تربيت دينى در برابر چالش قرن بيست و يكم
نويسنده: خسرو باقرى
چكيده:
متن :
1. چالش قرن بيست و يكم براى تربيت دينى
1. ساختزدايى؛ مهمترين وجه چالش: شايد مهمترين خصيصه قرن حاضر، ظهور نتايج چيزى است كه از آن به عنوان « انقلاب ارتباطات» ياد كردهاند. وجه بارز و چالش آفرين انقلاب ارتباطات براى تربيت دينى، خصيصه « ساختزدايى» آن است، به اين معنا كه واقعيتها و مفاهيم متقابل - همچون « دور - نزديك» و « ممنوع - مجاز» كه تربيت دينى را با نظر به آنها سامان دادهايم - تقابل خود را از دست مىدهند.
ساختار « دور - نزديك» كه به تقابل مكانى مربوط است، از نظر تربيت دينى و اخلاق تاكنون مهم بوده است؛ زيرا تلاشهاى تربيتى بر آن بوده است كه بارور كردن افراد از محيطهاى نامطلوب، آنان را مصونيت بخشيده امّا در عصر ارتباطات، تلويزيون، رايانه و ساير شبكههاى ارتباطى، اين فاصلههاى مكانى و زمانى را در مىنوردند. ساختار « ممنوع - مجاز» نيز با شبكههاى ارتباطى در عرض اين ساختزدايى است. بسيارى از امور كه در گذشته ممنوع محسوب مىشد، امروز مجاز يا اجتنابناپذير شده و فضا به گونهاى دگرگون مىشود كه بسيارى از امور را به تدريج و در عمل، تحميل مىكند. در اين شرايط چنان كه گاه والدين مىگويند، نمىشود كودكان و نوجوانان را مهار كرد و آنها را در محدوده امور مجاز نگاه داشت.
شكسته شدن مرزها و ساختهاى تقابلى مذكور، براى مباحث اخلاقى و دينى بسيار مهم است؛ تربيت دينى و اخلاقى به يك معنا، تعيين مرزها و مأنوس كردن افراد با آنهاست. واژههاى « بايد» و « نبايد» يا واژههاى « واجب» و « حرام» كليدواژههاى تربيت اخلاقى و دينىاند. برخى پذيرفتهاند كه دنياگرايى (سكولاريسم) فرزند طبيعى اين دوران است و دين و اخلاق كمكم رنگ و بوى خود را از دست خواهد داد. امّا اين داورى زمانى درست است كه تربيت دينى خود را با ساختارهاى نرمال تنظيم كرده باشد و تربيت دينى و اخلاقى را با ايجاد قرنطينه براى دور كردن افراد از محيطهاى نامطلوب و قرار دادن آنها در محدوده امور « مجاز» آشكار سازد. امّا در صورتى كه تربيت دينى بتواند به صورت پويا خود را براى شرايط جديد و زيستن مؤثر در آنها مهيا سازد، دليلى بر زوال تربيت دينى وجود نخواهد داشت. تلقىهاى گوناگونى درباره « مرز» وجود دارد كه تنها يكى از آنها در انگاره « مرز قرنطينهاى» و تربيت گلخانهاى جلوهگر شده است. در ادامه اين نوشتار، در پى آنيم كه با تحليل مفهومهاى « تربيت» و « دينى بودن» تصوير متفاوتى از تربيت دينى به دست دهيم، به گونهاى كه در عرصه اين قرن دوام آورد.
2. مفهوم تربيت و شبه تربيت:
دستكم مىتوان سه مورد بارز براى « شبه تربيت» ذكر كرد: « عادت»، « تلقين» و « تحميل». عادت بر « تكرار»، تلقين بر « هيبت» گوينده آن و تحميل بر « زور» استوار است. البته ممكن است گاه استفاده از اين سه روش در جريان تربيت صورت پذيرد ولى نمىتوان آنها را به عنوان بنيان و پيكره اصل تربيت محسوب كرد.
اما در تربيت چهار مؤلفه يا مشخصه بارز مطرح است. 1. تبيين: به اين معنا كه فرد خود نسبت به تغييراتى كه قرار است در وى ايجاد شود، بصيرت و آگاهى مىيابد. شريعت « چرا بردار» است و اين چرايى، نه به صورت انفعالى، بلكه به شكل فعال انجام مىشود و مربى منتظر سؤال مقبولى نمىماند. تبيين در اينجا به معناى « دانش» صرف نيست.
3. به دست دادن « معيار»:
4. نقادى:
5 . مفهوم تدين:
1 - 5 . مؤلفه اعتقادى و فكرى:
2 - 5 . مؤلفه تجربه دينى:
3 - 5 . مؤلفه التزام درونى:
4 - 5 . مؤلفه عمل:
6. تربيت دينى در قرن بيست و يكم:
1 - 6. مؤلفه عقلانيت:
2 - 6. مؤلفه تقواى حضور:
3 - 6. مؤلفه ارزيابى، گزينش و طرد:
اشاره
1 نويسنده محترم به پديده « ساختزدايى» كه يكى از پيامدهاى جهانى شدن )Globalization( مىباشد، اشاره كرده است. امّا در دهههاى اخير با ظهور پست مدرنيسم به پديده ديگرى اشاره مىشود كه در سده حاضر در حال شكلگيرى است. اين پديده كه به « منطقهاى شدن» )Localization( معروف گشته است، نشان از ظهور و جلوه ارزشهاى منطقهاى و ايجاد فاصله فرهنگى بين ملتها و تمدنهاست. در تحليل مسأله تربيت دينى در قرن بيست و يكم بايد به چنين پديدههاى بديلى نيز توجه نمود. اين نكته را نيز بايد افزود كه نظريه ساختزدايى برخاسته از ديدگاه فيلسوفانى چون ژاك دريدا است كه البته مورد انتقادهايى نيز قرار گرفته است و از اين رو نبايد بدون تأمل همه جانبه مورد پذيرش قرار گيرد.
2. مواردى كه ايشان به عنوان ساختزدايى مطرح كرده است، همه در يك سطح و در يك جهت نيست و راهكارهاى رويارويى با آنها نيز يكسان نيست. براى مثال، ساخت « دور - نزديك» مربوط به حوزه تربيت و شيوههاى تربيتى است كه مىتوان روشهاى بديلى براى آن پيشنهاد كرد، امّا ساخت « مجاز - ممنوع» به محتوا و ماهيتِ دين و اخلاق ارتباط مىيابد و به راحتى نمىتوان از آن گذر كرد. در اين مقاله پيشنهاد مشخصى براى نحوه رويارويى با ساختشكنى در حوزه مجاز و ممنوع ارائه نشده است، بلكه تنها از روشهاى تربيتى آن سخن گفته شده است. به هر حال، بهتر است با شناسايى و دستهبندى كليه ساختهايى كه در مدرنيته مورد چالش قرار گرفته است، براى هر دسته راهحلهاى خاص خود ارائه شود.
3. جناب آقاى باقرى روشهايى چون عادت و تلقين را « شبه تربيت» خوانده است و آن را روياروى مؤلفههاى تربيت (تبيين، معيارآموزى، عقلانيت و...) قرار داده است. به نظر مىرسد كه مقولاتى چون عادت، تلقين و امثال آن هرچند اركان اصلى تربيت نيستند، امّا بخش تفكيكناپذير فرايند تربيت هستند. نكته مهم اينجاست كه اين مؤلفهها و روشها هر كدام جايگاه خاص و مخاطبان خاصى دارد كه اگر به انحراف گرايد، به يك عنصر ضدتربيت تبديل مىشود.
4. با استناد به آيه شريفه « عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ ...» اظهار داشتهاند كه « فضاى بحث، حضور در متن جريانهاى فاسد و دشوار است... تلقى ما از تربيت دينى، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است.» ترديدى نيست كه انبياء و مربيان الهى با حضور در جامعه آلودگان به ارشاد و هدايت آنان مىپرداختند، امّا اين نكته به هيچ روى نشان نمىدهد كه مربيان و نهادهاى تربيتى نبايد در دور نگاه داشتن متربيان از فضاهاى فاسد و آلوده تلاش كنند. عقل و شرع آشكارا حكم مىكنند كه همگام با مصون سازى درونى افراد، بايد به مصون سازى محيط زندگى نيز همت گماشت، البته اين كار مستلزم برنامهريزى و تدابير علمى و عقلانى است. چنان كه در حوزه بهداشت جسمى، واكسينه كردن افراد با پاكسازى محيط از آلودگى همزمان و همپاى يكديگر مطرح مىشود. اين نكته را نيز بايد يادآورى كرد كه تفسي نويسنده محترم از آيه مباركه چندان دقيق نيست.
5 . هرچند در مواجهه با پيامدهاى مدرنيته، همه حوزههاى دانش و فرهنگ - و از جمله بخش آموزش و تربيت - نيز بايد به چارهجويى و برنامهريزى مناسب بينديشند، ولى بايد توجه داشت كه اگر اين مواجهه در سطوح كلان فرهنگى و سياسى رخ ندهد و تدابير عام اجتماعى و جهانى صورت نگيرد، به نتايج برنامهها و فعاليتها در سطح خرد چندان نمىتوان اميد و اتكا داشت. به هر حال، غفلت از نقش حكومتها و رايزنىها و اقدامات منطقهاى و جهانى، عملاً تربيت دينى را در مقابل فشارهاى روزافزونِ عوامل تباهى و بزهكارى جهانى به انفعال و انزوا مىكشاند.
منابع
http://www.morsalat.ir
بازتاب انديشه
ارسال توسط کاربر محترم:hasantaleb