس از شهادت او معتقد شدند كه او نمرده و به آسمان صعود كرده و به دنيا بازمى گردد تا از دشمنانش انتقام كشد.
از جريانات شيعى، زيديه كمتر به آموزه «مهدويت» اعتنا داشته اند. از فرقه هاى زيدى، جاروديه كه پيرو ابى الجارود زياد بن زياد بودند، عقايد مختلفى را در اين موضوع ابراز مى داشتند. برخى از آنان كَس خاصى را انتظار نمى كشيدند، بلكه بر اين باور بودند كه هركس از اولاد حسن يا حسين(عليهما السلام) شمشير بركشد و قيام كند او «موعود منتظر» است. برخى نيز پس از كشته شدن محمد بن عبداللّه، نفس زكيه، معتقد شدند او نمرده است و او همان «مهدى منتظَر» است كه هرگاه كه زمين پر از جور شد برخواهد گشت و عدل را خواهد گستراند و بر جهان حكومت خواهد كرد. برخى ديگر از جاروديه به انتظار كسان ديگرى مثل، محمد بن قاسم، كه در طالقان قيام كرد، و يا محمد بن عمر، كه در كوفه به پاخاست، بودند. گروهى نيز منتظر بازگشت يحيى بن عمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن على، كه در سال 248 يا 250 به قتل رسيد، به سر مى بردند.
از جمله كسانى كه در ديد بخش قابل ملاحظه اى از جاروديه به عنوان «مهدى منتظر» شناخته شده محمد بن قاسم بود كه در ايام معتصم عباسى در طالقان قيام كرد و مردم زيادى به گرد او آمدند اما مغلوب و زندانى شد. او بعد از مدتى از زندان گريخت و ديگر خبرى از وى نشد. درباره سرنوشت وى اقوال گوناگونى هست، اما عده اى از جاروديه معتقد شدند كه او زنده است و نخواهد مرد تا زمين را پر از عدل و داد كند، چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.
اسماعيليان از فرقه هاى شيعى اند كه در موعودگرايى از جايگاه مهمّى برخوردارند. اسماعيليه، كه در ميان فرقه هاى شيعى پس از اثنى عشريه پرشمارترين اند، تاريخ پرفراز ونشيبى داشته اند. آنها دوباردرقرونوسطا،درجريان دوره خلافت فاطميان ودولت نزاريان موفق به تأسيس حكومت گشته، قدرت سياسى قابل ملاحظه اى به دست آوردند.
اسماعيليان بر سرجانشينى امام جعفرصادق در148/765 ازديگر شيعيان امامى جدا شدند. دعوت اسماعيليان از آغاز با موضوع «انتظار»، «غيبت» و «قيام و ظهور» امامى كه در غيب شده و به زودى براى برپايى حكومت عدل ظهور خواهد كرد، عجين بود. ايشان امام موعود منتظر و ناطق هفتم را كه در آينده انتظار ظهورش مى رفت، قائم خواندند.
اسماعيليانِ نخستين، يا به تعبير قمى در المقالات والفرق، اسماعيليه خالصه، بر آن شدند كه اسماعيل، فرزند امام صادق، نمرده است و نمى ميرد تا قيام كند و امور مردم را اصلاح نمايد و همو «قائم» است.
از اسماعيليان گويا هيچ گروه به اندازه قرمطيان بر انديشه موعود تكيه نكرده اند. ايشان كه پس از امام جعفر صادق(عليه السلام) امامت را در فرزند وى اسماعيل و پس از او در فرزندش محمد بن اسماعيل ديدند، مرگ محمد بن اسماعيل را منكر شده و گفتند او «غايب» گشته و در سرزمين روم پنهان شده است، و او «قائم مهدى» است. البته معنى «قائم» نزد آنها اين بود كه وى با رسالت و شريعت تازه اى كه شريعت محمد(صلى الله عليه وآله)را نسخ خواهد كرد مبعوث خواهد شد.
اما اسماعيليان فاطمى،كه بهوجود بيش ازيك سلسله هفتگانه از ائمه به دور حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) قائل شدند، ظهور «قائم» را در زمان هاى دورترى در آينده پيش بينى كردند.
اين تا حدودى از آن سبب بود كه چون حكومت فاطميان ادامه يافت و انتظارات آخرت شناختى مربوط به قائم برآورده نشد سلاله هاى بيشترى از ائمه هفتگانه در دور اسلام كه اينك پيوسته بر طول آن افزوده مى شد مورد پذيرش واقع گشت. اين امر ظهور «قائم منتظر» را، كه مى بايست دور آخر را آغاز كند، باز هم به آينده دورترى موكول مى كرد. فاطميان تا زمان مستنصر حتى از ظهور جسمانى محمد بن اسماعيل انصراف حاصل كرده و مفهوم ظهور روحانى شخصى از ذريه فاطمه(عليها السلام) را مطرح مى كردند.
موضوع موعودگرايى گاه بروزات عجيبى در انديشه و عمل اسماعيليان داشته است.
اين كه اسماعيليان فعلى با وجود امامان و داعيان زنده اى كه دارند، هنوز بر انديشه آمدن موعود آخرالزمان و «قائم» هستند و اين انتظار چه نقشى در زندگى دينى و معنوىِ آنان بازى مى كند، خود جاى بررسى دارد.
بارى، اين جريان درباره فرقه هاى شيعى، فراگيرى و تنوع قابل ملاحظه اى نشان مى دهد. از اختلاف دراين باره كه او فرزند چه كسى يا از نسل كيست گرفته تا اختلاف بر سر هويت و نام او، اقوال متعددى پديد آمده است. برخى او را محمد بن حنفيه و برخى ابوهاشم، پسر محمد حنفيه دانسته اند. گروهى، كه به «مغيريه» نامبردارند، گفته اند مهدى همان محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب، معروف به نفس زكيه است. اسماعيليه خالصه (اسماعيليان نخستين) اسماعيل پسر امام جعفر صادق را مهدى مى دانند. ناووسيّه خود امام صادق را مهدى موعود پنداشته اند. مباركيه (از اسماعيليان) محمد بن اسماعيل بن جعفر را مهدى خوانده اند. واقفيه پس از رحلت امام موسى كاظم بر او توقف كرده در انتظار او نشستند. عسكريه امام حسن عسكرى را مهدى شمردند. محمديه ابوجعفر محمد بن على الهادى را مهدى موعود خواندند. و بالاخره اماميه اثنى عشريه فرزند امام حسن عسكرى را مهدى موعود مى دانند. اما از اين ميان ديدگاه شيعه امامى اثناعشرى از اهميت و ويژگى هاى قابل ملاحظه اى برخوردار است.
اماميه اثنى عشرى: شايد گزاف نباشد بگوييم مذهب اماميان دوازده امامى در ميان تمامى اديان و مذاهب موعودگراترين است. اما مهم تر اين كه موعود ايشان ويژگى هاى خاصِ اين نگرش را با خود دارد. چنان كه اماميان دوازده امامى مى انديشند، «مهدى» دوازدهمين نفر از سلسله امامان است. پس هرچه درباره «امام» هست درباره او نيز صادق است. در مذهب شيعه دوازده امامى «امام» وصى پيامبر، تداوم بخش رسالت و تبيين گر دينِ اوست. از اين گذشته او «حجت» است. سخنش سخن حق و صفاتش صفات خداست. از اين جهت به «اوتاره» هندوان يا «كلمة اللّه» مسيحيان مى ماند. اما گستره كمال او به اين منتهى نمى شود. او «باب اللّه» است، يعنى بشر از آستانه او و درْ او به خدا سير مى كند. علم و دانشِ او را كرانه نيست، اصلا اين كه هيچ پرسشى او را درمانده نكند و در دانشش به كسى محتاج نباشد علامتى است كه مى توان با آن او را از ديگر مدعيان بازشناخت.
اما گذشته از ويژگى هايى كه مهدى موعود به لحاظ «امام» بودنش دارد، صفات و كاركردهاى مخصوصى نيز از جنبه «موعود منتظر» بودن براى او هست. روايات مربوط به آموزه شيعيان دوازده امامى درباره «مهدى قائم» را محمد بن ابراهيم نعمانى (اواسط قرن چهارم / دهم) در كتاب الغيبه و ابن بابويه (درگذشته در 381 / 991) در كتاب اكمال الدين شيخ طوسى (درگذشته در 460 / 1068) در كتاب الغيبه به طور مسند و به تفصيل گرد آورده اند.
بر پايه اين روايات، او فرزند بلافصل امام حسن عسكرى، يازدهمين امام شيعيان اثنى عشرى (درگذشته در 260 / 870) است كه در سال 255 / 865 به دنيا آمده و پس از وفات پدرش به امر و قدرت خدا پنهان شده است. در نخستين غيبتش، كه كوتاه مدت است، خواصى از پيروان جاى او را مى دانند، اما در غيبت دومش كه طولانى خواهد بود، بجز پيروان بسيار نزديك او كسى مأوايش نمى داند. وقوع «غيبت» را امامان پيشين خبر داده بودند تا شيعيان را براى اين وضعيت آماده سازند. آموزه «غيبت» و «انتظارِ فَرج» از مهم ترين آموزه هاى شيعه دوازده امامى است. براساس اين آموزه صبر بر غيبتِ امام و مقاومت در برابر ترديدها و شبهاتى كه از اين بابت مؤمنان را تهديد مى كند، از طرفى، فضيلتى بزرگ، و از سويى امتحانى دشوار خواهد بود كه در آن مؤمنان راستين بازشناخته مى شوند. «انتظار» نيز در فرهنگ شيعه دوازده امامى به دلالت همين روايات عبادتى بزرگ به شمار است. «غيبت» او، اما، به معناى جداييش از سرنوشت مادى و معنوى مردم نيست. جهانيان به طور عام، و مؤمنان به او و دين پدرانش به طور خاص، از عنايت و هدايت وى بهره مندند، چنان كه در هنگام ابرى بودن آسمان ساكنان زمين را از خورشيد بهره هاست.
علائم و نشانه هايى هست كه قبل از قيام او ظاهر مى شود. اين نشانه ها را به تفصيل در منابع ياد شده و ديگر منابع روايى آورده اند. از جمله شايع ترين اين علائم افزايش بيمارى ها، گران شدن هزينه هاى زندگى و پر شدن جهان از ظلم و جور است.
از حوادث و قيام هاى باطل، كه منابع روايى وعده آن را به عنوان حوادث نزديك به قيام قائم داده اند، يكى قيام شخصى به نام سفيانى است كه در ماه رجب از شام سربرمى دارد و نُه ماه حكومت مى كند و لشكرى به قصد مبارزه با مهدى مى آرايد كه به اعجاز الهى در زمين فرو مى رود. ديگرى، دجّال است كه با ظاهرى عجيب ظهور مى كند و به دست مهدى كشته مى شود.
بارى، با قيام او تمامى اقوام و ملت ها بر دين اسلام جمع مى شوند; اما چنين نيست كه او همه غيرمسلمان ها را نابود كند و فقط شيعيان خودش را بازگزارد، بلكه در آن وضعيت هركس واقعاً پيرو اوست از هر دين و ملتى به او خواهد گرويد و چه بسا افرادى از شيعه به او نگروند. نعمانى در كتاب غيبت خود روايتى را نقل مى كند كه بنابر آن «وقتى قائم قيام مى كند برخى از كسانى كه گمان مى رفت او از پيروان وى باشد از تحت لواى او خارج مى شود و كسانى كه شبيه به پرستشگران خورشيد و ماه بودند داخل مى شوند.
نكته بسيار مهم درباره مهدى اين است كه او گرچه به اسلام دعوت مى كند اما اسلام را به گونه اى تبيين خواهد كرد كه مردم نمى شناسند، و اين در اصل همان چيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى مردم آورده بود. در روايات، اين پديده را چنين بيان كرده اند كه «اسلام غريب و ناآشنا آغاز شد و دوباره به آن وضع برخواهد گشت.
از جمله آموزه هاى شيعىِ مرتبط با موضوع موعود و قيام مهدى، آموزه «رجعت» است. بر پايه روايات گوناگونِ شيعى افرادى از گذشتگان در هنگام قيام مهدى بازخواهند گشت. در اين روايات اين موضوع به صور مختلف بيان شده است. گاهى «رجعت» فقط مخصوص كسانى دانسته شده كه در ايمان يا كفر در نهايت كمال بوده اند.
درباره اين كه آيا جهان با قيام قائم و حكومت او پايان خواهد گرفت و قيامت به پا خواهد شد نيز اقوال و روايات مختلف است. بر پايه برخى رواياتْ بعد از قائم نيز حكومت هايى خواهدبود. شيخ طوسى دركتاب الغيبه حديثى را آورده كه درضمن آن امام صادق گفته است: «اى اباحمزه، بعد ازقائم، يازده مهدى از ما از اولاد حسين خواهند آمد».
مطلب آخر در موعودباورى شيعه اثنى عشرى، ميزان حضور اين باور در ميان توده پيروان و دين عامه است. اكنون در ايران، كه عمدتاً بر مذهب دوازده امامى هستند، اعتقاد به «مهدى» و انتظار او در صور گوناگون حضور و ظهور دارد. از مهم ترين جلوه هاى آن بر پايى مراسم و جشن هاى مولد مهدى(علیه السّلام) در نيمه شعبان هر سال است. اين عيد از اعياد مهم ايشان محسوب مى شود و در سطح بسيار گسترده برگزار مى گردد.
تجلى آموزه «مهدويت» و انتظار آمدن امام دوازدهم در ادبيات دينى اين مردم نيز قابل توجه است، در مجموع آنچه در رواياتِ ياد شده درباره اين آموزه به دست آمد، به استثناء برخى جزئيات و موارد جزء باورهاى عمومى پيروان نيز هست.
گونه شناسى موعود اسلامى
به لحاظ كاركرد، مهدى موعود را بايد در زمره «منجيان جمعى» (در برابرِ «موعود نجاتبخش فردى») شمرد، نه چون موعود بودايى مهايانه، كه در انديشه نجات و به نيروانه رساندن يك بيك مردم است و هرگز حركتى اجتماعى به پا نمى كند. اما «مهدى موعود» در نظرگاه شيعيان دوازده امامى، و شايد برخى جريانات صوفيانه سنّى، هدايتگرِ باطنى سالكان نيز هست، و جدا از آن قيام اجتماعى، به كمال رساندن سالكان و واصل كردن ايشان به مقام فنا را نيز برعهده دارد، از اين حيث با فرد فرد مردم سروكار پيدا مى كند.
«مهدى موعود» در ديدگاه اهل سنّت و بيشتر فرقه هاى شيعى كاركردى بيشتر اجتماعى دارد، اما در نظرگاه دوازده اماميان او نه يك «نجاتبخش صرفاً اجتماعى» و نه «صرفاً معنوى» است بلكه او با ظهور و قيام خويش علاوه بر آن كه عدل و امن و رفاه را به ارمغان مى آورد، حق را نيز آشكار خواهد ساخت و عقول مردم را نيز به كمال خواهد رساند; در واقع او شرايط ديندارى و زيست موحدانه را فراهم خواهد كرد. بنابراين، او يك «نجاتبخش معنوى ـ اجتماعى» است. تأكيد بر اين نگرش به «مهدى» را شايد بتوان از ويژگى هاى دوازده اماميان دانست.
به لحاظ دايره شمولِ نجاتگرىِ مهدى موعود، به صراحت مى توان اذعان كرد كه او موعودى «قوم مدار» نيست و به نجات همه جهانيان مى انديشد. به لحاظ آرمان، اگر «مهدى» را در پى احيا و تجديد و بازخوانى سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و برپايى جامعه مؤمنان صدر اسلام بدانيم، كه شايد در نگاه عام اهل سنّت و بسيارى از فرق شيعه چنين باشد، او موعودى «رو به گذشته» است، اما، اگر از نگاه روايات شيعيان دوازده امامى بخوانيم، گرچه او اسلام را تبيين مى كند اما قرائتى از آن به دست خواهد داد كه همچون آغاز دعوت نبوى امرى غريب جلوه خواهد كرد، پس بايد او را موعودى «رو به آينده» انگاشت; و در ميان موعودهاى رو به آينده، در زمره «موعودهاى پايانى» قرار خواهد گرفت. هرچند در اين باب هنوز مجال تأمل و نظر هست.
چنان كه خوانديم، به قاطعيت نمى توان براى «مهدى» «كاركردى كيهانشناختى» قائل شد. زيرا پيوند قيام او با پايان پذيرفتن عالم در پس اختلاف روايات به هاله ابهام فرو رفت. اما چنين مى نمايد كه به هرحال به گونه اى مى توان اين اعتقاد كه جهان به قيام او (ولو با تأخيرى جزئى) پايان مى پذيرد را به مقتضاى دلايل موجود نزديك تر دانست. علاوه بر اين، اگر ارتباط «مهدى» را به عنوان «حجّت» خدا و «صاحب الامر» با باطن و تدبير عالم به ياد آوريم، به گونه اى ديگر «كاركرد كيهانى» او را مى توان تصوير كرد.
كتاب نامه: 1. قرآن مجيد.
2. معجم الايمان المسيحى، الاب جان كوربون، دارالمشرق، بيروت.
3. كتاب مقدس، ترجمه انجمن كتاب مقدس.
4. قاموس كتاب مقدس، ترجمه و تأليف مسترهاوكس، انتشارات اساطير، 1377.
_. A Popular Dictionary of Judaism: Lavinia and Dan Cohn-Sherbok: Curzon: 1997 (Rivised Edition).
_. The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade.
5. انيس الاعلام، محمدصادق فخرالاسلام، جلد5، نشر كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1354.
6. احمد، موعود انجيل، جعفر سبحانى، نشر توحيد، 1361.
7. مقاله مسيحيت در انتظار منجى بشريت، على اميرى، از مجموعه مقالات دومين اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى(عج).
8. اساطير هند، ورنيكا ايونس، باجلان فرخى، شناخت اساطير هند، 1373.
_. The Rider Encyclopedia of Eastern Pilosophy and Religion, Rider Books, also poblished by Shambhala.
_. Merriam - Websters Encyclopedia of World Religions.
9. آيين بودا، هانس ولفگانگ شومان، ع پاشايى، انتشارات فيروزه، 1375.
10. گات ها، سروده هاى زرتشت، ترجمه موبد فيروز آذر گشسب، انتشارات فروهر.
11. سوشيانت يا سيرانديشه ايرانيان درباره موعود آخرالزمان، على اصغر مصطفوى، چاپخانه ندا، تهران، 1361.
12. دين ايران باستان، اثر دوشن گيمن، ترجمه رويا منجم، انتشارات فكر روز، 1375.
13. تاريخ فلسفه چين، اثر جوجاى و وينبرگ جاى، ترجمه ع پاشايى، نشر گفتار، 1369.
_. A New Handbook of Living Religions; John R. Hinnells; Blackwell Publishers; 1997.
_. A Dictionary of Hinduism; Margaret and James Stutley; Routledg and Kegan, 1985.
14. الاحاديث الوارده فى المهدى فى ميزان الجرح والتعديل; (1) المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث والآثار الصحيحه، البَستَوى; انتشارات دارابن حزم، بيروت 1999م.
15. الموسوعه فى احاديث المهدى الضعيفه والموضوعه. البَستَوى;انتشارات دارابن حزم، بيروت 1999م.
_. The Encyclopedia of Islam.
_. Encyclopedia of Millennialism and Millennial Movements, Richard Landes, Routledge, 2000.
16. الامام المهدى عند اهل السنّه، مهدى فقيه ايمانى، المجمع العالمى لاهل البيت، سال 1418.
17. مقدمه ابن خلدون، چاپخانه مصطفى محمد، مصر.
18. مع الدكتوراحمدامين فى حديث المهدى والمهدويه، محمدامين زين الدين، موسسه النعمان، بيروت.
19. بخوانند و داورى كنند، احمد كسروى، چاپخانه پيمان.
20. الفتوحات المكيه، ابن عربى، دار صادر، بيروت.
21. فرائد السمطين فى فضائل المرتضى والبتول والسبطين والائمه من ذريتهم(عليهم السلام)، الجوينى، مؤسسه المحمودى، بيروت.
22. اليواقيتوالجواهرفى بيان عقايدالاكابر،شعرانى،نشرشركت مكتبةومطبعة مصطفى البابى، مصر،1959.
23. اسعاف الراغبين فى سيرة المصطفى، شيخ محمد بن على الصبان، دارالفكر.
24. نورالابصار فى مناقب آل النبى المختار، شبلنجى، نشر دارالفكر.
25. تاريخ و عقايد اسماعيليه، دكتر فرهاد دفترى، ترجمه دكتر فريدون بدره اى، نشر فرزان روز.
26. الغيبه، شيخ طوسى، چاپخانه نعمان، نجف.
27. اثبات الوصيه، مسعودى.
28. مقالات الاسلامييين، اشعرى.
29. مروج الذهب، ابوالحسن على بن حسين مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاينده، شركت انتشارات علمى و فرهنگى.
30. الغيبه، نعمانى، مؤسسة الاعلمى، بيروت، 1403.
31. اصول كافى، كلينى.
32. كمال الدين و تمام النعمه، صدوق، دارالكتب الاسلاميه.
33. منتخب الاثر، لطف اللّه صافى گلپايگانى، چاپ هفتم، نشر داورى.
34. بحارالانوار، دارالوفاء، بيروت.
35. تاريخ مابعد الظهور، محمد صدر، نشر دارالتعارف.
_. The Oxford Encyclopedia of the Islamic World, Oxford University Peress, 1995.
36. دايرة المعارف تشيع، احمد صدر حاج سيدجوادى و...، نشر شهيد سعيد محّبى، تهران، 1375.
37. دايرة المعارف بزرگ اسلامى، كاظم موسوى بجنوردى، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى، 1375.
38. تحقيق در تاريخ و فلسفه مذاهب اهل سنّت و فرقه اسماعيليه، يوسف غضبانى، مؤسسه مطبوعاتى فرّخى، تهران.
39. ترجمه فرق الشيعه نوبختى، دكتر محمدجواد مشكور، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1353.
40. تاريخ اسلام، فصل نامه تخصصى، مؤسس آموزش عالى باقرالعلوم، سال سوم، شماره 9.
41. مصلح جهانى و مهدى موعود از ديدگاه اهل سنّت، سيدهادى خسروشاهى، انتشارات اطلاعات، تهران، 1374.
42. سيماى حضرت مهدى در قرآن، سيدهاشم حسينى بحرانى، ترجمه سيدمهدى حائرى قزوينى، نشر آفاق، تهران، 1376 (نام عربى اين كتاب المحجّه فيما نزل فى القائم الحجّه است كه با تحقيق و پاورقى محمدمنير ميلانى توسط مؤسسه الوفاء، در بيروت منتشر شده است).
43. مهدويت از نظر قرآن و عترت، خيراللّه مردانى، انتشارات آيين جعفرى.
44. دانشنامه جهان اسلام، زيرنظر غلامعلى حداد عادل، بنياد دايرة المعارف اسلامى، تهران، 1376.
45. نجات بخشى دراديان، محمدتقى راشدمحصل، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، تهران، 1369.
46. ريحانة الادب، محمدعلى مدرس تبريزى، انتشارات خيام، تهران، 1374.
47. مهدى انقلابى بزرگ، ناصر مكارم شيرازى، مطبوعاتى هدف، قم.
48. انتظار مذهب اعتراض، على شريعتى، انتشارات ابوذر، تهران، 1352.
49. بهائيان، سيدمحمدباقر نجفى، كتابخانه طهورى، تهران، 1357.
50. موعود قرآن، صادق حسينى شيرازى، ترجمه و نشر مؤسسه الامام المهدى، 1360.
51. تاريخ فخرى، محمد بن على بن طباطبا (ابن طقطقى)، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360.
52. تحول مبانى مشروعيت خلافت ازآغاز تافروپاشى عباسيان،دكترحاتم قادرى، انتشارات بنيان،1375
53. تاريخ الخلفاء، سيوطى، دارالقلم، 1406
54. المقالات والفرق، سعد بن عبداللّه اشعرى قمى، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1361
55. تاريخ اسماعيليان، برنارد لويس، ترجمه فريدون بدره اى، انتشارات توس، تهران، 1362
56. نهضت قرامطه، استرن، مادلونگ، دخويه و ماسينيون، ترجمه و تدوين دكتر يعقوب آژند، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاريخى ميراث ملل، تهران، 1368.