نقش جوانان در انقلاب سرخ حسينى و قيام سبز مهدوى

جوانان در دين مبين اسلام، از جايگاه خاصّى برخورداراند و سفارش دين مبين اسلام، بر اهميت دادن به نسل جوان است و تأكيد دارد كه بايد با جوانان خوشبينانه و باعطوفت برخورد كرد.
شنبه، 31 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش جوانان در انقلاب سرخ حسينى و قيام سبز مهدوى

نقش جوانان در انقلاب سرخ حسينى و قيام سبز مهدوى
نقش جوانان در انقلاب سرخ حسينى و قيام سبز مهدوى


 

نويسنده: سيد جعفر موسوى نسب




 

يك. جوانان از ديدگاه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)
 

جوانان در دين مبين اسلام، از جايگاه خاصّى برخورداراند و سفارش دين مبين اسلام، بر اهميت دادن به نسل جوان است و تأكيد دارد كه بايد با جوانان خوشبينانه و باعطوفت برخورد كرد.
نبى گرامى اسلام مى فرمايد:
«اُوصيكُمْ بالشبّان خيراً فاِنَّهم اَرَقٌّ افئِدَةً انّ اللّه بَعَثَنى بالحقِّ بشيراً و نذيراً فحالَفَنى الشبّانُ و خالَفنى الشُّيوخُ»؛1 «به شما توصيه مى كنم كه نسبت به جوانان نظر خوب و مساعد داشته باشيد؛ زيرا آنان داراى دل هاى نازك تر و انعطاف پذيرتر هستند. خداوند مرا براى دعوت به حق به عنوان مژده دهنده به نيكوكاران و بيم دهنده از عذاب نسبت به بدكاران برانگيخت و در اين ميان جوانان با من پيمان همكارى بستند و در راه دعوت به اسلام به من كمك كردند، ولى پيرمردان با من از راه مخالفت و ستيزه جويى در آمدند».
در اين روايت توصيه عطوفت به قشر جوان و خوشبينى نسبت به آنها و جذب اين قلوب رئوف شده است. اين همواره سيره هميشگى پيامبر اسلام و ائمه معصومين(عليهم السلام) بوده است. اين عطوفت و مهربانى و جذب جوانان داراى ثمرات مباركى بوده است و ما نبايد از آن غافل باشيم. همان طور كه رهبر كبير انقلاب همواره در پى آن بود و در حال حاضر نائب به حق ايشان، بر اين امر تأكيد مىورزد.

دو. پيشينه پيشتازى جوانان
 

شواهد مستمر تاريخى و تجربه هاى عينى در نهضت هاى بزرگ اسلامى، بيانگر اين موضوع است كه نسل جوان از فطرت پاك و سرشتى سالم برخوردار است و از حركت هاى اصلاحى و دينى در سراسر جهان به نحو احسن استقبال و حمايت كرده است.
در ميدان هاى نبرد عليه ظلم و ستم و تباهى جنگيده و عملا با شادابى و حماسه آفرينى، به ايفاى نقش پرداخته است. اين جريان را مى توان از آغاز بعثت رسول گرامى تا كنون در صحنه هاى تاريخ مشاهده كرد.
نخستين كسى كه به نداى اسلام لبيك گفت، نوجوانى ده ساله بود كه افتخار اولين مسلمان را به نام جوانان در تاريخ ثبت كرد و آن كسى نيست مگر امام على(عليه السلام).

سه. نقش جوانان در احياى دين
 

زمانى كه دين پيامبر در خطر قرار گرفت، اين لبيك در سرزمين كربلا تجديد شد و جوانانى جان خويش را تقديم امام زمان خود كردند. نمونه بارز آن را در عصر خويش مشاهده مى كنيم كه زمانى جريان كربلا مى خواهد كم رنگ شود و نداى سلاله پيامبر و نايب امام زمان، يعنى، امام راحل(رحمه الله) بلند مى شود. مى بينيم كه چطور جوانان به نداى او لبيك مى گويند و در تمام مراحل انقلاب حضور حماسى و پرشور پيدا مى كنند. آنان از جان خود در راه رشد و بالندگى و پيروزى اسلام بر كفر جهانى مايه مى گذارند و سرانجام با تقديم هزاران شهيد و جانباز، پيروزى انقلاب اسلامى را به ارمغان مى آورند. بعد از پيروزى مى بينيم همين قشر جوان، در برابر انواع و اقسام توطئه ها، ترفندها و كودتاهاى دشمن، مقاومت مى كنند و در دوران سازندگى نيز سهم به سزايى را به خود اختصاص مى دهند.
در اين مقاله بر آنيم كه سيرى بر معرفت اصحاب و ياران جوان سالار شهيدان كربلا و فداييان نهضت سرخ حسينى داشته باشيم و با اصحاب خاص نهضت سبز مهدوى آشنا شويم. در روايات اين دو گروه با وفا جدا از هم نيستند؛ بلكه هر دو داراى يك آرمان و هدف اند. ياوران حسين(عليه السلام)، همان ياوران مهدى(عليه السلام)مى باشند و ياوران مهدى(عليه السلام) ياوران حسين(عليه السلام). هر دو گروه ياوران حقيقى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و احيا كننده دين آن حضرت شمرده شده اند. شاهد اين قضيه سخن نبى گرامى اسلام است كه امام حسين(عليه السلام) براى اصحاب خويش قرائت فرمود:
«و قد قال جدّى رسول اللّه: ولدى حسين يُقتل بطف كربلاء غريباً وحيداً عطشاناً فريداً فمن نصره فقد نصرنى و نصر ولده الحجة»؛2 «همانا جدم رسول خدا فرمودند: فرزند من حسين در زمين كربلا غريب و تنها و عطشان و بى كس كشته مى شود، كسى كه او را يارى كند، مرا يارى نموده و فرزندش مهدى را يارى كرده است».
به حق مى توان گفت: كسانى كه امام حسين(عليه السلام) را يارى كردند، حضرت مهدى(عليه السلام) را نيز يارى خواهند كرد و كسانى كه مهدى(عليه السلام) را يارى كنند، عَلَمى كه در روز عاشورا به زمين افتاد، برخواهند داشت و به سر منزل مقصود خواهند رساند.
امّا در مرحله نخست به نقش جوانان در انقلاب سرخ حسينى مى پردازيم و در اين مقاله به بررسى پانزده ياور جوان امام حسين(عليه السلام) مى پردازيم:

چهار. اصحاب و ياوران جوان در نهضت سرخ حسينى
 

1. عباس بن على(عليه السلام)
 

در فضيلت حضرت عباس(عليه السلام) همين بس كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد:
«عمويم عباس داراى بصيرتى نافذ و ايمانى محكم و پايدار بود و در ركاب امام حسين(عليه السلام) جهاد نمود و نيكو مبارزه كرد تا به شهادت نائل آمد».3
امام سجاد(عليه السلام) در فضل او مى فرمايد:
«خدا عمويم عباس را رحمت كند او خود را فداى برادرش حسين(عليه السلام)كرد تا اينكه هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طيّار، دو بال عطا فرمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز كند. براى عباس در بهشت درجه اى است كه تمام شهدا در قيامت به آن درجه غبطه مى خورند».4
ابن فندق مى گويد: ابوالفضل عباس هنگام شهادت 34 سال داشت.5
او جوانى بسيار رشيد و علمدار و پرچمدار امام حسين(عليه السلام) بود. در شهادت او امام حسين(عليه السلام) فرمود: «الآن انكسر ظهرى و قلت حيلتى»؛6
«برادر با رفتنت كمر من شكست و صبرم تمام شد».

2. على بن الحسين (حضرت على اكبر)
 

حضرت على اكبر در اوايل خلافت عثمان متولد شد. او از جدّ بزرگوارش حضرت على(عليه السلام) روايت نقل كرده است. مادر آن حضرت
ليلى بوده است. در روز عاشورا هنگامى كه از پدرش اذن جنگ طلبيد، امام(عليه السلام)به او اجازه فرمود و نگاهى محبت آميز به او كرد و سر خود را پايين افكند. اشك در چشمان مباركش حلقه زد، آن گاه حسين دست به آسمان بلند كرد و فرمود: «خدايا! گواه باش جوانى را براى جنگ با كافران به ميدان فرستادم كه از نظر جمال و كمال و خلق و خوى، شبيه ترين فرد به رسول تو بود».7
مورخان راجع به سن مبارك على اكبر(عليه السلام) نظرات مختلفى دارند. عده اى مانند شيخ مفيد8، خوارزمى، طبرسى9، صدوق10 و قاضى نعمان مصرى مى گويند: هنگام شهادت سن مبارك او هجده سال بود. عدّه اى ديگر كه سن او را موقع شهادت 29 سال مى دانند (مانند بلاذرى11 و فخر رازى12).
در هر صورت على اكبر(عليه السلام) جوانى بسيار خوش سيما و با ملاحت بود و افتخار شهادت در ركاب پدر را پيدا نمود.

3. قاسم بن الحسن
 

قاسم، فرزند امام حسن مجتبى(عليه السلام) و رمله بود. وقتى وارد ميدان شد، خود را چنين معرفى كرد:
اِن تنكرونى فأنا ابن الحسن*سِبطُ النبىِّ المصطفى المؤتمن
هذا حسين كالاسير المرتهن*بين اناس لاشقوا صوب المزن13
«اگر مرا نمى شناسيد من فرزند امام حسن هستم. او فرزند پيامبر برگزيده و مؤتمن خداست. اين حسين است كه همانند اسير در ميان گروهى است كه خدا آنان را از باران سيراب نكند».
ابن فندق، سن قاسم را هنگام شهادت شانزده سال ذكر كرده است14.

4. ابراهيم بن على
 

محدث قمى، ابن شهر آشوب و ابوالفرج اصفهانى نام وى را در رديف شهداى كربلا ذكر كرده اند.15 ابن فندق بيهقى نيز وى را از شهداى كربلا مى داند و مى گويد: ابراهيم هنگام شهادت بيست سال داشت.16

5. جعفر بن على
 

پدرش على(عليه السلام) و مادرش فاطمه ام البنين است.17 ابن شهر آشوب مى گويد: جعفر بعد از برادرش عثمان وارد ميدان شد و اين اشعار را خواند:
انّى انا جعفر ذوالمعال*ابن علىِّ الخير ذوالنوال
ذاك الوصىُّ ذوالسناء والوالى*حسبى بعمّى جعفرُ والخال
احمى حسيناً ذا الندى المفضال18*من جعفر صاحب مراتب هستم و فرزند على صاحب كرم كه او وصى پيامبر و داراى مرتبه اى بلند است. عمويم جعفر مرا كافى است. حسين را حمايت مى كنم كه صاحب فضل و كرم است.
ابوالفرج اصفهانى مى نويسد: جعفر هنگام شهادت نوزده سال داشت.

6. عبدالله بن على
 

شيخ مفيد(رحمه الله) مى نويسد:
هنگامى كه پرچمدار كربلا ابوالفضل عباس به كشته هاى فراوان خودشان نگريست، به برادران مادرى خود (عبدالله و جعفر و عثمان) گفت: به پيش اى فرزندان مادر! عبدالله وارد ميدان نبرد شد و پس از جنگ شديدى با هانى ابن ثبيت به شهادت رسيد.19
ابوالفرج اصفهانى مى گويد: عبدالله هنگام شهادت 25 ساله بود و فرزند نداشت.20

7. عثمان بن على(عليه السلام)
 

مرحوم سماوى مى گويد: عثمان دو سال بعد از برادرش عبدالله به دنيا آمد و مادرش فاطمه ام البنين است. او چهار سال با پدرش و پانزده سال با برادرش بود21.
ابوالفرج اصفهانى مى گويد: خولى بن يزيد اصبحى تيرى به طرف عثمان پرتاب كرد و مردى از قبيله بنى ابان دارم، وى را به شهادت رساند و سر وى را قطع كرد. عمر مبارك او هنگام شهادت 21 سال بود22.

8. عبدالله بن مسلم بن عقيل
 

بدون ترديد آل عقيل در روز عاشورا نقش بسيار خوبى ايفا كردند و بالاترين خسارت ها را بر پيكر پوسيده بنى اميه وارد ساختند. مشهور است كه در كربلا نه تن از آل عقيل از جمله عبدالله بن مسلم به شهادت رسيدند.23 مادر عبدالله، رقيه دختر حضرت على(عليه السلام) بود.24 ابن فندق عمر شريف او را هنگام شهادت 26 سال ذكر كرده است.25

9. عبداللّه بن عقيل
 

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد مى داند. در روز عاشورا در ركاب امام حسين(عليه السلام) روانه ميدان شد و جنگيد و عاقبت به دست شخصى به نام عثمان بن خالد و مردى از قبيله همدان شهيد شد.26 ابن فندق سنن عبدالله را هنگام شهادت 33 سال ذكر كرده است.

10. عبدالله محسن بن عقيل
 

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد ذكر مى كند. او در روز عاشورا شربت شهادت نوشيد. قاتلان وى عثمان جُهنى و بُسر حمدانى بودند.27 ابن فندق عمر او را در موقع شهادت 35 سال ذكر كرده است.28

11. جعفر بن عقيل بن ابى طالب
 

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام الثَغر دختر عامر از قبيله كلاب مى داند و بنا به قول ديگرى مادر وى خوصا دختر ثغريه است.29 ابن فندق عمر او را هنگام شهادت 32 سال مى داند.30

12. ابوبكر ابن على
 

نام وى محمد اصغر يا عبدالله هست و مادر وى ليلى دختر مسعود بن خالد بن مالك است. در روز عاشورا نبرد جانانه اى كرد و عاقبت به دست مردى از قبيله همدان شربت شهادت نوشيد. سن او موقع شهادت بنا به نقل ابن فندق 25 سال بود.31

13. محمّد بن ابى سعيد بن عقيل
 

مادر وى ام ولد بوده است. بيهقى سن محمد را هنگام شهادت 27 سال ذكر كرده است.32

14. عمروبن جناده
 

او فرزند جنادة ابن حارث است كه بعد از شهادت پدرش در ركاب امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيد. و سن او هنگام شهادت يازده سال بوده است.33

15. محمد بن مسلم بن عقيل
 

در روز عاشورا همراه بنى هاشم و فرزندان ابى طالب، وارد ميدان شد و در سن 27 سالگى شربت شهادت نوشيد.34
آرى همه آنچه بيان شد جوانانى بودند كه در زمان خود امام خويش را شناختند و به او اقتدا كردند و شربت شهادت نوشيدند و با خون سرخ خويش، نهال اسلام را آبيارى كردند.

پنج. نقش جوانان در قيام سبز مهدوى
 

در اهميت اين موضوع همين بس كه رهبر نهضت سبز مهدوى، خود يك جوان است و اين افتخار بزرگى براى جامعه جوان مى باشد. در لسان اكثر ائمه معصوم(عليهم السلام) صفت جوانى براى امام زمان متبلور است كه در اينجا به چند نمونه اشاره مى كنيم:
1. حضرت على(عليه السلام) فرمود: «مهدى، جوانى از قبيله قريش و مرد چابك و ماهرى از تبار دلير مردان است كه در سن سى يا كمتر از چهل سالگى ظهور مى كند».35
2. امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرمود: «خداوند با دست تواناى خويش او را به صورت جوانى ظاهر مى سازد تا معلوم گردد خدا بر همه چيز قادر است و توانا است».36
3ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مهدى، جوانى، رشيد، بلند قامت و چهارشانه است كه در سن نزديك بر سى يا چهل سالگى ظهور مى كند».37

1. قيام هاى جوانان نزديك ظهور حضرت ولى عصر(عج)
 

آنچه كه در روايات نقل شده، بيانگر اين است كه قبل از ظهور حضرت حجت(عليه السلام) جوانى خوش سيما از سرزمين خراسان قيام مى كند و قيام او زمينه ساز ظهور آن حضرت خواهد بود، اصحاب او نيز از جوانان مى باشند. در روايتى امام باقر(عليه السلام) به معرفى او پرداخته است:
«جوانى از بنى هاشم ـ كه در كف راست او خالى است ـ از خراسان خواهد آمد و در جلوى او شعيب بن صالح است».38 هدف اين جوان اصلاح جامعه و آماده نمودن مردم براى ظهور آن حضرت است.

2. قيام سيّد حسنى
 

سيّد حسنى جوانى خوش سيما است كه به روايت امام صادق(عليه السلام)قيام مى كند. او از كسانى است كه زمينه ساز ظهور حضرت ولى عصر(عج) مى باشند.
حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «خروج مى كند حسنى، آن جوان مرد خوش رو، آن كه به جانب ديلم صيحه مى زند و مردم را به سوى خود فرا مى خواند، مردانى همچون پاره هاى آهن به نداى او لبيك مى گويند و در ركاب او مى جنگند تا ملحق به امام عصر(عليه السلام) مى شوند».39

3. نفس زكيّه اولين شهيد جوان قيام سبز مهدوى
 

او جوانى است كه به عنوان سفير امام زمان(عليه السلام) مطرح است. او در بين ركن و مقام در مكه مكرّمه به درجه رفيع شهادت نائل مى گردد و نام اولين شهيد نهضت سبز مهدوى را به افتخار خود و جوانان ثبت مى كند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «هنگام ظهور امام زمان(عج) جوانى از سوى آن حضرت به عنوان سفير انتخاب مى شود تا پيام حضرت را به اهل مكّه برساند و آنان را به پيروى از حكومت حضرت دعوت كند. امّا حكمرانان مكّه او را بين ركن و مقام به شهادت مى رسانند».40 از برخى منابع استفاده مى شود كه نخست اين جوان به شهادت مى رسد، سپس 313 نفر به حضرت امام زمان ملحق مى شوند.41 روايات اين جوان را نفس زكيّه معرفى كرده اند.

4. نقش جوانان در طلوع انقلاب جهانى حضرت ولى عصر
 

هنگام ظهور حضرت ولى عصر(عج) طبق روايات فراوانى جوانان به نحو احسن و با اوج كمال و قدرت، از نهضت سبز مهدوى حمايت و در محضر دوست جانفشانى مى كنند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «هنگام ظهور مهدى(عليه السلام) جوانان شيعه در حالى كه بر پشت بام هاى منازلشان مشغول استراحت هستند، همگى در يك شب به نداى آسمانى آن حضرت لبيك مى گويند و در همان شب بدون وعده قبلى به سوى مكّه مى شتابند و در سحرگاه خود را به آن شهر مى رسانند و به زيارت امام و رهبر خويش نائل مى آيند.»42

5. 313 ياور جوان
 

راجع به اصحاب خاص حضرت ولى عصر(عليه السلام) آنچه در احاديث منقول از ائمه طاهرين(عليهم السلام) مى بينيم، صفت جوانى يكى از ويژگى هاى مهم و بارز اين گروه است. در اين باره حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد:
«اصحاب المهدى شبابٌ لاكهول فيهم اِلاّ مثل كُحلِ العين والمِلحِ فى الزاد واقل الزاد الملح»؛43 «اصحاب و ياران حضرت مهدى جوانانى هستند كه در ميان آنان افراد مسن به چشم نمى خورد، مگر خيلى اندك، مانند سرمه در چشم و مانند نمك در غذا كه كمترين چيزى است كه در توشه ريخته مى شود». اين خود افتخار بزرگى است براى جامعه جوانان كه بيشترين اصحاب مهدى(عليه السلام)مى باشند و از اصحاب خاص آن حضرت قرار مى گيرند.

6. جوانان اصحاب كهف، ياوران مهدى
 

بنا به نقل برخى از روايات، اصحاب كهف از جمله ياران حضرت مهدى(عليه السلام)مى باشند. آنان هنگام ظهور آن حضرت برانگيخته و زنده مى شوند و به صورت جوانان ظاهر مى گردند و در خدمت امام زمان(عليه السلام)قرار مى گيرند.
در همين مورد حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «پس از گذشت سه روز از ظهور و قيام حضرت مهدى(عليه السلام) عده اى از سپاهيان اسلام جهت نبرد با روميان عازم انطاكيه مى شوند. آنها صندوق مقدّس را از غار انطاكيه بيرون مى آورند كه نسخه اصلى تورات و انجيل در داخل آن است. پس روميان به طرف ساحل دريا حمله مى كنند، در اين هنگام خداوند جوانان اصحاب كهف را بر مى انگيزد. دو نفر از آن جوانان به نام هاى مليخا و خملاها از پيروان امام مهدى(عليه السلام) هستند و خود را تسليم آن حضرت مى كنند».44

پي نوشت ها :
 

1. شباب قريش، ص 1.
2. سحاب رحمت، ص 342.
3. صدوق، خصال، ص 86؛ ابصار العين، ص 57.
4. ابصار العين، ص 56؛ قصه كربلا، ص 346.
5. لباب الانساب، ج 2، ص 397.
6. منتهى الآمال، ج 1، ص 379.
7. بحارالانوار، ج 45، ص 42؛ قصه كربلا، ص 331.
8. ارشاد، ج 2، ص 106.
9. اعلام الورى، ج 1، ص 464.
10. امالى، ص 226.
11. انساب الاشراف، ج 3، ص 406.
12. شجره مباركه، ص 72.
13. بحارالانوار، ج 45، ص 34؛ ابصارُالعين، ص 72.
14. لباب الانساب، ج 1، ص 397.
15. نفس المهموم، ص 328، مستدركات علم رجال حديث، ج 1، ص 177.
16. لباب الانساب، ج 1، ص 397.
17. شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 109، اعيان الشيعة، ج 4، ص 129.
18. مقاتل الطالبين، ص 89؛ لباب الانساب، ج 1، ص 397.
19. ابن سعد، طبقات كبرى، ج 2، ص 76؛ لهوف، ص 182.
20. ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 107.
21. ابصارالعين، ص 68.
22. المجدى، ص 90.
23. ابن قتيبه، المعارف (متوفاى 213).
24. ابصارالعين، ص 98.
25. لباب الانساب، ج 1، ص 182.
26. مقاتل الطالبين، ص 97؛ بحارالانوار، ج 45، ص 33.
27. ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 106؛ طبرى،تاريخ، ج 3، ص 331.
28. لباب الانساب، ج 1، ص 397.
29. مقاتل الطالبين، ص 97؛ و ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 105.
30. لباب الاَنساب، ج 1، ص 397.
31. همان، ج 1، ص 397.
32. ابصار العين، ص 90؛ مقاتل الطالبين، ص 97.
33. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 104.
34. لباب الانساب، ج 1، ص 397.
35. سيدابن طاووس، ملاحم و فتن، ص 73؛ نجم الثاقب، ص 114؛ المهدى، ص 218.
36. كمال الدين، ج 1، ص 316.
37. طوسى، الغيبة، صص 470 و 420 و 419 و 59.
38. معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 270، ح 798؛ التشريف بالمنن، ب 98، ص 120، ح 115.
39. مختصر بصائر الدرجات، صص 188 و 189؛ بحارالانوار، ج 53، ب 25، ص 15.
40. طوسى، الغيبة، ص 464؛ كمال الدين، ج 2، ص 649.
41. بحارالانوار، ج 52، صص 370، 273، 217، 192 و 147.
42. نعمانى، الغيبة، ص 316، باب 20، ح 11؛ بحارالانوار، ج 52، ص 370.
43. طوسى، الغيبة، ص 476؛ نعمانى، الغيبة، ص 316؛ بحارالانوار، ج 52، ص 332.
44. بحارالانوار، ج 52، ص 275.
 

منابع:
کتاب نينوا و انتظار
مركز تخصصى مهدويت ـ قم
:http://salimian.com
ارسال توسط كاربر محترم :hasantaleb



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.