فرهنگ و فرهنگ شناسی
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنی ها , اعتقادات , هنر ها , اخلاقیات , قوانین , عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است .
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد .
• به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند .
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی میتوان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز میسازد. این وجوه تمایز را که منحصر به انسان است میتوان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست :
• تفکر و قدرت یادگیری
• تکلم
• تکنولوژی
• اجتماعی بودن ( زندگی گروهی )
بعضی از صفات فوق را میتوان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه ویژگیهای فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و ...
فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری از موارد بر غرایز بشری لگام میزند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمیماند .
غذا خوردن نیازی بدنی و بیولوژیک است , برای زنده ماندن باید تغذیه کرد ولی وقتی سئوال میشود چه باید خورد ؟ چگونه باید خورد؟ چه وقت باید خورد , نفوذ فرهنگ در اعمال انسانی نمودار میگردد. برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعهای از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه ای شکل میدهد . در مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال گوناگونی دیده میشود و محدودیت ها , مقررات , قواعد و رسومی هست که افراد هر جامعه را تحت نفوذ میگیرند که مثلاً چه باید خورد و از خوردن چه چیز باید پرهیز کرد. فرهنگ بین افراد مشترک است . هر فردی خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این گونه خصوصیات جزو فرهنگ بشمار نمیرود مگر آنکه بوسیله افراد دیگر یاد گرفته شود و بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر فرهنگ گرد آورده جمع است ,ذخیره دانش انسانی از طریق نسلهای متمادی فراهم شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. و بهمین دلیل غالباً هر اختراعی بر اساس زمینه عینی گذشته که حاصل کوششهای جمعی انسان است متکی میباشد .
فرهنگ عام را میتوان به نشانه میراث اجتماعی بشر تلقی نمود و بهمین دلیل مجموعه ویژگیهای اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات حیوانی از هم متمایز مینماید بعنوان عناصر فرهنگ عام محاسبه کنیم : تکلم و تفکر یا اندیشه ورزی , ابزار سازی و خصوصاً اجتماعی زیستن که با نهادهای اجتماعی , سازمانها و تشکیلات سیاسی و فرهنگ ی و اقتصاد ی مشخص میگردد, از جمله عناصر اصلی سازنده فرهنگ بشری اند که در تمام جوامع اعم از جوامع تطور یافته و جوامع تطور نیافته وجود دارند. در تمام جوامع بشری ازدواج , خانواده , دولت شیوه خاصی از تولید , اعتقادات دینی و دیگر اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ انسانی را میتوان مشاهده نمود .
اجتماعات حیوانی فاقد فرهنگ اند و اعمال و رفتارشان غریزی است , درحالیکه اعمال و رفتار انسان بیشتر فرهنگی اند تا غریزی گواینکه غرایز هم "در عکسالعملهای رفتار انسان سهمی دارند . از دیدگاه اسلامی رفتار و اعمال انسانی علاوه بر فرهنگ و غریزه از " فطرت " نیز نشأت میگیرد .
در عالم حیوانات چنانچه شواهدی نیز از ویژگیهای فرهنگی گونه وجود داشته باشد, غریزی است و نه فرهنگی مثلاً لانه سازی پرندگان عملی غریزی است و در طول اعصار و قرون نیز هیچگونه تحولی بخود ندیده است در حالیکه فرهنگ بشری پیوسته در تغییر است و از طرف دیگر حرکت دسته جمعی پرندگان یا برخی از حیوانات را نمیتوان به حساب زندگی اجتماعی آنان یا باصطلاح تمایل و گرایش به گروه جویی تلقی نمود زیرا زندگی اجتماعی آنچنانکه انسان دارد دارای ویژگیهایی است که نشانههای آنرا در میان حیوانات نمیبینیم.
حیوانات ممکن است بصورت دسته جمعی از نقطهای به نقطه دیگر جابجا شوند و در درهها , کنار رودخانهها و دریا ها در کنار یکدیگر حضور فیزیک ی داشته باشند ولی نتیجهای اجتماعی از این گردهم آئی حاصل نمیگردد . بعبارت دیگر زندگی اجتماعی به مفهوم واقعی که تنها در بین انسانها مشاهده میشود ,بصورت انواع سازمانها و نهادها و تشکیلات اجتماعی , اقتصادی ,سیاسی , فرهنگی متجلی میگردد که در میان حیوانات بچشم نمیخورد البته رفتار اجتماعی گونه زنبوران عسل با مورچگان , لانه سازی و نظم موجود در حرکات آنها را نمیتوان جز به اعمال غریزی که طی هزارهها هیچ گونه تغییری در آنها بوجود نیامده توجیه و تبیین نمود .
بهمین جهت برای فرهنگ انسانی که مشترک بین کلیه جوامع بیشتری است ویژگیهای را میتوان , بر شمرد که هیچیک را در میان حیوانات نمیتوان مشاهده نمود :
• فرهنگ عامل توحید بخش ارزشهای اجتماعی است .
• فرهنگ نظم بخش رفتار انسانها و کنترل کننده غرایز است .
• فرهنگ متمایز کننده جوامع از یکدیگر است .
• فرهنگ آموختنی است . انتقال فرهنگ در مرحله اول بوسیله خانواده و شبکه خویشاوندی و سپس بواسطه منابع دیگر مثل سازمانها و محافل بیرون از خانواده , موسسات آموزشی , وسایل ارتباط جمعی و گروههای اجتماعی , از جامعه به فرد صورت میگیرد .
• فرهنگ حاصل تجربیات و بشری است که طی قرون و اعصار و طی نسلهای متمادی , فراهم آمده و پیچیده تر گردیده است .
• ابعاد مادی و معنوی فرهنگ پیوسته در حال تغییرات تدریجی است که در مجموع و در طی قرون و اعصار بصورت تحولاتی که دورههای مختلف تاریخی بشری را از هم متمایز متجلی میگردد .
بنابراین میتوان به بیان این حقیقت پرداخت که جوامع انسانی دارای فرهنگ بوده و اصطلاحاتی نظیر اقوام بی فرهنگ و یا بی تمدن بر خلاف آنچه رایج و شایع است اعتبار و ارزش علمی نداشته و تنها میتوان آنها را بعنوان غلط های مصطلحی محسوب نمود .
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : gps0064
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد .
تعاریف دیگر فرهنگ
• به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند .
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی میتوان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز میسازد. این وجوه تمایز را که منحصر به انسان است میتوان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست :
• تفکر و قدرت یادگیری
• تکلم
• تکنولوژی
• اجتماعی بودن ( زندگی گروهی )
بعضی از صفات فوق را میتوان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه ویژگیهای فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و ...
فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری از موارد بر غرایز بشری لگام میزند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمیماند .
فرهنگی شدن
غذا خوردن نیازی بدنی و بیولوژیک است , برای زنده ماندن باید تغذیه کرد ولی وقتی سئوال میشود چه باید خورد ؟ چگونه باید خورد؟ چه وقت باید خورد , نفوذ فرهنگ در اعمال انسانی نمودار میگردد. برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعهای از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه ای شکل میدهد . در مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال گوناگونی دیده میشود و محدودیت ها , مقررات , قواعد و رسومی هست که افراد هر جامعه را تحت نفوذ میگیرند که مثلاً چه باید خورد و از خوردن چه چیز باید پرهیز کرد. فرهنگ بین افراد مشترک است . هر فردی خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این گونه خصوصیات جزو فرهنگ بشمار نمیرود مگر آنکه بوسیله افراد دیگر یاد گرفته شود و بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر فرهنگ گرد آورده جمع است ,ذخیره دانش انسانی از طریق نسلهای متمادی فراهم شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. و بهمین دلیل غالباً هر اختراعی بر اساس زمینه عینی گذشته که حاصل کوششهای جمعی انسان است متکی میباشد .
فرهنگ عام را میتوان به نشانه میراث اجتماعی بشر تلقی نمود و بهمین دلیل مجموعه ویژگیهای اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات حیوانی از هم متمایز مینماید بعنوان عناصر فرهنگ عام محاسبه کنیم : تکلم و تفکر یا اندیشه ورزی , ابزار سازی و خصوصاً اجتماعی زیستن که با نهادهای اجتماعی , سازمانها و تشکیلات سیاسی و فرهنگ ی و اقتصاد ی مشخص میگردد, از جمله عناصر اصلی سازنده فرهنگ بشری اند که در تمام جوامع اعم از جوامع تطور یافته و جوامع تطور نیافته وجود دارند. در تمام جوامع بشری ازدواج , خانواده , دولت شیوه خاصی از تولید , اعتقادات دینی و دیگر اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ انسانی را میتوان مشاهده نمود .
اجتماعات حیوانی فاقد فرهنگ اند و اعمال و رفتارشان غریزی است , درحالیکه اعمال و رفتار انسان بیشتر فرهنگی اند تا غریزی گواینکه غرایز هم "در عکسالعملهای رفتار انسان سهمی دارند . از دیدگاه اسلامی رفتار و اعمال انسانی علاوه بر فرهنگ و غریزه از " فطرت " نیز نشأت میگیرد .
در عالم حیوانات چنانچه شواهدی نیز از ویژگیهای فرهنگی گونه وجود داشته باشد, غریزی است و نه فرهنگی مثلاً لانه سازی پرندگان عملی غریزی است و در طول اعصار و قرون نیز هیچگونه تحولی بخود ندیده است در حالیکه فرهنگ بشری پیوسته در تغییر است و از طرف دیگر حرکت دسته جمعی پرندگان یا برخی از حیوانات را نمیتوان به حساب زندگی اجتماعی آنان یا باصطلاح تمایل و گرایش به گروه جویی تلقی نمود زیرا زندگی اجتماعی آنچنانکه انسان دارد دارای ویژگیهایی است که نشانههای آنرا در میان حیوانات نمیبینیم.
حیوانات ممکن است بصورت دسته جمعی از نقطهای به نقطه دیگر جابجا شوند و در درهها , کنار رودخانهها و دریا ها در کنار یکدیگر حضور فیزیک ی داشته باشند ولی نتیجهای اجتماعی از این گردهم آئی حاصل نمیگردد . بعبارت دیگر زندگی اجتماعی به مفهوم واقعی که تنها در بین انسانها مشاهده میشود ,بصورت انواع سازمانها و نهادها و تشکیلات اجتماعی , اقتصادی ,سیاسی , فرهنگی متجلی میگردد که در میان حیوانات بچشم نمیخورد البته رفتار اجتماعی گونه زنبوران عسل با مورچگان , لانه سازی و نظم موجود در حرکات آنها را نمیتوان جز به اعمال غریزی که طی هزارهها هیچ گونه تغییری در آنها بوجود نیامده توجیه و تبیین نمود .
بهمین جهت برای فرهنگ انسانی که مشترک بین کلیه جوامع بیشتری است ویژگیهای را میتوان , بر شمرد که هیچیک را در میان حیوانات نمیتوان مشاهده نمود :
• فرهنگ عامل توحید بخش ارزشهای اجتماعی است .
• فرهنگ نظم بخش رفتار انسانها و کنترل کننده غرایز است .
• فرهنگ متمایز کننده جوامع از یکدیگر است .
• فرهنگ آموختنی است . انتقال فرهنگ در مرحله اول بوسیله خانواده و شبکه خویشاوندی و سپس بواسطه منابع دیگر مثل سازمانها و محافل بیرون از خانواده , موسسات آموزشی , وسایل ارتباط جمعی و گروههای اجتماعی , از جامعه به فرد صورت میگیرد .
• فرهنگ حاصل تجربیات و بشری است که طی قرون و اعصار و طی نسلهای متمادی , فراهم آمده و پیچیده تر گردیده است .
• ابعاد مادی و معنوی فرهنگ پیوسته در حال تغییرات تدریجی است که در مجموع و در طی قرون و اعصار بصورت تحولاتی که دورههای مختلف تاریخی بشری را از هم متمایز متجلی میگردد .
بنابراین میتوان به بیان این حقیقت پرداخت که جوامع انسانی دارای فرهنگ بوده و اصطلاحاتی نظیر اقوام بی فرهنگ و یا بی تمدن بر خلاف آنچه رایج و شایع است اعتبار و ارزش علمی نداشته و تنها میتوان آنها را بعنوان غلط های مصطلحی محسوب نمود .
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : gps0064