چگونه به فرزندمان بگوييم سيگار نکشد؟
نويسنده: دکتر حسنآذريپور معاون اجرايي انجمن زندگي بدون دخانيات
آنچه کاملا واضح است اين است که والدين نميخواهند بچههايشان دچار دردسر شوند؛ از سلامت فاصله بگيرند و با روي آوردن به سيگار و اعتياد به آن، وسوسه امتحان کردن ديگر مواد را در سر بپرورانند.
اما شگردي که آنها را به اين هدف مهم برساند، چيست؟ سختگيري و تحت فشار قرار دادن بچهها يا رها کردن آنها؟ واقعا کدام راهحل منطقي به نظر ميرسد؟ اگر شما فرزند نوجواني داريد احتمالا برايتان به تجربه ثابت شده است که بچهها از هر آنچه منع شوند، بيشتر دوست دارند انجاماش دهند. خيلي از کارهاي هيجاني که تمايل دارند انجام دهند از ناخودآگاه آنها نشأت ميگيرد، يعني نوجوانها در اين مقطع سني بهصورت ذاتي تمايل دارند ناشناختهها و کارهاي هيجانانگيز را تجربه کنند، بنابراين حتي اگر شما با اعمال زور بتوانيد اين تمايل آنها را سرکوب کنيد و اجازه انجام اين کارها را ندهيد، از بين نميرود و بهصورت اعوجاجي ظهور پيدا ميکند، يعني هر جايي مورد آن پيش آمد و نظارت شما وجود نداشت، تمايل دروني او را ترغيب ميکند کارهاي ممنوعه را انجام دهد و اگر هم نظارت شما به قدري زياد بود که نتوانست آن کارها را انجام دهد، سعي ميکند در ديگر موارد از دستورات شما سرپيچي کند. بعضي از والدين سعي ميکنند با بچهها حرف بزنند و نصيحت کنند که سيگار بد است و يا عضويت در فلان گروه و همنشيني با بچههايي که اهل کارهاي پرخطر هستند به صلاح آنها نيست اما از آنجا که بيشتر ما انسانها نصيحتگريز هستيم و به ويژه نوجوانها از گروه همسالان خود حرف شنوي بيشتري دارند تا از والدين و بزرگترها؛ اين ترفند هم مانند اعمال زور و سختگيري بيفايده است. پس چه بايد کرد؟ بايد به طور غيرمستقيم به بچهها آموزش بدهيد و با يک استراتژي مثبت بر شناخت، آنها را در سطوح بالاتري از آگاهي قرار دهيد. اگر بتوانيد اين انرژي و غريزه دروني بچهها را در سطح خودآگاهي و دانش مهار کنيد، احتمال عمل کردن به راهنماييهاي شما بالاتر ميرود و اعوجاج آن کمتر خواهد بود. مثال واضح اين شيوه آموزشي را ميتوانيد در مورد بستن کمربند ايمني هنگام رانندگي ببينيد. اعمال فشار و قانون و جريمه به تنهايي نتوانست يک جوان را مجاب کند که کمربندش را ببندد، اما وقتي کارهاي فرهنگي هم به موازات زور و قانون انجام شد و در تلويزيون نمونههاي واقعي که با کمربند بستن از مرگ نجات يافتهاند به نمايش درآمد و در موارد مشابه چه بلايي بر سرشان آمد، اوضاع فرق کرد. در مورد مصرف دخانيات هم همينطور، در کنار اجراي قوانيني مثل نداشتن مجوز فروش سيگار به بچههاي زير 18 سال شما بايد بچههايتان را قبل از ورود به سن نوجواني ترغيب کنيد با همسالانشان به موضوعاتي چون سيگار براي مقالات مدرسه، نقاشي و يا روزنامه ديواري بپردازند. در اين مرحله با در اختيار گذاشتن سيديهاي آموزشي و هر آنچه از دستتان برميآيد و همگام شدن با اولياي مدرسه براي بيشتر کردن تاثير نفوذ همسالان، آگاهيهاي آنها را با آموزش غيرمستقيم بالا ببريد تا وقتي به سن نوجواني رسيدند خودشان بتوانند از پس خود بربيايند چون شما هميشه همراهشان نيستيد تا مدام ناظر آنها باشيد.
منبع:www.salamat.com
اما شگردي که آنها را به اين هدف مهم برساند، چيست؟ سختگيري و تحت فشار قرار دادن بچهها يا رها کردن آنها؟ واقعا کدام راهحل منطقي به نظر ميرسد؟ اگر شما فرزند نوجواني داريد احتمالا برايتان به تجربه ثابت شده است که بچهها از هر آنچه منع شوند، بيشتر دوست دارند انجاماش دهند. خيلي از کارهاي هيجاني که تمايل دارند انجام دهند از ناخودآگاه آنها نشأت ميگيرد، يعني نوجوانها در اين مقطع سني بهصورت ذاتي تمايل دارند ناشناختهها و کارهاي هيجانانگيز را تجربه کنند، بنابراين حتي اگر شما با اعمال زور بتوانيد اين تمايل آنها را سرکوب کنيد و اجازه انجام اين کارها را ندهيد، از بين نميرود و بهصورت اعوجاجي ظهور پيدا ميکند، يعني هر جايي مورد آن پيش آمد و نظارت شما وجود نداشت، تمايل دروني او را ترغيب ميکند کارهاي ممنوعه را انجام دهد و اگر هم نظارت شما به قدري زياد بود که نتوانست آن کارها را انجام دهد، سعي ميکند در ديگر موارد از دستورات شما سرپيچي کند. بعضي از والدين سعي ميکنند با بچهها حرف بزنند و نصيحت کنند که سيگار بد است و يا عضويت در فلان گروه و همنشيني با بچههايي که اهل کارهاي پرخطر هستند به صلاح آنها نيست اما از آنجا که بيشتر ما انسانها نصيحتگريز هستيم و به ويژه نوجوانها از گروه همسالان خود حرف شنوي بيشتري دارند تا از والدين و بزرگترها؛ اين ترفند هم مانند اعمال زور و سختگيري بيفايده است. پس چه بايد کرد؟ بايد به طور غيرمستقيم به بچهها آموزش بدهيد و با يک استراتژي مثبت بر شناخت، آنها را در سطوح بالاتري از آگاهي قرار دهيد. اگر بتوانيد اين انرژي و غريزه دروني بچهها را در سطح خودآگاهي و دانش مهار کنيد، احتمال عمل کردن به راهنماييهاي شما بالاتر ميرود و اعوجاج آن کمتر خواهد بود. مثال واضح اين شيوه آموزشي را ميتوانيد در مورد بستن کمربند ايمني هنگام رانندگي ببينيد. اعمال فشار و قانون و جريمه به تنهايي نتوانست يک جوان را مجاب کند که کمربندش را ببندد، اما وقتي کارهاي فرهنگي هم به موازات زور و قانون انجام شد و در تلويزيون نمونههاي واقعي که با کمربند بستن از مرگ نجات يافتهاند به نمايش درآمد و در موارد مشابه چه بلايي بر سرشان آمد، اوضاع فرق کرد. در مورد مصرف دخانيات هم همينطور، در کنار اجراي قوانيني مثل نداشتن مجوز فروش سيگار به بچههاي زير 18 سال شما بايد بچههايتان را قبل از ورود به سن نوجواني ترغيب کنيد با همسالانشان به موضوعاتي چون سيگار براي مقالات مدرسه، نقاشي و يا روزنامه ديواري بپردازند. در اين مرحله با در اختيار گذاشتن سيديهاي آموزشي و هر آنچه از دستتان برميآيد و همگام شدن با اولياي مدرسه براي بيشتر کردن تاثير نفوذ همسالان، آگاهيهاي آنها را با آموزش غيرمستقيم بالا ببريد تا وقتي به سن نوجواني رسيدند خودشان بتوانند از پس خود بربيايند چون شما هميشه همراهشان نيستيد تا مدام ناظر آنها باشيد.
منبع:www.salamat.com