بناهای تاریخی اصفهان ( 3 )
در قسمت پایین این حاشیه یك قسمت برجسته و بدون نقش وجود دارد. همچنین یك سوراخ در میان آن است كه به نظر میرسد برای قرار گرفتن در گودی، كه در ستون ایجاد میشد بدین شكل ساخته شده، بنابراین این برآمدگی در درون سرستون جای می گرفت و گودی وسط نیز با زایدهای كه در ستون ایجاد میكردند، قفل و بست میشد و سبب پایداری بیشتر سرستون بر روی ستون می گردید. نمونه تهران، فاقد این برجستگی در زیر حاشیه می باشد.
تاج كه قسمت پایین آن از میان رفته و تنها از آن دو بال گشوده كه در میان آن هلال ماه قرص خورشید را در میان گرفته دیده میشود. دور سر شاه كه از روبه رو نقش شده هالهای با سه خط نشان داده شده و او دست راست خود را بلند كرده ولی دست را از مچ نابود كرده اند.
لباس شاه، زربفت و دست چپ در حالی كه دستبند مرصعی آن را زینت میداده بر روی قبضه شمشیر جواهر نشان نهاده شده است. سه رشته مروارید، گردن شاه را زینت میداده و سه رشته مروارید دیگر، بر لبه یقه لباس دوخته شده و یقه مروارید دوزی به صورت چپ به راست و اریب است.
چهار نوار مواج از پشت سرشاه نقش شده است. پایین نیم تنه یك حاشیه گل دیده می شود. نمونه ای از این نوع گل را در نقش برجسته طاق بستان، طاق بزرگ، در بالای سرشاه سوار بر اسب حجاری كرده ند. دو غنچه گل، روبرو و پشت سرشاه دیده میشود كه با شاخهای به دو درخت یا بوته كه در دو ضلع دیگر سرستون قرار گرفتهاند، متصل می باشد. این گلها با نمونه سرستون تهران متفاوت هستند.
پس شخصیت مزبور بر اساس فرم تاج، همان شخصیت تجسم یافته سرستون موزه ایران باستان یعنی خسرو پرویز می باشد.
نیم تنه، پیراهن پرچینی بر تن دارد كه با كمربندی بسته شده است. دنباله كمربند به صورت دو آویز دیده میشود. لباس، دارای یقه گردی است كه از زیر گردبند او نمایان شده و همچنین با مروارید تزئین شده مرواریدها به صورت سه ردیفی در كنار هم بر روی پیراهن دوخته شده است. گردنبندی برگردن آناهیتا دیده میشود كه دارای سه آویز میباشد.
دست راست كه حلقهای را نگاه داشته، به طرف بالا بلند شده و گویا میخواهد حلقهای كه با دو روبان مواج تزئین شده به شاهنشاه اهدا كند. پایین نیم تنه، مانند نقش شاهنشاه دارای حاشیهای از گلها است.
دو ضلع دیگر سرستون شامل نقش دو درخت یا دو بوته عجیب با غنچهها و گلهای خاصی است كه در هم پیچیده و نقش بدیعی به وجود آوردهاند. شبیه این بوته یا درخت در نقشهای طاق بستان نیز وجود دارد. شاید این نقش، جنبه آیینی و مذهبی داشته باشد. اهمیت درخت در آیین ایران باستان و جنبه تقدس آن، روشن است، احترامی كه تا امروزه نیز باقی مانده و نمایانگر آن دخیل بستن بر درخت و توسل به آن است. درختان زیادی در سرتاسر ایران وجود دارد كه مورد احترام میباشند و بریدن آنها را گناهی بزرگ میدانند. از این دو بوته مذكور دو شاخه برآمده یكی روبرو و دیگری پشت سر شاه كه گلی شگفتانگیز را به شاه تقدیم میدارد. نیمی از گل پشت سر شاه شكسته است.
قسمت سوم شامل یك حاشیه به عرض ۱۱ سانتیمتر میباشد. این حاشیه، پیچش گیاهی را مجسم می سازد كه دارای گلهای زیبایی در هر دایره ؛ و مانند كمربندی سرستون را احاطه كرده است.
۲) جنس:نوع سنگ نمونه موزه، شبیه به مرمر ولی نمونه چهلستون از نوعی سنگ سفید است.
۳) نقش شاهنشاه: تاج نمونه موزه، كشیدهتر و بزرگتر است. همچنین گل هایی كه روبرو و پشت سرشاه قرار گرفته، در هر دو نمونه متفاوت است. نمونه موزه، دو گل شكفته شده شبیه گل رز است ولی نمونه چهلستون، دو غنچه نیم باز با شكلی عجیب میباشد كه از دو بوته كه در دو طرف ستون نقش شده است روییدهاند.
۴) نقش آناهیتا:در نمونه چهلستون، هاله همراه با شعلههای آتش، بر گرد سرآناهیتا قرار دارد. در نمونه موزه، فقط هالهای دور سر او را فراگرفته است. لباس نمونه اصفهان، مروارید دوزی و نمونه موزه، فاقد آن است.
۵) تزئین قسمت دایرهای سرستون یا شالی:در نمونه موزه، این حاشیه ۱۲ سانتیمتر و دارای نقش زیگزاگی است و در نمونه چهلستون، این قسمت، دارای دو بخش است: یكی نقش مارپیچ و دیگر، قسمت بدون تزئین و نقش. ولی گویا هدف هر دو، تجسمی از نقش آب و رودخانه جاری باشد كه با توجه به آناهیتا و ارتباط این ایزد با آب مفهوم مییابد.
۶) حاشیه قسمت چهارگوش سرستون:در نمونه موزه، شكل پیچك، حجاری شده كه شامل برگها و شاخههای در هم پیچیده است. در نمونه چهلستون، این پیچك دارای گلهای پنج پرنیز میباشد و از نظر فرم با نمونه موزه تفاوت هایی دارد.
۷) قسمتهای دیگر سرستون كه ما بین شاهنشاه و آناهیتا قرار دارد:در نمونه موزه، هر دو طرف، دارای نقش لوزیهای برگ گندمی است كه در میان آنها گلهای شكفته شدهای قرار دارند. در نمونه چهلستون در هر دو طرف، دو درخت با شاخههای پیچیده و در هم باغنچهها و گلهای شكفته شده، دیده میشوند. همانطور كه دیدیم، دو شاخه از آنها برآمده است كه گلی را در پشت سرشاه و روبروی او بر خود دارند.
سابقه استفاده از تاجهای گوناگون به سابقه روزگار هخامنشیان میرسد. چنانكه تاج داریوش اول، در نقش برحسته بیستون، با نقوش تخت جمشید و آرانگاه او در نقش رستم متفاوت است. با توجه به كتیبههای آنها به شخصیت نقوش پی میبریم و متوجه میشویم كه همگی آنها داریوش هستند. بنابراین با توجه با شخصیت خسرو دوم، كه در مرود تجملات و تنوعطلبیهای دربار او، كتابهای تاریخی توصیفات فراوانی كردهاند، آیا امكان ندارد كه وی نیز از تاجهای مختلفی استفاده كرده است؟ آیا تاجهای پادشاهان پیش از او در خزانه، بدون استفاده میماندند؟
در تمام كتب تاریخی و جغرافیایی كه به توصیف طاق بستان پرداختهاند، نقشهای طاق بزرگ را به خسرو پرویز نسبت دادهاند، و میبینیم تاكنون اتفاق نیفتاده كه نقشی از دوره ساسانی در افوه، به شاه دیگری از این سلسله منسوب كرده باشند. به عنوان مثال، هیچگاه مردم، نقش سرآب بهرام نورآباد را به شاپور و یا دیگر شاهان ساسانی نسبت ندادند ؛ و امروزه بر اساس نقش تاج اثر، به شخصیت او، كه بهرام دوم است، پی میبریم یا نقش بهرام در سر مشهد كه پیش از خوانند كتیبه بهرام دوم، مردم به نقش مزبور، نقش بهرام میگفتند.
شاید بعضی از نقشها به پهلوان افسانهای مانند رستم منسوب شده باشد ولی اشتباهی در نامگذاری پادشاهان ساسانی پدید نیامده است. نمونه دیگر، غاز شاپور است كه از دیرباز به غار و مجسمه شاپور معروف بود. شباعت موضوع و نقش سر ستونها، با نقش تاجگیری خسرو پرویز در طاق بستان غیر قابل انكار است، حتی فرم ایستادن و تركیب نقشها در نتیجه موضوع نقش سرستونها، تاجگداری خسرو پرویز میباشد.
این سرستونها طوری طراحی شدهاند كه نقش شاه و آناهیتا در راس ستون، در برابر یكدیگر قرار میگرفتند. اگر آنها بر اساس نقش خسرو پرویز در طاق بستان و یا نقش تاجگیری منسوب به اردشیر دوم در همانجا، دقت كنیم، شاید بتوانیم سرستون سومی را نیز مجسم كنیم كه با مقش ایزدمهر با شخصیت دیگری آراسته بوده و در سمت چپ شاه قرار میگرفته است. بنابراین شاه در وسط، آناهیتا، سمت راست و ایزدمهر یا اهورامزدا، سمت چپ بر بالای سر ستون قرار میگرفتند. تا پیدا شدن سرستونهای دیگری در اصفهان و یا كرمانشاه یا شهرهای دیگر باید به همان تركیب دو نقش شاه و آناهیتا بسنده كرد.
شباهت این سرستونها با سرستونهای كرمانشاه بعضی از محققان از جمله هرتسفلد را به این اشتباه انداخته كه آنها را سرستونهای كرمانشاه بنامند و معتقدند كه آنها از آنجا به اصفهان آورده شدهاند. ولی چگونه و در چه زمانی؟ ستونها با نقشهای زایل شده چه اهمیتی داشتهاند كه از جای دروی به اصفهان آورده شوند؟ غیر از آنكه ابعاد و جزئیات آنها )كرمانشاه و اصفهان( نیز كاملاً با یكدیگر متفاوت میباشد.
»به گمان هرتسفلد، این سه جفت سرستون (كرمانشاه و اصفهان) به جلو خان بنایی تعلق داشته كه دارای سه طاق بوده است و این سرستونها طوری قرار داده شده بودند كه نقش شاهنشاه در سمت چپ و نقش آناهیتا در جانب راست واقع میشده است. در نتیجه از جفت شده دو به دو تصاویر، سه مجلس كامل به وجود میآمده است. البته این عقیده هرتسفلد زمانی صادق است كه قبول كنیم سرستون هایی كه فلاندن دیده، از هر نظر، با سرستون های موجود در طاق وسان یكی بوده است. در حالی كه هیچگونه وجه تشابه ابعادی بین سر ستونهای اصفهان و بیستون دیده نمی شود.
بنابراین همانطور كه گفته شد بدون هیچ تردیدی ستونهای یاد شده به بنایی در اصفهان تعلق داشتهاند كه احتمالاً جایی در نزدیكی میدان نقش جهان بوده است، یعنی منطقهای از جی باستان ؛ و شاید زمانی كه كاخهای صفوی پی ریزی میشدند، آنها به دست آمدهاند و دوباره در زمان كوتاهی بعد از فلاندن به دلایلی كه نمیدانیم سر از دل خاك در آوردند و یا در گوشهای از نظرها مستورماندند تا سال ۱۳۰۶ كه وجود آنها گزارش شده است.
مورخان، از روزگار خسرو پرویز و ساختن كاخ هایی در اصفهان خبر میدهند نخستین خانهای كه در جی ساخته شد، خانه مطیار بود كه به دستور خسرو پرویز برای او احداث گردید. فرمان ساخت یك كاخ دیگر در اصفهان به خسرو پرویز نسبت داده شده كه برای معشوقه اصفهانی خود كه »شكر« لقب داشته در میان باغی ساخته است و كاخ در محله سنبلستان بوده و به آن كاه چلمان میگفتند. زمین این باغ، در زمان صاحب كتاب جغرافیای اصفهان (۱۲۹۴ هجری ) به صورت گورستانی در امده بود كه نقبهای هولناك آن تا زمان نویسنده مذكرو باقی بوده است. آنهایی كه به آن راه یافتند، خبر دادند كه هر چهارصد، پانصد قدم كه رفتهاند، چهارطاقی پیدا شده كه به چهار سمت راه داشته است. محلهای در جایگاه آن قصر به وجود آمد كه به نام در قصر معروف میباشد. جابری انصاری معتقد است كه كاخ خسرو پرویز در آنجا قرار داشته است. او دیوارها كاروانسرایی را كه بر روی قصر، در زمان صفوی ساخته شده، مربوط به قصر مذكور میداند.
شایددیدن این ستونها كه در زمانهای دور، خارج از خاك و در معرض دید همگان قرار داشته این تصور را به وجود آورده ، كه خسرو پرویز و معشوقه اش را بر روی ستونها حجاری كرده اند و این داستان را بر اساس آن ساخته اند. شاید هم اندكی حقیقت در این افسانه ها وجود داشته باشد. شكستن و زایل كردن نقشها، حاكی از این مطلب است كه زمانی طولانی، سر ستونها در جایگاه اصلی قرار داشته اند و سپس بعد از ویرانی بنا به زیر خاك رفته اند.
آندره گدار، این ستونها را مربوط به چهار طاقی هایی می داند كه آتش مقدس را پوشش می داده است. ولی تا كنون از تزئینات آتشكده با مجسمه و نقاشی های انسانی، خبری نداده اند ؛ پس نمیتوان نسبت به این نظریه، اظهار عقیده ای كرد. شاید خسرو دوم كه در بدو سلطنت، با مشكلاتی روبرو گردید جریان منازعه او با بهرام چوبینه و فرار او از پایتخت سلطنت خود را موهبتی الهی میدانسته كه از طرف اهورامزدا یا مهر و آناهیتا به اتو اعطا شده است. از این رو، رویداد را به صورت نقش برجسته، تجسم بخشیده و در استان های مهم، بناهایی به یادبود آن ساخته است.
در این نقش برجسته ها با هال های كه بر گرد سرخسرو دوم حجاری شده خود را در حد یك قدیس مجسم كرده است. احتمالاً این تاثیر اقامت او در روم بوده است. زیرا در ایران تنها ایزدان و اهورامزدار را با چنین هالهای تجسم می بخشیدند، اما در روم شرقی كه این سمبل را از ایران باستان اقتباس كرده بودند. هاله نور را برای پادشاهان خود نیز به كار می بردند. تصویری از یوستی نیانوس و همسرش ملكه تئود را، در كلیسای سن ویتاله راونا( ۵۴۷ م) موجود است كه آنها با هال های از نور درگرد سر خود ترسیم شده اند بنابراین می بینیم كه چگونه این سنت مذهبی ایرانیان باستان به اروپا رفته و دوباره به شكلی دیگر در ایرانیان ساسانی تجلی میكند. تاكنون هیچ كدام از نقش برجسته های شاهان ساسانی یا هاله نور، به جز نقوش مذكور دیده نشده است.
خسرو پرویز تحت تاثیر رومیان قرار می گیرد ؛ همسر مسیحی اختیار میكند ؛ بخشش های او نسبت به كلیسا مشهود است. چندین عبادتگاه به نام سن سرجیوس، كه او را در جنگ یاری كرده بود، ساخت و خارجی از زر به كلیسای سرجیوپولیس (Sergio polis) در سوریه عطار كرد. بنابراین شخصیت خود بین و خرافه پرستی همچون خسرو پرویز كه به موجب روایات، ۳۶۰ غیبگو، جادوگر، منجم، در دربار او حضور داشتند. باید خود را چنین تجسم بخشد و در ردیف ایزدان قرار دهد.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mashhadizadeh
● نقش سمت راست یا نقش شاهنشاه
تاج كه قسمت پایین آن از میان رفته و تنها از آن دو بال گشوده كه در میان آن هلال ماه قرص خورشید را در میان گرفته دیده میشود. دور سر شاه كه از روبه رو نقش شده هالهای با سه خط نشان داده شده و او دست راست خود را بلند كرده ولی دست را از مچ نابود كرده اند.
لباس شاه، زربفت و دست چپ در حالی كه دستبند مرصعی آن را زینت میداده بر روی قبضه شمشیر جواهر نشان نهاده شده است. سه رشته مروارید، گردن شاه را زینت میداده و سه رشته مروارید دیگر، بر لبه یقه لباس دوخته شده و یقه مروارید دوزی به صورت چپ به راست و اریب است.
چهار نوار مواج از پشت سرشاه نقش شده است. پایین نیم تنه یك حاشیه گل دیده می شود. نمونه ای از این نوع گل را در نقش برجسته طاق بستان، طاق بزرگ، در بالای سرشاه سوار بر اسب حجاری كرده ند. دو غنچه گل، روبرو و پشت سرشاه دیده میشود كه با شاخهای به دو درخت یا بوته كه در دو ضلع دیگر سرستون قرار گرفتهاند، متصل می باشد. این گلها با نمونه سرستون تهران متفاوت هستند.
پس شخصیت مزبور بر اساس فرم تاج، همان شخصیت تجسم یافته سرستون موزه ایران باستان یعنی خسرو پرویز می باشد.
● نقش سمت چپ یا نقش آناهیتا
نیم تنه، پیراهن پرچینی بر تن دارد كه با كمربندی بسته شده است. دنباله كمربند به صورت دو آویز دیده میشود. لباس، دارای یقه گردی است كه از زیر گردبند او نمایان شده و همچنین با مروارید تزئین شده مرواریدها به صورت سه ردیفی در كنار هم بر روی پیراهن دوخته شده است. گردنبندی برگردن آناهیتا دیده میشود كه دارای سه آویز میباشد.
دست راست كه حلقهای را نگاه داشته، به طرف بالا بلند شده و گویا میخواهد حلقهای كه با دو روبان مواج تزئین شده به شاهنشاه اهدا كند. پایین نیم تنه، مانند نقش شاهنشاه دارای حاشیهای از گلها است.
دو ضلع دیگر سرستون شامل نقش دو درخت یا دو بوته عجیب با غنچهها و گلهای خاصی است كه در هم پیچیده و نقش بدیعی به وجود آوردهاند. شبیه این بوته یا درخت در نقشهای طاق بستان نیز وجود دارد. شاید این نقش، جنبه آیینی و مذهبی داشته باشد. اهمیت درخت در آیین ایران باستان و جنبه تقدس آن، روشن است، احترامی كه تا امروزه نیز باقی مانده و نمایانگر آن دخیل بستن بر درخت و توسل به آن است. درختان زیادی در سرتاسر ایران وجود دارد كه مورد احترام میباشند و بریدن آنها را گناهی بزرگ میدانند. از این دو بوته مذكور دو شاخه برآمده یكی روبرو و دیگری پشت سر شاه كه گلی شگفتانگیز را به شاه تقدیم میدارد. نیمی از گل پشت سر شاه شكسته است.
قسمت سوم شامل یك حاشیه به عرض ۱۱ سانتیمتر میباشد. این حاشیه، پیچش گیاهی را مجسم می سازد كه دارای گلهای زیبایی در هر دایره ؛ و مانند كمربندی سرستون را احاطه كرده است.
● تفاوت بین سرستون چهلستون و نمونه موزه ایران باستان
۲) جنس:نوع سنگ نمونه موزه، شبیه به مرمر ولی نمونه چهلستون از نوعی سنگ سفید است.
۳) نقش شاهنشاه: تاج نمونه موزه، كشیدهتر و بزرگتر است. همچنین گل هایی كه روبرو و پشت سرشاه قرار گرفته، در هر دو نمونه متفاوت است. نمونه موزه، دو گل شكفته شده شبیه گل رز است ولی نمونه چهلستون، دو غنچه نیم باز با شكلی عجیب میباشد كه از دو بوته كه در دو طرف ستون نقش شده است روییدهاند.
۴) نقش آناهیتا:در نمونه چهلستون، هاله همراه با شعلههای آتش، بر گرد سرآناهیتا قرار دارد. در نمونه موزه، فقط هالهای دور سر او را فراگرفته است. لباس نمونه اصفهان، مروارید دوزی و نمونه موزه، فاقد آن است.
۵) تزئین قسمت دایرهای سرستون یا شالی:در نمونه موزه، این حاشیه ۱۲ سانتیمتر و دارای نقش زیگزاگی است و در نمونه چهلستون، این قسمت، دارای دو بخش است: یكی نقش مارپیچ و دیگر، قسمت بدون تزئین و نقش. ولی گویا هدف هر دو، تجسمی از نقش آب و رودخانه جاری باشد كه با توجه به آناهیتا و ارتباط این ایزد با آب مفهوم مییابد.
۶) حاشیه قسمت چهارگوش سرستون:در نمونه موزه، شكل پیچك، حجاری شده كه شامل برگها و شاخههای در هم پیچیده است. در نمونه چهلستون، این پیچك دارای گلهای پنج پرنیز میباشد و از نظر فرم با نمونه موزه تفاوت هایی دارد.
۷) قسمتهای دیگر سرستون كه ما بین شاهنشاه و آناهیتا قرار دارد:در نمونه موزه، هر دو طرف، دارای نقش لوزیهای برگ گندمی است كه در میان آنها گلهای شكفته شدهای قرار دارند. در نمونه چهلستون در هر دو طرف، دو درخت با شاخههای پیچیده و در هم باغنچهها و گلهای شكفته شده، دیده میشوند. همانطور كه دیدیم، دو شاخه از آنها برآمده است كه گلی را در پشت سرشاه و روبروی او بر خود دارند.
● نتیجه:
سابقه استفاده از تاجهای گوناگون به سابقه روزگار هخامنشیان میرسد. چنانكه تاج داریوش اول، در نقش برحسته بیستون، با نقوش تخت جمشید و آرانگاه او در نقش رستم متفاوت است. با توجه به كتیبههای آنها به شخصیت نقوش پی میبریم و متوجه میشویم كه همگی آنها داریوش هستند. بنابراین با توجه با شخصیت خسرو دوم، كه در مرود تجملات و تنوعطلبیهای دربار او، كتابهای تاریخی توصیفات فراوانی كردهاند، آیا امكان ندارد كه وی نیز از تاجهای مختلفی استفاده كرده است؟ آیا تاجهای پادشاهان پیش از او در خزانه، بدون استفاده میماندند؟
در تمام كتب تاریخی و جغرافیایی كه به توصیف طاق بستان پرداختهاند، نقشهای طاق بزرگ را به خسرو پرویز نسبت دادهاند، و میبینیم تاكنون اتفاق نیفتاده كه نقشی از دوره ساسانی در افوه، به شاه دیگری از این سلسله منسوب كرده باشند. به عنوان مثال، هیچگاه مردم، نقش سرآب بهرام نورآباد را به شاپور و یا دیگر شاهان ساسانی نسبت ندادند ؛ و امروزه بر اساس نقش تاج اثر، به شخصیت او، كه بهرام دوم است، پی میبریم یا نقش بهرام در سر مشهد كه پیش از خوانند كتیبه بهرام دوم، مردم به نقش مزبور، نقش بهرام میگفتند.
شاید بعضی از نقشها به پهلوان افسانهای مانند رستم منسوب شده باشد ولی اشتباهی در نامگذاری پادشاهان ساسانی پدید نیامده است. نمونه دیگر، غاز شاپور است كه از دیرباز به غار و مجسمه شاپور معروف بود. شباعت موضوع و نقش سر ستونها، با نقش تاجگیری خسرو پرویز در طاق بستان غیر قابل انكار است، حتی فرم ایستادن و تركیب نقشها در نتیجه موضوع نقش سرستونها، تاجگداری خسرو پرویز میباشد.
این سرستونها طوری طراحی شدهاند كه نقش شاه و آناهیتا در راس ستون، در برابر یكدیگر قرار میگرفتند. اگر آنها بر اساس نقش خسرو پرویز در طاق بستان و یا نقش تاجگیری منسوب به اردشیر دوم در همانجا، دقت كنیم، شاید بتوانیم سرستون سومی را نیز مجسم كنیم كه با مقش ایزدمهر با شخصیت دیگری آراسته بوده و در سمت چپ شاه قرار میگرفته است. بنابراین شاه در وسط، آناهیتا، سمت راست و ایزدمهر یا اهورامزدا، سمت چپ بر بالای سر ستون قرار میگرفتند. تا پیدا شدن سرستونهای دیگری در اصفهان و یا كرمانشاه یا شهرهای دیگر باید به همان تركیب دو نقش شاه و آناهیتا بسنده كرد.
شباهت این سرستونها با سرستونهای كرمانشاه بعضی از محققان از جمله هرتسفلد را به این اشتباه انداخته كه آنها را سرستونهای كرمانشاه بنامند و معتقدند كه آنها از آنجا به اصفهان آورده شدهاند. ولی چگونه و در چه زمانی؟ ستونها با نقشهای زایل شده چه اهمیتی داشتهاند كه از جای دروی به اصفهان آورده شوند؟ غیر از آنكه ابعاد و جزئیات آنها )كرمانشاه و اصفهان( نیز كاملاً با یكدیگر متفاوت میباشد.
»به گمان هرتسفلد، این سه جفت سرستون (كرمانشاه و اصفهان) به جلو خان بنایی تعلق داشته كه دارای سه طاق بوده است و این سرستونها طوری قرار داده شده بودند كه نقش شاهنشاه در سمت چپ و نقش آناهیتا در جانب راست واقع میشده است. در نتیجه از جفت شده دو به دو تصاویر، سه مجلس كامل به وجود میآمده است. البته این عقیده هرتسفلد زمانی صادق است كه قبول كنیم سرستون هایی كه فلاندن دیده، از هر نظر، با سرستون های موجود در طاق وسان یكی بوده است. در حالی كه هیچگونه وجه تشابه ابعادی بین سر ستونهای اصفهان و بیستون دیده نمی شود.
بنابراین همانطور كه گفته شد بدون هیچ تردیدی ستونهای یاد شده به بنایی در اصفهان تعلق داشتهاند كه احتمالاً جایی در نزدیكی میدان نقش جهان بوده است، یعنی منطقهای از جی باستان ؛ و شاید زمانی كه كاخهای صفوی پی ریزی میشدند، آنها به دست آمدهاند و دوباره در زمان كوتاهی بعد از فلاندن به دلایلی كه نمیدانیم سر از دل خاك در آوردند و یا در گوشهای از نظرها مستورماندند تا سال ۱۳۰۶ كه وجود آنها گزارش شده است.
مورخان، از روزگار خسرو پرویز و ساختن كاخ هایی در اصفهان خبر میدهند نخستین خانهای كه در جی ساخته شد، خانه مطیار بود كه به دستور خسرو پرویز برای او احداث گردید. فرمان ساخت یك كاخ دیگر در اصفهان به خسرو پرویز نسبت داده شده كه برای معشوقه اصفهانی خود كه »شكر« لقب داشته در میان باغی ساخته است و كاخ در محله سنبلستان بوده و به آن كاه چلمان میگفتند. زمین این باغ، در زمان صاحب كتاب جغرافیای اصفهان (۱۲۹۴ هجری ) به صورت گورستانی در امده بود كه نقبهای هولناك آن تا زمان نویسنده مذكرو باقی بوده است. آنهایی كه به آن راه یافتند، خبر دادند كه هر چهارصد، پانصد قدم كه رفتهاند، چهارطاقی پیدا شده كه به چهار سمت راه داشته است. محلهای در جایگاه آن قصر به وجود آمد كه به نام در قصر معروف میباشد. جابری انصاری معتقد است كه كاخ خسرو پرویز در آنجا قرار داشته است. او دیوارها كاروانسرایی را كه بر روی قصر، در زمان صفوی ساخته شده، مربوط به قصر مذكور میداند.
شایددیدن این ستونها كه در زمانهای دور، خارج از خاك و در معرض دید همگان قرار داشته این تصور را به وجود آورده ، كه خسرو پرویز و معشوقه اش را بر روی ستونها حجاری كرده اند و این داستان را بر اساس آن ساخته اند. شاید هم اندكی حقیقت در این افسانه ها وجود داشته باشد. شكستن و زایل كردن نقشها، حاكی از این مطلب است كه زمانی طولانی، سر ستونها در جایگاه اصلی قرار داشته اند و سپس بعد از ویرانی بنا به زیر خاك رفته اند.
آندره گدار، این ستونها را مربوط به چهار طاقی هایی می داند كه آتش مقدس را پوشش می داده است. ولی تا كنون از تزئینات آتشكده با مجسمه و نقاشی های انسانی، خبری نداده اند ؛ پس نمیتوان نسبت به این نظریه، اظهار عقیده ای كرد. شاید خسرو دوم كه در بدو سلطنت، با مشكلاتی روبرو گردید جریان منازعه او با بهرام چوبینه و فرار او از پایتخت سلطنت خود را موهبتی الهی میدانسته كه از طرف اهورامزدا یا مهر و آناهیتا به اتو اعطا شده است. از این رو، رویداد را به صورت نقش برجسته، تجسم بخشیده و در استان های مهم، بناهایی به یادبود آن ساخته است.
در این نقش برجسته ها با هال های كه بر گرد سرخسرو دوم حجاری شده خود را در حد یك قدیس مجسم كرده است. احتمالاً این تاثیر اقامت او در روم بوده است. زیرا در ایران تنها ایزدان و اهورامزدار را با چنین هالهای تجسم می بخشیدند، اما در روم شرقی كه این سمبل را از ایران باستان اقتباس كرده بودند. هاله نور را برای پادشاهان خود نیز به كار می بردند. تصویری از یوستی نیانوس و همسرش ملكه تئود را، در كلیسای سن ویتاله راونا( ۵۴۷ م) موجود است كه آنها با هال های از نور درگرد سر خود ترسیم شده اند بنابراین می بینیم كه چگونه این سنت مذهبی ایرانیان باستان به اروپا رفته و دوباره به شكلی دیگر در ایرانیان ساسانی تجلی میكند. تاكنون هیچ كدام از نقش برجسته های شاهان ساسانی یا هاله نور، به جز نقوش مذكور دیده نشده است.
خسرو پرویز تحت تاثیر رومیان قرار می گیرد ؛ همسر مسیحی اختیار میكند ؛ بخشش های او نسبت به كلیسا مشهود است. چندین عبادتگاه به نام سن سرجیوس، كه او را در جنگ یاری كرده بود، ساخت و خارجی از زر به كلیسای سرجیوپولیس (Sergio polis) در سوریه عطار كرد. بنابراین شخصیت خود بین و خرافه پرستی همچون خسرو پرویز كه به موجب روایات، ۳۶۰ غیبگو، جادوگر، منجم، در دربار او حضور داشتند. باید خود را چنین تجسم بخشد و در ردیف ایزدان قرار دهد.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mashhadizadeh
/ج