مباني ديني فرهنگ ايثار و شهادت
درآيات قرآن دائماً بر اين نكته تأكيد شده است كه اين فرهنگ جامعه را با نشاط تر ، سرزنده تر ، باانگيزه تر و فعال تر خواهد كرد . اگر جهان بيني و زير بناي فكر ي وفرهنگي افراد براين مبنا استوار باشد كه جز به لقاي پروردگار نينديشند ، اراده ي او را برخواست خود مقدم شمارند، دربرابر آنچه او براي آنان مقدر كرده است سرتسليم فرود آورند و در برابر هر محنت و مصيبتي كه به آنان مي رسد صبور باشند، بديهي است آنان كه قرباني مي شوند يا در مصيبت صبر مي كنند پالايشي در روحشان حاصل مي شود كه به خاطر آن استحقاق حضور مي يابند و به مقام شهود مي رسند. در اين مقام موقعيت كاملاً شناخته شده است؛ بنابراين حزن و ترس منتفي است. درك اين فرهنگ نتايجي به بار مي آورد كه يكي از انعكاسات آن ايجاد جامعه اي پرنشاط و فعال است.
يكي از كوشش هاي اصلي پيامبر اكرم (ص) در ده سال حضور در مدينه كه دوره ي شهادت بود، ايجاد همين فرهنگ بود. پيامبر(ص) در اين راه بسيار موفق بود، زيرا از انسان هايي كه جز مفاخرات فردي و خوني چيزي نمي فهميدند، مرداني ساخت كه « شهادت » در راه خدا برايشان آرزو بود و زناني كه اندك مسامحه اي را بر همسران فرزندان و خويشاوندان، درجهاد در راه خدا نمي بخشيدند و با لبخند از جنازه شهيدان شان استقبال مي كردند و هيچ گاه نشاط زندگي هم از آنان سلب نمي شد.
در دوران دفاع مقدس و جنگ تحميلي از سوي استكبار جهاني، انقلاب اسلامي ايران، قربانيان فراواني داده. در ميان پدران و مادران و همسران و خواهران شهيد پروري كه عزيزان خود را به جبهه جنگ مي فرستادند از اين قبيل نمونه ها فراوان داريم و مي بينيم.
مقدمه
ازآن زمان كه قابيل خون برادر برزمين ريخت، در حيات تبعيديان عالم خاك صفحه اي گشوده شد كه سطور آن را با خون نگاشته اند و تا ابناء آن دو براين خاكدان مي زيند، اين صحنه و اين صفحه گشوده خواهد ماند.
اما آنان كه ولايت نور را پذيرفته اند، ظلمت گريزند و تاريكي ها و تباهي ها سخت آزارشان مي دهد. رو به سوي نور پيش مي روند و هر چه بالاتر مي روند شوقشان به صعود بيشتر مي شود. اينان را با خفاشان شب آشنا ميانه اي نيست؛ با اصحاب نور بر فرو رفتگان دردرياي ظلمت دل مي سوزانند و دست ياريشان را براي نجات ره گم كردگان دراز مي كنند؛ اما عمال سياهي كه ياراي درك نور ندارند، باسپر جهل به مقابله ي آنان رفته و بر آنان تير جفا مي افكنند. چنين است كه اين جماعت در درياي ظلمت خود بيشتر فرو مي روند و مناديان نور، عروجي نوراني تر را آغاز مي كنند، تا آنجا كه همه ي مرزها و ميادين را در نورديده و به مقام « شهادت » نائل مي گردند. مي بينند نه به چشم سر، كه با چشم معشوق؛ مي شنوند نه با گوش تعيني، بلكه با گوش « او». مستغرق در معشوق مي شوند و به كمال آرزوي يك عاشق دست مي يابند.
به يقين در تبيين وظيفه ي جامعه اسلامي و نهادهاي رسمي و غيررسمي آن در قبال بازماندگان شهدا، هيچ منبعي بهتر و روشني بخش تر ازقرآن و سيره و سنت معصومين صلوات ا... عليهم اجمعين نيست.
قصد ما اين است كه در حد توان به شناسايي و معرفي اين اصول و رهنمودهاي « ثقلين » دراين رابطه بپردازيم. شايد آنچه گردآورده مي شود چراغ راهي باشد براي نسل حاضر و نسل هاي آينده كه در پرتو هدايت هاي قرآني و سيره و سنت حضرات معصومين ( ع ) نسبت به انجام اين تكليف بزرگ الهي اقدام نمايند.
مصاديق شهيد
1. عارف حق
«هر آنكه برمعرفت حق و رسول خدا و اهل بيت وي بميرد، اگرچه در بستر مرده باشد، به يقين در هيئت و لباس شهيدان مرده است و اجر و پاداش او برخداست.»
براين اساس بايدگفت مرگ عرفا و اوليا خدا نوعي شهادت است، البته بايد توجه داشت كه عرفان محصور در اوليا و عرفا به عنوان يك طبقه و فرقه اي خاص نيست، بلكه هركه خدا رابه درستي بشناسد و پيامبر خدا و اهل بيت او را نيز بشناسد و به حق و تكليف خود در قبال آنان آگاهي داشته باشد، در واقع عارف محسوب مي شود و مرگ وي اگر چه در بستر باشد شهادت به حساب مي آيد و اجر شهيد را دارد.
2. ثابت قدم در دين و ولايت ائمه
امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:
«هركه در زمان غيبت بر ولايت و امامت ما اهل بيت استوار و ثابت قدم بماند خداوند اجر و پاداش هزار شهيد را به او عطا مي كند.»
همچنين امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«هر كه برامر ولايت و امامت ما اهل بيت بميرد، شهيد محسوب مي شود هرچند كه مرگ وي در بستر باشد، چرا كه چنين فردي همانند شهدا زنده است و نزد خدا داراي رزق و روزي است.»
از امام حسين عليه السلام نيز روايت است كه فرمود:
«هركس در زمان غيبت و در انتظار حضرت مهدي برسختي ها و آزار و اذيت ها صبور و پايدار و شكيبا باشد به منزله ي مجاهدي است كه با شمشير خود در ركاب پيامبر شمشير زده باشد.
3. طالب علم
«هنگامي كه مرگ جوياي علم فرا رسد و او در حال كسب علم باشد به هيئت شهيدان مرده است.»
4. زائر حسين
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«هركه در روز عاشورا به زيارت امام حسين برود و او را زيارت كند. و در كنار قبر او بيتوته كند همانند كسي است كه در ركاب امام حسين عليه السلام شهيد شده باشد.»
5: غريب
«مرگ غريب، شهادت است.»
البته غربت داراي معاني مختلفي است و مي توان تفاسير گوناگوني از آن ارائه داد كه فعلا مجال آن نيست، اما بايد گفت شايد به دليل مشكلات طاقت فرسايي كه در گذشته شخص غريب تحمل مي كرد و يا به سبب مشكلاتي كه به خاطراعتقادات خود متحمل مي شد، اجر شهيد براي او در نظر گرفته شده است.
6: دارنده ي طهارت
«اي انس اگر بتواني شب و روز با وضو و طهارت باشي همين كار را بكن چرا كه اگر در اين حالت بميري شهيد محسوب مي شوي.»
7. مدافع از جان، مال و ناموس
«هركس در دفاع از جان خود با متجاوز بجنگد و كشته شود، شهيد است و هركه در دفاع از مال خود بجنگد و كشته شود شهيد است و هر كه در دفاع از خانواده و عيال خود بجنگد و كشته شود شهيد است.»
8. غريق، مهدوم، طاعون زده و...
«شهيدان پنج دسته اند: طاعون زده، مرده از درد شكم، غرق شده، آنكه زير آوار مرده است و آنكه درجنگ في سبيل الله شهيد مي شود.»
ظاهر امر اين است كه همه ي گروه هاي ياد شده نه به لحاظ عظمت و قداست، بلكه به لحاظ ثواب و پاداش شهيد محسوب مي شوند؛ هرچند احكام فقهي شهيد بر آنها جاري نمي شود. در همين زمينه در كتاب ارشاد الساري – كه از منابع اهل سنت است – آمده است: «روزي پيامبر صلي الله عليه وآله از ياران خود پرسيد چه كساني را شهيد محسوب مي كنيد؟ گفتند: هرآنكه در راه خدا كشته شود. پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: در اين صورت شهيدان امت من بسيار اندك خواهند بود. سپس حضرت برخي از گروههاي فوق را نام برد و فرمود: اينها نيز جزو شهدا محسوب مي شوند.»
9. سعادت و شهادت
«خدايا دراين دنيا مرا جامه ي عصمت بپوشان و در آن دنيا مرا در جوار رحمت خود جاي بده و سعادت و رستگاري را نصيب من كن. بدرستي كه شقي و بدبخت كسي است كه تو او را به حال خود رها كني و سعيد كسي است كه تو او را در كنف حمايت و نعمت خود قرار دهي و به هنگام مرگ او را غريق رحمت خود كرده و در منازل رحمت خود جاي دهي.»
10. نزديكي شهدا به پيامبران و صالحان
«خدايا در بهشت خود همنشيني با پيامبرت محمد صلي الله عليه و آله و كساني كه به آنها نعمت دادي چون پيامبران، صديقين، شهدا، و صالحين را شامل حال من كن كه آنان بهترين همنشينانند.»
11. آرزوي شهادت
پيامبر اكرم (ص) در روايتي مي فرمايد: «هر كه آرزوي شهادت در راه خدا را داشته باشد و صادقانه توفيق شهادت را از خداوند درخواست كند، به آن خواهد رسيد و پاداش شهدا را دريافت خواهد كرد، حتي اگر در ظاهر در جنگ با دشمنان كشته نشود.»
12. آرزوي شهادت در ركاب پيامبر(ص) و ائمه(ع)
«خدايا اگر چه پيامبر(ص) در زمان قبل از ما بود و ما حيات او را درك نكرديم و او را نديديم، ما با هيچگونه ترديد وتأملي به او ايمان آورديم اما آرزو مي كنيم اي كاش با اوبوديم و در ركاب او مي جنگيديم و دست دشمنان را از سر او كوتاه مي كرديم و در راه تو شهيد مي شديم. پروردگارا حال كه ما نبوديم تا او را ياري دهيم و روزگار به ما اجازه نداده تا در زمان حيات او باشيم و با دشمنان او بجنگيم و با او هجرت كنيم و خود را سپر بلاي او قراردهيم، پس شهادت را نصيب ما كن! و ما را از با سعادت ترين ياران او قرار بده.»
13. آرزوي شهادت در ركاب حضرت مهدي (عج)
«خدايا! ما مشتاق و اميدواربه دولت كريمه اي هستيم كه بوسيله آن اسلام و مسلمانان را عزت عطا كني و منافقين را ازبين ببري و در آن ما را از داعيان به سوي طاعت و از رهبران راه خود قراردهي.»
14. درخواست بهترين شهادت ها
15. دعاي معصومان در مواجهه با شهادت طلبي ياران
«بگوئيد: اميد كه همواره لباس جديد و نو به تن داشته باشي و از زندگي آبرومندانه برخوردار گردي و مرگ تو شهادت سعادتمندانه در راه خدا باشد!»
16. دعاي پيامبر(ص) و ائمه(ع) براي شهدا و بازماندگان
«سلام بر شما بخاطر صبر و پايداري شما در راه دفاع از دين خدا و خوش به حال شما كه در بهترين مكان نزد پروردگار خود مأوي گزيده ايد.»
17. انتظار در زيارت عاشورا
پيامبر(ص) و ائمه(ع) فرموده اند تا فرصتي براي اقامه ي حق بدست آوريد، انتقام خون شهيدان خود را از ستمكاران بگيريد. در زيارت عاشورا هم انتظار و شهادت امام حسين عليه السلام رابطه ي تنگاتنگي دارند.
در اين زيارت انتظار به معناي انزوا و گوشه نشيني نيست. به معناي اين نيست كه ما همه ظلم و ستم ها را تحمل كنيم به اين اميد كه كسي بيايد و ما را نجات دهد. بلكه انتظار در فرهنگ شيعه كه در زيارت عاشورا بخوبي متجلي يافته است، انتظاري سرخ به معني آمادگي براي ايثار و فداكاري است. در اين انتظار مومنان و آزادگان آماده اند تا با تمام قوا در مقابل دشمنان دين خدا بايستند وانتقام تمامي ظلم و ستم هايي كه در طول تاريخ بر همه ي انبيا و اوليا و انسانهاي بيگناه رفته است، بستانند. نمونه ي تجلي بارزاين انتقام و خونخواهي در زيارت عاشورا متجلي مي شود. به طوري كه مي توان گفت زيارت عاشورا زيارت انتظار و انتقام است. در اين زيارت ضمن بررسي وقايع و فجايعي كه نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و شخص امام حسين عليه اسلام و ياران ايشان رفته است، لعن و نفرين خود را در حق قاتلان و ظالمان ابراز مي داريم و از خداوند مي خواهيم تا ما را جزو كساني قرار دهد كه در صف ياران حضرت مهدي(عج) انتقام خون امام حسين و همه ي پيامبران و اوليا را از دشمنان دين بگيريم در اين زيارت مي خوانيم:
«خدايا مرا از خونخواهان امام حسين عليه السلا م قرار بده تا با امام مهدي(عج) به خونخواهي امام حسين عليه السلام قيام كنم.» بازتاب عملي زيارت عاشورا در رابطه با انتظار اين است كه انسانهاي مومن با بخاطر داشتن ظلم و ستم هايي كه بر اهل بيت عليهم السلام رفته است، انحرافاتي را كه بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در مسير حكومت اسلامي بوجود آمده، از بين ببرند و آماده باشند تا در ركاب امام معصومي كه از نسل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است به مبارزه و جهاد بپردازند و در اين راه به شهادت برسند. خواندن ادعيه و زيارتهايي چون دعاي ندبه و زيارت عاشورا آمادگي براي چنين امري را همواره در انسان تقويت مي كند. در دعاي ندبه كه بهترين زبان حال انتظار مي باشد، به حالت شكوه از خدا مي پرسيم:
«كجاست آنكه منتظر است تا كجي ها را از دين بزدايد؟ كجاست آنكه بنيان شرك و نفاق را از بين خواهد برد؟ كجاست خونخواه پيامبران و فرزندان پيامبران؟».
18. كجاست خونخواه شهيد كربلا
«خدايا برمحمد و آل محمد درود فرست... و مرا وپدرانم را و فرزندانم را از كساني قرار ده كه حضرت مهدي را ياري مي دهند.»
19. قداست شهيد
از نظر اسلام هركس به مقام و درجه ي «شهادت» نائل آيد كه اسلام با معيارهاي خاص خودش او را «شهيد» بشناسد، يعني واقعاً در راه هدفهاي عالي اسلامي به انگيزه ي برقراري ارزشهاي واقعي بشري كشته بشود، به يكي از عالي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سيرصعودي خود نائل شود مي رسد. از نوع تعبير و برداشت قرآن درباره ي شهدا و از تعبيراتي كه در احاديث و روايات اسلامي دراين زمينه وارد شده است مي توان منطق اسلام را شناخت و علت قداست يافتن اين كلمه را درعرف مسلمانان دريافت.
20. به حق پيوستن شهيد
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.» يعني: گمان مبر آنان را كه در راه حق شهيد شده اند مرده اند؛ خير، آنها زندگاني هستند نزد پروردگارشان و متنعم به انعامات او.
در اسلام وقتي كه مي خواهند مقام كسي را بالا ببرند مي گويند مقام او برابر است با مقام شهيد و اجر آن كار برابر است با اجر كار شهدا. مثلاً درباره ي طالب علم اگر واقعاً انگيزه اش حقيقت جويي و خدمت و تقرب به خدا باشد و علم را وسيله ي مطامع خود قرار ندهد، مي گويند اگر كسي طالب علم باشد و در هنگام دانشجويي و طلبگي بميرد شهيد از دنيا رفته است. اين تعبير، قداست و علو مقام طالب علم را مي رساند. همچنين درباره ي كسي كه براي اداره ي عائله اش خود را به رنج مي افكند و كار مي كند و زحمت مي كشد – كه البته اين خود يك فريضه است، زيرا اسلام با بيكاري و سربار ديگران بودن به شدت مخالف است – گفته شده است:
«الكاد لعياله كالمجاهد في سبيل الله.» يعني: آن كس كه براي عائله اش كار مي كند و زحمت مي كشد و خود را به رنج مي افكند مانند مجاهد در راه خداست.
21. حق شهيد
مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوختن و فاني شدن و پرتو افكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري! شهدا شمع محفل بشريت اند؛ آنها سوختند و محفل بشريت را روشن كردند و اگر اين محفل تاريك مي ماند هيچ گروهي نمي توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه بدهد.
22. حماسه ي شهيد
شهيد حماسه آفرين است. بزرگترين ويژگي شهيد حماسه آفريني اوست. در ملت هايي كه روح حماسه، مخصوصاً حماسه ي الهي مي ميرد بزرگترين مأموريت شهيد اين است كه آن حماسه مرده را از نو زنده كند؛ بنابراين اسلام هميشه نيازمند به شهيد است ، چون هميشه نيازمند به حماسه اي نو و آفرينشي نو است.
23. جاودانگي شهيد
كسي كه عالم است و از راه علم به جامعه خدمت مي كند، در حقيقت از مجراي علم از فرديت خود خارج مي شود و به جامعه مي پيوندد؛ شخصيت فردي اش به واسطه ي علم با شخصيت اجتماع متحد مي گردد، آنچنان كه قطره بادريا متحد مي گردد. عالم درحقيقت جزئي از شخصيت خود را، يعني فكر و انديشه ي خود را با اين پيوستن به اجتماع هديه مي كند. شخص ديگري كه مخترع است، ازطريق اختراعش با جامعه مي پيوندد؛ خدمتش به ا جتماع اين است كه فن خود، صنعتش، و بالاخره خودش را از راه صنعتش در اجتماع جاويد مي كند. ديگري هنرمند است، مثلا شاعر است خود را از طريق فن و هنرش جاويد مي كند.
يك نفر معلم اخلاق و اندرز گو ست و خود را از راه اندرزهاي حكمت آميزش كه سينه به سينه منتقل مي شود، درجامعه جاويد مي كند... يكي هم شهيد است و از راه خون خود، خويش را در اجتماع جاويد مي كند؛ به عبارت ديگر، كسي كه به فكرخود ارزش و ابديت و جاودانگي مي بخشد عالم يا فيلسوف است و ديگري كه به فن و هنر يا صنعت خود ارزش و ابديت و جاودانگي مي بخشد، صنعتگر ياهنرمند است... و اما شهيد با خون خود و در حقيقت با تمام وجود وهستي خود ارزش و ابديت و جاودانگي مي بخشد. خون شهيد براي هميشه دررگهاي اجتماع جاري است. در حقيقت گروه هاي ديگر به قسمتي از مايملك خود جاودانگي مي بخشند و شهيد با تمام مايملك خود. در اين زمينه پيغمبر مي فرمايد:
«فوق كل ذي بر حتي يقتل في سبيل الله و اذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بر.» يعني: برتر از هر نيكوكاري نيكوكار ديگري است تا آنگاه كه درراه خدا شهيد شود؛ همينكه درراه خدا شهيد شد ديگر بالا دست ندارد.
24. شفاعت شهيد
اين شفاعت، شفاعت هدايت است. ظهور و تجسم حقايقي است كه در دنيا وقوع يافته است. بعد از انبياء و اوصيا و علمايي كه پيرو واقعي آنها بودند، شهدا هستند كه گروه گروه مردم را از ظلمات گمراهي نجات داده و به شاهراه روشن هدايت رسانده اند.
اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايد: «خدا شهدا را در قيامت با بها و جلالي و با عظمت و نوارنيتي وارد مي كند كه اگر انبيا از مقابل اينها بگذرند و سوار باشند، به احترام اينها پياده مي شوند. اين قدر خدا شهيد را با جلالت وارد عرصه قيامت مي كند.»
25. گريه بر شهيد
هنگامي كه حمزه كه از مكه به مدينه مهاجرت كرد تنها بود. وقتي كه پيامبر اكرم از احد به مدينه برگشت، مشاهده كرد از خانه ي همه ي شهدا صداي گريه به گوش مي رسد جز خانه ي جناب حمزه. حضرت فقط يك جمله فرمود: «اما حمزه فلا بواكي له» يعني: همه ي شهدا گريه كننده دارند جز حمزه كه گريه كننده ندارد. تا اين جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانه هايشان و گفتند كه پيامبر فرموده حمزه گريه كننده ندارد. زناني كه براي فرزندان خودشان يا شوهرانشان يا پدرانشان يا برادرانشان مي گريستند، به احترام پيامبر و به احترام جناب حمزه بن عبدالمطلب رفتند و بر جنازه ي حمزه گريستند و بعد از آن ديگر سنت شد كه هركس براي هر شهيدي كه مي خواست بگريد، ابتدا به خانه ي جناب حمزه مي رفت و براي او مي گريست.
اين جريان نشان دادكه اسلام با اينكه نسبت به گريه بر ميت (ميت عادي) چندان روي خوشي نشان نداده است، مايل است كه مردم برشهيد بگريند؛ زيرا شهيد حماسه آفريده است و گريه برشهيد، شركت در حماسه ي او، هماهنگي با روح او، موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست.
بعد از حادثه ي عاشورا و شهادت امام حسين (عليه السلام) كه همه ي شهادتها را تحت الشعاع قرار داد، لقب سيد الشهداء به ايشان انتقال يافت. البته به جناب حمزه هم سيد الشهداء گفته ومي گوييم ولي سيدالشهداي مطلق امام حسين است. جناب حمزه سيد الشهداي زمان خودش است و امام حسين (عليه اسلام) سيد الشهداي همه زمانهاست؛ آنچنانكه مريم عذرا «سيده النساء» زمان خودش است و صديقه كبري «سيده النساء » همه زمانها.
قبل از شهادت امام حسين، آن شهيدي كه سمبل گريه برشهيد بود و گريه براو مظهر شركت درحماسه شهيد و هماهنگي با روح شهيد و موافقت با نشاط شهيد به شمار مي رفت جناب حمزه بود و بعد از شهادت امام حسين اين مقام به ايشان انتقال يافت.
26. تربت شهيد
ما كه مي خواهيم نما ز بخوانيم و سجده برفرش و برمطلق ماكول و ملبوس را جايز نمي دانيم، با خود خاكي يا سنگي برمي داريم؛ ولي پيشوايان ما سفارش كرده اند حالا كه بايد برخاك سجده كرد، بهتر كه آن خاك از خاك تربت شهيدان باشد و اگر بتوانيد از خاك كربلا براي خود تهيه كنيد كه بوي شهيد مي دهد؛ يعني هر كه خدا را عبادت مي كني سر بر روي هر خاكي بگذاري نمازش درست است ولي اگر سر بر روي آن خاكي بگذارد كه قرابت و همسايگي كوچكي با شهيد دارد و بوي شهيد مي دهد، اجر و ثوابش صد برابر مي شود. امام فرمود: «سجده كنيد بر تربت جدم حسين بن علي، كه نمازي كه برآن تربت مقدس سجده كرده ايد، حجابهاي هفتگانه را پاره مي كند.» يعني ارزش شهيد را درك كنيد، زيرا خاك تربت او به نماز شما ارزش مي دهد.
27. شب شهيد
منطق شهيد از يك طرف منطق عشق الهي است و از سوي ديگر منطق اصلاح اجتماعي. دو شخصيت مصلح و عارف را اگر تركيب كنند و از آنها يك انسان به وجود بياورند شهيد به وجود مي آيد. مسلم بن عوسجه به وجود مي آيد، حبيب بن مظاهر به وجود مي آيد، زهير بن قين به وجود مي آيد و البته شهدا هم در يك درجه نيستند.
موانع گسترش فرهنگ ايثار و شهادت
«ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا.» ( بقره / 109 )
چه بسيار اهل كتاب آرزوي نمايند كز دين بتابيد روي
پـس آنگه برحق ره كردگار بـرآنها بگرديد خود آشكار
دراين آيه ي شريفه خبر از تهاجم فرهنگي داده شده است و به نظر مي رسد قديمي ترين نمونه ي تهاجم فرهنگي، داستان هابيل و قابيل است. وقتي قابيل نتوانست فكر و فرهنگ خود را بر هابيل تحميل كند به تهاجم فيزيكي دست يازيد و برادر خود را به قتل رساند و اين تقابل فرهنگ ها در طول تاريخ ادامه داشته و دارد. هميشه اهل باطل در مقابل حاميان فرهنگ اصيل و انساني و الهي و مصلحان و انبياء جبهه گرفته و به آن فرهنگ هجوم آورده اند.
2 . جايگزيني فرهنگ ابتذال بجاي فرهنگ ايثار و شهادت در فرهنگ فضيلت.
«يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما.» ( نساء / 27 )
وليـكن هوسباز مردان پست
كه هستند بدكار و شهوت پرست
بخواهند كز حق بگرديد دور
بــمانيد دور از صـــراط غفـــور
عدول از ارزشها و ايجاد موانع درراه پاكي و سلامت جامعه اسلامي، از ديگر شگردهاي استعمارگران، كفار و مشكرين است.
3 . تلاش در مقابل انتشار فرهنگ فضيلتها: «فرهنگ ايثار و شهادت»
«يريدون ان يطفئوا نورالله با فواههم و يابي الله الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون.» ( توبه /22)
بـخواهند بـا آن سخنــها و راي
نمـــايند خاموش نور خداي
خدا كي گذارد كي اينسان شود
بـه هرچيز فرمـان او مي رود
كــه تا نور خود را همان ذوالجلال
رسانـد به غايت، به حد كمال
اگر چنــد آن كافــران دغــل
كــراهت بورزند از اين عمــل
4 . تهاجم برنامه ريزي شده و دراز مدت:
«و لا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا.» (بقره / 2)
كه پيوسته كفار منحوس و خوار
نــــمايند خود با شما كارزار
بـــدانيـــد آنكه شمـا مسلمين
همي رو بتابيد از آئين و دين
از موانع مهم گسترش فرهنگ ايثار و شهادت، بوجود آمدن زمينه پذيرش و رسوخ فرهنگ بيگانه است كه اهم آن عبارتند از:
الف – ايجاد جاذبه ها ي مادي، اقتصادي و جنسي
«اعلموا انما الحيوه الدنيا لعب و زينه و تفاخر بينكم و تكاثر في الاموال و الاولاد... و مالحيواه الدنيا الامتاع الغرور.» ( حديد / 19)
دراين آيه ي شريفه قرآن انذار مي دهد كه خواسته ها، برخاسته از هواي نفس، دوستي و محبت به دنيا است.
«و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهين.» (لقمان / 6)
كسي كو كند جمع، باطل كلام
احــاديث مجهــول، گفتــار خام
كــه تــا خلق را از ره كـردگار
كنــد گمــره و بــازدارد ز كــار
تمسخر نمــايند قــرآن و دين
برآنان عذابي است سخت و مهين
مفسران در مورد لهو الحديث گفته اند:
نصر بن حارث مردي بود تاجر كه به ايران سفر مي كرد و درضمن داستانهاي ايرانيان را براي قريش بازگو مي كرد. وي مي گفت اگر محمد سرگذشت عاد و ثمود را براي شما نقل مي كند من داستانهاي رستم و اسفنديار و اخبار كسري و سلاطين عجم را باز مي گويم و آنها (قريش) دور او را مي گرفتند و استماع قرآن را ترك مي كردند. بعضي ديگر گفته اند اين قسمت از آيات درباره ي مردي نازل شده كه كنيزخواننده اي خريداري كرده بود و شب و روز براي او خوانندگي مي كرد و او را از ياد خدا غافل مي نمود.
در روزگار ما رواج فرهنگ ابتذال و موسيقي و امور لهوي بسيار شايع شده و كاركرد اين فرهنگ در دراز مدت يكي از موانع اساسي در راه گسترش فرهنگ فضيلت ها ( ازجمله فرهنگ ايثار و شهادت ) خواهد بود.
لهو الحديث مفهوم گسترده اي دارد و هرگونه سخن و يا آهنگهاي سرگرم كننده كه در انسان غفلت ايجاد كند را فرا مي گيرد و يا اينكه انسان را به بيهودگي و يا گمراهي مي كشاند، خواه غنا و الحان و آهنگ هاي شهوت انگيز و هوس آلود باشد و خواه سخناني باشد كه نه از طريق آهنگ بلكه از طريق محتوي، انسان را به بيهودگي و فساد سوق دهد؛ از آن جمله مي توان به بازي هايي شبيه قمار و... اشاره نمود كه اين سرگرمي ها هيچ سازندگي در وجود انسان نداشته و تنها موجب اتلاف وقت و سست نمودن روح ايمان و ايثاردر مسلمين مي باشد كه از سوي دشمنان طراحي شده است. آيا مي توان باور كرد كساني كه مبتلا به گفتارها و كردارهاي لهو هستند از فرهنگ فضيلت ها از جمله ايثار و شهادت دفاع كنند؟ مقام معظم رهبري ( در پيام نوروزي سال 81 و در پيام عبرت هاي عاشورا) مي فرمايند:
«اگر نيروهاي مومن، بسيجي و حزب اللهي، همين عامه ي مردم مومن، همين اكثريت عظيم كشور عزيز، همين هايي كه جنگ را اداره كردند، همين هايي كه از اول انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله كردند نبودند و اگر بسيج و نيروهاي عظيم حزب الله نبود ما هم در جنگ در مقابل دشمنان گوناگون ملي اين چند سال شكست مي خورديم.»
آن جوان مومن كه دل به دنيا و منافع شخصي نبسته است، مي تواند بايستد و از اين فضيلت ها دفاع كند. (روي گرداني از ياد خدا، دين و ارزش هاي الهي بجاي اينكه در متن زندگي باشد در حاشيه قرار مي گيرد)
«واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوه و العشي يريدون و جهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا.» ( كهف / 28)
شكيبا همي باش و بس مهربان
به قومي كه خوانند رب جهان
خـدا را بخوانند هر صبح و شب
نمــايند قــرب خـدا راطـلب
يكي لحظه چشم از فقيران مپوش
تــو بـردستگيـري آنان بكـوش
مبــادا كـه بـه زينـــت دنيــوي
تمــايل نمــايي و مايــل شوي
از آن قــوم هرگـــز اطاعت مكن
كه غافــل بگشتند از بيـخ و بن
بكرديــمشان غافل از يـاد خويش
ره نفـس خــود را گرفتند پيش
بگشتنـــد مشغـــول كـار تبــاه
فتـــادند در ظلــمت و در گناه
«فاعرض عن من تولي عن ذكرنا و من يرد الا الحيوه الدنيا – ذلك مبلغهم من العلم ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بمن اهتدي.»
از آنكس تو دوري كن اي نيكمرد
كـــه او مــا را فرامــوش كرد
بجـــز زندگــاني دنيــا نخواست
دلش جز به اميال دنيا نخاست
در اينــگونه افــراد از حق بــدور
هميــن حد بود منتهاي شعور
كه باشنـــد دنبــال دنياي پست
به لــذات فاني بـرآورده دست
هرآنكس كه گمره شد از راه راست
بـر احوالش آگـاه يكتا خداست
انسان كامل از نظر قرآن كسي است كه بدنبال ارزش هاي متعالي بوده، افق نگاهش از اين دنيا و هستي كه خداوند همه ي آن را براي تكامل او آفريده فراتر رود. در دو آيه ي فوق قرآن انسان را از همنشيني كساني كه از ياد خدا غافل هستند و روي گردانيده اند بر حذر داشته است. همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد اين همنشيني و موانست مي تواند به هرشكلي كه منجر به غفلت گردد، پديدار شود (نمونه هايي را در خصوص تفسير لهو الحديث ذكر كرديم) قرآن كساني را كه به لذات فاني دنيا دل بسته اند، تخطئه نموده، مي فرمايد (بشكل تحقير آميز ) كه دريافت و شناخت و منتهاي شعور اينگونه آدمها (دنيا پرستان) همين مقدار است و گويا به هدف آفرينش و حركت بسوي كمال و قله ي انسانيت توجه نكره اند و فراموش نموده اند چه ارزش و قدري دارند،! متأسفانه يكي از ابتلائات امروز جامعه ي ما گرفتار شدن در لذات جسم است كه انسان را از فهم معاني و ارزش هاي متعالي باز مي دارد.
ب ) مذهب عليه مذهب
گروهـي دو رو طرحي انداختند
يـكي مسجـدي را بنـا سـاختنـد
كــه به ديــن اسلام آيــد زيـان
بقصــد ضـرر ساختنـد آن مكان
كـــه مــردم نياينــد بهــر نماز
در آن مسجـدي كه نبـي هـست باز
فقـط قصـدشان بـود كفر و غناء نفــــاقي براننـــد بيـــن عبـاد
كه بـاشـد كمينگـاه آن دشمنان
كه هستند خود دشمن مـومنــان
همان كس كزين پيش كرده نبرد
كــه با كردگار نبــي جنـگ كرد
دمــادم نماينـــد سوگند ذكـــر
كه غيـر از نكويي چه داريم فكر
دروغ اســت اين حـرف يكتــا اله
بــر اين گفته خــام با شد گواه
ماجراي مسجد ضرار و شيوه ي پيامبر در برخورد با اين مقابله ي فرهنگي كه از ناحيه منافقين انجام شد از گوياترين نمونه هاي تهاجمات فرهنگي و نحوه ي مقابله با آن است. پيامبر اكرم (ص) دستور برتخريب آن مسجد كه به مسجد ضرار معروف شد، دادند و از اين نمونه در تاريخ، ماجراي قرآن بر سر نيزه كردن معاويه هم هست كه در جنگ صفين براي فريب دادن مسلمين انجام داد.
اصولا ً استفاده از شيوه ها و ابزارها ي يك مكتب و مذهب عليه آن يك، راه و روشي شناخته شده در طول تاريخ است كه استعمارگران و دستگاه ها ي جبار و منافقان در هراجتماعي از آن بهره برده و با ايجاد شبهه در ميان عامه ي مردم، مناديان حق را در انزوا قرار داده و ايجاد فتنه مي نمايند.
تكليف گريزي
نتيجه گيري:
به طور كلي هر اقدام خودسرانه با هر انگيزه و نيتي، نمي تواند زمينه ساز «شهادت» باشد. لازم به ذكر است، در شرايطي كه حاكميت جامعه به دست حكام جور است، اگر كسي در هر سطحي در راه عمل به تكليف و اقامه ي عدل و قسط و امر به معروف و نهي از منكر قيام كند و كشته شود «شهيد» محسوب مي گردد؛ بنابراين با عنايت وتوجه به اين عوامل و شرايط، مي توان «شهيد» را چنين تعريف كرد:
«هر صاحب ايماني كه با انگيزه ي اقامه ي عدل و قسط و با نيت خالص (غير آلوده به مطامع نفساني ) و در راستاي اطاعت از خداوند، رسول خدا و يا رهبري عادل الهي اقدام كند، چه بميرد و چه كشته شود «شهيد» محسوب مي شود.»
در تعاريف فقهي شرط كشته شدن در معركه ي نبرد و يا كارزار نيز وارد شده است. از احاديث وارده از حضرات معصومين سلام الله عليهم اين مطلب قابل استنباط است كه اگر فردي به مرگ طبيعي از دنيا برود و شرايطي كه مهمترين آن ايمان و انگيزه هاي الهي است در او وجود داشته باشد، شهيد محسوب مي شود. دو استنباط كلي مي توان از اين روايات داشت:
1 . اين گونه افراد ثواب و اجر شهيد را مي برند و منزلتي همسنگ شهيد مي يابند.
2 . كسي كه در راه اسلام و با انگيزه ي اقامه ي عدل و قسط با نيت خالص (غير آلوده به مطامع نفساني) اقدام كند اگر در راه تحقق اين آرمان و هدف، به مرگ طبيعي از دنيا برود، «شهيد» محسوب خواهد شد.
منابع و مأخذ:
1 – شهيد و شهادت درقرآن و حديث. جواد عباسي
2 – شهيد و شهادت درادعيه و زيارت. علي اكبر عليخاني، مرتضي بحراني
3 – جهاد. آيت ا... حسين نوري
4 – قيام انقلاب مهدي (عج) از ديدگاه فلسفه ي تاريخ. شهيد مرتضي مطهري
5 – فرهنگ جهاد. جواد محدثي
6 – شاهدان شهادت. دكتر علي محمد ولوي
7 – فصلنامه فرهنگيان بسيجي
8 – فصلنامه پيشگامان دانش آموزي
9 – تمثيلات حجه الاسلام قرائتي