نگرشي در روايات سيدحسني(1)
نويسنده: نجم الدين طبسي
چکيده
بيشتر رواياتي كه درباره «حسني» وارده شده، ضعيف است و برخي نيز از نظر متن دچار اشكالند ؛ لذا آنچه ميتوان از مجموع اين روايات به دست آورد، اين است كه وجود و خروج شخصي به نام حسني از جمله علائم ظهور است؛ اما ديگر ويژگيها و خصوصيات وي با توجه به ضعف روايات، قابل اعتماد نيست. اين پژوهش بخشي از سلسله مباحث خارج مهدويّت است كه در مركز تخصصي مهدويّت توسط استاد نجمالدين طبسي تدريس شده و پس از بازنگري براي استفاده عموم، در اختيار فصلنامه قرار گرفته شد.
كليد واژهها: مهدويت، علائم ظهور، روايات، حسني، خروج حسني.
مقدمه
نگرشي در روايات سيد حسني
روش بحث
در ادامه به بررسي سندي روايات ميپردازيم و پس از فراغت، متن روايات را مورد دقت و تأمل قرار خواهيم داد. در پايان نيز به جمع بندي مباحث و اخذ نتيجه ميپردازيم.
ضرورت بحث
يكي از راههاي مقابله با مهدويت، ايجاد انحراف در اين آموزه اصيل اسلامي است. چند سال قبل در اسرائيل، مراكزي تشكيل شد تا به تحقيق در باره مهدويت (باور مسلمانان درباره منجي آخرالزمان) بپردازند. آنان روايات را بررسي ميكنند كه يكي از نتيجههاي اين بررسيها، پيدايش افرادي است كه خود را نايب امام زمان عليه السلام، فرزند آن حضرت، يماني، سيد خراساني و… مينامند. چندي پيش شخصي ادعا كرده بود كه «سيد حسني» است و برخي روزنامههاي آمريكا با او مصاحبه كردند. ادعا اين بود كه اين آقا، سيد حسني و امام دوازدهم است؛ او فرزند امام زمان است و اول او ظهور ميكند و پس از وي پدرش (امام سيزدهم) ظهور خواهد كرد. مستند اين آقا برخي روايات بود.اگر در باره روايات و اين گونه مباحث شناخت كافي و لازم را داشته باشيم، با قدرت و سرعت بيشتري ميتوانيم از اين گونه انحرافات جلوگيري كرده و به روشنگري و ايجاد بصيرت در جامعه بپردازيم.
روايات درباره «سيد حسني»
روايت اول:
يعقوب سراج از امام صادق عليه السلام پرسيد: «گشايش شيعيان شما چه زماني است؟» حضرت فرمود: وقتي بين بني عباس اختلاف بيفتد و سلطنت آنها سست شود و در آنها طمع كند كسي كه در اين سطح نيست (كه به تسخير حكومت بپردازند) عرب، از حكومت سرپيچي ميكنند و هر صاحب قدرتي وارد ميدان ميشود. شامي ظهور ميكند و يماني رو ميكند و حسني حركت ميكند و صاحب الأمر از مدينه به طرف مكه خروج ميكند، در حالي كه ميراث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با او است… و از خداوند، اذن ظهور ميخواهد. برخي دوستان حضرت مطلع ميشوند و خبر به حسني ميرسد و او به خروج مبادرت ميكند كه اهل مكه بر او يورش ميبرند و او را ميكشند و سرش را براي شامي ميفرستند. در اين زمان، صاحب الامر ظهور ميكند و مردم با ايشان بيعت كرده و همراه ميشوند….
بررسي سند
1. ابن غضائري وي را تضعيف كرده، لذا روايت ضعيف است.
2. نام يعقوب سراج بين «يعقوب سراج كوفي» و «يعقوب بن سالم احمر» مشترك است.
در پاسخ به اشكال اول ميتوان گفت بنابر برخي مباني، استناد اين كتاب به ابن غضائري مورد ترديد است؛ لذا به تضعيفات اين كتاب نميتوان اعتماد كرد. مرحوم آيت الله خويي ميفرمايد كه به دليل عدم اثبات انتساب اين كتاب به ابن غضائري، بر آنچه از اين كتاب نقل ميشود، اعتمادي نيست (خوئي، 1410: ج20، ص156). ضمن اين كه بر فرض صحت انتساب اين كتاب، تضعيف ابن غضائري نميتواند در برابر توثيق نجاشي و… مقاومت كند.
اشكال دوم نيز بدين گونه قابل حل است كه مسأله از دو حال خارج نيست، يا اينكه هر دو نفر آنها يكي هستند كه در اين صورت، مشكلي وجود ندارد، چرا كه يعقوب سراج را نجاشي، شيخ مفيد و ابن شهر آشوب توثيق كردهاند، يا اينكه «يعقوب سراج» غير از «يعقوب بن سالم احمر» است كه در اين صورت هم مشكل قابل حل است، چرا كه هر دو نفر توثيق شدهاند (ر.ك: خويي، همان: ج20، ص127و 134و 155). البته برخي نيز احتمال دادهاند «يعقوب سراج» همان «يعقوب بن ضحاك» باشد (خوئي، همان: ص156) كه اين نيز مشكلي ايجاد نميكند؛ چرا كه يعقوب بن ضحاك تضعيف نشده است. نكته ديگري كه در توثيق يعقوب سراج ميتوان به آن تمسك جست، نقل ابن محبوب (از اصحاب اجماع) از ايشان ميباشد كه بنا بر برخي از مباني، نقل اصحاب اجماع، بر وثاقت دلالت دارد؛ لذا به اين بيان، وي توثيق شده و ديگر اشكالي به سند وارد نميشود.
در ضمن او خادم امام صادق عليه السلام نيز بوده است و بعضي از اين قضيه، حُسن حال و مدح او را استفاده كردهاند (خويي، همان: ج20، ص142).
بررسي متن
1. حركت سيد حسني يكي از علائم ظهور است؛ چرا كه وقتي از امام سوال ميشود: «گشايش شيعه چه زماني اتفاق ميافتد؟ حضرت اموري را بر ميشمارد كه يكي از آنها حركت سيد حسني است و پس از ذكر اين امور، ميفرمايد «وخرج صاحب هذا الامر» كه مرحوم مازندراني اين جمله را جزاي عبارت قبل (اذا اختلف…) ميداند (مازندراني، 1421: ج 12، ص 301).
2. دو حركت توسط سيد حسني آغاز ميشود كه يكي از آنها به مدت كوتاهي پيش از خروج و ديگري پس از ظهور اتفاق ميافتد. در بخشي از روايت آمده است: «و تحرك الحسني و خرج صاحب هذا الامر» كه به حركت قبل از خروج اشاره دارد و روايت، درباره كيفيت اين حركت توضيحي نداده است. در بخش ديگر روايت آمده است وقتي خبر ظهور حضرت به او ميرسد، حسني به خروج مبادرت ميكند كه در اين حركت، كشته خواهد شد.
3. حركتي توسط حسني آغاز ميشود كه مبدا اين حركت مشخص نيست، اما در ادامه، به مكه منتهي ميشود. البته برخي شروع اين حركت را از مكه و به انگيزه خروج ميدانند كه با ظاهر روايت سازگار نيست.
4. زمان حركت حسني بسيار نزديك به زمان ظهور حضرت است، زيرا در روايت بيان شده است كه حسني حركت ميكند و امام عليه السلام نيز از مدينه به سوي مكه روانه ميشود. وقتي امام به مكه ميرسد، خداوند اذن ظهور ميدهد. وقتي اين خبر به حسني ميرسد، مبادرت به خروج ميكند و كشته ميشود و سپس امام عليه السلام ظهور ميكند.
5. در روايت، به مثبت يا منفي بودن شخصيت سيد حسني يا بر حق بودن يا نبودن حركتش، اشاره مستقيمي نشده است، اما از قرائني ميتوان حدس زد شخصيتي مثبت بوده و حركت وي بر حق باشد، زيرا اولاًدر روايت آمده است كه «پس اذن ظهور داده ميشود و بعضي از دوستان حضرت باخبر ميشوند و خبر به سيد حسني ميرسد…»، از اين كه برخي از موالي و دوستان حضرت از «اذن ظهور» مطلع ميشوند و خبر را به سيد حسني ميرسانند، معلوم ميشود وي نيز از خواص است كه از اين خبر مهم آگاهي مييابد؛ چرا كه اطلاع از «اذن ظهور» امري نيست كه همگان از آن مطلع شوند بلكه خود ظهور علني است. البته برخي مرجع ضمير در «مواليه» را سيد حسني دانستهاند (مازندراني، همان: ج 12، ص 302). در اين صورت، معناي روايت چنين ميشود كه برخي دوستان سيد حسني از اذن ظهور مطلع ميشوند و به او خبر ميدهند. در چنين صورتي نيز احتمال صورت اول به قوت خود باقي است و بلكه تقويت هم ميشود؛ چون وقتي دوستان سيد حسني از خواص باشند، خودش جايگاه ويژهاي خواهد داشت.
ثانياً: وي توسط اهل مكه كشته ميشود و سرش براي سفياني فرستاده ميشود. با توجه به اين كه سر او براي سفياني فرستاده ميشود، معلوم ميشود او از دشمنان سفياني است، اما اين كه او از دوستان امام زمان عليه السلام نيز باشد، قطعي نيست؛ زيرا معلوم نيست هر كس با سفياني مخالف باشد، حتماً با امام زمان عليه السلام موافق خواهد بود.
6.در باره سرنوشت سرنوست سيد حسني چنين گفته شده است كه به دست مردم مكه كشته شده و سرش براي سفياني فرستاده ميشود؛ زيرا مردم مكه با حركت اهل بيت عليهم السلام موافقتي نداشته و ندارند، بلكه در زمان ظهور، از مخالفان هستند و حضرت با آنها مقابله خواهد كرد.
پي نوشت ها :
[1]. البته ما در اين مقاله نه روايت را بررسي كردهايم كه با توضيحات متن مشخص ميشود كه تعداد آنها هفت و يا هشت روايت بيشتر نيست.
منبع:www.entizar.ir