رابطه اي متفاوت

انقلاب ما بر دوش مردم - به معناي واقعي کلمه - قرار دارد. همه ي ماها شاهد اين واقعيت بوده ايم و هيچ کس بين ما خبر بيشتري از نفر ديگر ندارد. جمهوري اسلامي هم، همين طور پيش آمد. رابطه ي جمهوري اسلامي با مردم، با رابطه ي کشورها و حکومتهاي ديگر، بکلي متفاوت است. مسؤولان درجه ي يک کشور، رئيس جمهور، وزرا و ديگران
دوشنبه، 29 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه اي متفاوت

رابطه اي متفاوت
رابطه اي متفاوت


 






 

رابطه ي جمهوري اسلامي با مردم، متفاوت با کشورهاي ديگر
 

مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
انقلاب ما بر دوش مردم - به معناي واقعي کلمه - قرار دارد. همه ي ماها شاهد اين واقعيت بوده ايم و هيچ کس بين ما خبر بيشتري از نفر ديگر ندارد. جمهوري اسلامي هم، همين طور پيش آمد. رابطه ي جمهوري اسلامي با مردم، با رابطه ي کشورها و حکومتهاي ديگر، بکلي متفاوت است. مسؤولان درجه ي يک کشور، رئيس جمهور، وزرا و ديگران و ديگران، مظهر مردمي بودنشان اين نيست که در کوچه و بازار راه بروند و مثلا خودشان گوشت و نانشان را بخرند. اين طبيعي است که علاقه و مراجعات و احتياج و عشق مردم نمي گذارد . کسي که اشتغال و کار دارد، بايد هر دقيقه ي وقتش، صرف کارهاي مهم بشود . معنا ندارد که بگويند شما چرا مثلا ساعتهاي متمادي نمي رويد در مسجدي بنشينيد، تا مردم بيايند به شما مراجعه کنند؛ اين، عملي نيست. مظهر رابطه ي مردم با مسؤولان، اينها نيست.
ديدم بعضي از اين بدخواهان و بددلان - اينهايي که از اول انقلاب تا حالا، از هر فرصتي خواستند استفاده کنند و نقيصه يي براي مسؤولان جمهوري اسلامي بتراشند - چند وقت پيش از اين مطرح کرده بودند که پادشاه سوئد، خودش با دوچرخه مي رود سبزي مي خرد. اي نادان! پادشاهي که مسؤوليت نداشته باشد، مي تواند ساعتها مثلا در بازي فوتبال، يا در تماشاي فلان نمايش، يا در ساير کارهاي تفريحي، صرف وقت کند .
من به کشوري رفته بودم که رئيس جمهور آن تشريفاتي و نخست وزيرش همه کاره - يعني رئيس دولت و کشور بود -. از لحاظ تشريفاتي، رئيس جمهور در مراسم استقبال ما شرکت کرده بود، بعد هم چند دقيقه يي با ما بود و سپس رفت و ديگر نيامد و ما با نخست وزير آن کشور، مشغول صحبت و مبادله ي نظر و مذاکره و قرارداد شديم . رئيس جمهور، اتفاقا کشيش بود . در آن چند لحظه يي که با او بودم، از او پرسيدم که شما چون کشيش هستيد، آيا کليسا هم مي رويد و در حال رياست جمهوري، مراسم مذهبي را انجام مي دهيد؟ گفت: نه، من اصلا وقت نمي کنم به کليسا بروم! هفته يي مثلا يک بار و يا گاهي چند هفته يک بار - حالا يادم نيست. او زمان دوري را معين کرد - به کليسا مي روم؟ بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم مي کنم و فوتباليستم (تيم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت مي کنيد؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازي مي کنم! يعني با آن که کشيش بود، اما وقت کليسا رفتن نمي کرد؛ ولي هر روز ورزش مي کرد! رئيس جمهوري که در مملکت کاره يي نيست، مي تواند ساعتها وقت خودش را براي فوتبال بازي کردن و شرکت در بالماسکه و شرکت در ماهيگيري پاي فلان رودخانه صرف کند . اين، مظهر مردمي بودن نيست.
مظهر مردمي بودن ما اين است که امروز مردم بين خودشان و مسؤولان کشور، فاصله ي حقيقي احساس نمي کنند. اين، نعمت بزرگي است. امروز اگر هر يک از آحاد اين مردم، با رئيس جمهور اين کشور ملاقاتي داشته باشد، احساس نمي کند که با او فرق دارد. آن حالت اشرافيگري و اوج کاذب طبقاتي که شايد بتوانم بگويم در همه ي حکومتها - تا آن جا که ما مي دانيم - وجود دارد، در جمهوري اسلامي نيست. وزرا، جزو همين مردم معمولي کوچه و بازارند . آنها از يک خانواده ي اشرافي جدا نشده اند به مسند وزارت بيايند . به خاطر مسؤوليت و تخصص و آگاهي يي، آنها را از داخل دانشگاه، يا از فلان شغل آورده اند و در رأس وزارت گذاشته اند . وقتي هم که از کار منفصل مي شوند، باز سراغ همان شغل قبليشان مي روند.
در دستگاه هاي ديگر دنيا، يک وزير، يا وزير است، يا مطرود و معدوم . يک وزير، از يک خاندان اشرافي جدا مي گردد و مي آيد وزير مي شود . در گذشته، در ايران هم همين طور بود . وزرا و رجال دوران پهلوي، غالبا بازماندگان دوره ي قاجار بودند . رژيم عوض شده بود، اما اينها فرزندان همانها بودند . يعني بازماندگان همان خاندانهاي دوران قاجار، در دوران پهلوي باز امور در دستشان بود.
جمهوري اسلامي، انقلاب و نظام و کارش مردمي است و مردم از ريزترين کارها مطلع مي شوند؛ مگر آن چيزهايي که گفتنش مفسده يي بار بياورد. در دوران جنگ، چيزهايي بود که گفتنش مفسده داشت؛ ليکن در غير اين امور، هر چيزي که اتفاق بيفتد، اول بايستي مردم در جريان قرار داده بشوند . در زمان امام (رضوان الله تعالي عليه) همين طور بود . هر وقت بنا بود کاري انجام بگيرد، با ايشان مشورت مي شد. از مطالبي که ايشان مکررا مي فرمودند، اين بود که کاري که مي کنيد، طوري باشد که بتوانيد به مردم بگوييد؛ يعني قابل طرح براي مردم باشد.
معيارها، فهم و درک مردم از انقلاب است. نظام ما، نظام مردمي است؛ نه نظام حزبي که ريسمانهايش به نقطه يي وصل است و در آن نقطه، يک حزب نشسته و هر کاري که مي خواهد، انجام مي دهد. نخير، اين جا اجزاي اصلي نظام ، در تمام کشور - حتي در روستاها و شهرهاي دورافتاده و در بخشها - پراکنده اند .
اين مردمي که در هر شهري هستند، اجزاي اصلي نظام و تعيين کننده مي باشند. اگر خداي نکرده جنگي بشود، اينها هستند که بايد بيايند دفاع کنند. اگر سازندگي باشد، اينها هستند که در سازندگي بايد شرکت کنند . اگر حمايت از حرکتي باشد، به وسيله ي اينها بايد انجام بگيرد . اگر خنثي کردن توطئه ي دشمن باشد، به وسيله ي اينها بايد انجام بگيرد. دشمن هم که مي خواهد کاري انجام بدهد، چون از کودتاي نظامي و تهاجم مأيوس است، به فکر کار کردن روي ذهن همين مردم مي افتد.
مي بيند که اين راديوهاي خارجي، چه تلاشي مي کنند، چه زحمتي مي کشند و چه پولي خرج مي کنند . خدا مي داند اين دهها راديويي که ساعتهاي متمادي، عليه ما در دنيا حرف مي زنند، هزينه شان چه قدر مي شود. هر يک ساعت توليد يک برنامه ي راديويي، چه قدر خرجش است؟ اين پول زياد را براي چه خرج مي کنند؟ براي چه به زبان فارسي برنامه پخش مي کنند؟ براي اين که روي همين مردمي که عناصر اصلي انقلابند، اثر بگذارند . آنها هم با همه ي بي اطلاعيشان از مسايل ايران، اين نکته را فهميده اند که در ايران، همه کاره مردمند. اگر بخواهيد کاري بشود، بايد نظر مردم را برگردانيد. پس در اين نظام ، مردم همه کاره اند.
منبع:حديث ولايت، جلد چهارم، ص 231-228



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط