معماي اشک هاي عجيب و غريب

هر چند وقت يکبار خبرهاي عجيبي در جهان مي پيچد.خبرهايي که باورش کمي سخت و تا حدي شگفت انگيز و ترسناک است. خبرهايي مثل جاري شدن چيزهاي عجيب و غريب مثل خون،کريستال، سنگ و... از چشم بعضي انسان ها. نکته جالب اينجاست که چون خيلي ها علت چنين پديده هايي را نمي دانند پاي خرافه هم به اين ماجرا باز مي
يکشنبه، 1 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معماي اشک هاي عجيب و غريب

معماي اشک هاي عجيب و غريب
معماي اشک هاي عجيب و غريب


 

نويسنده:سامرا قلي زاده




 
خارج شدن چيزهاي عجيب و غريب به جاي اشک از چشم بعضي افراد، يکي از پديده هاي شگفت انگيز دنياي پزشکي است
هر چند وقت يکبار خبرهاي عجيبي در جهان مي پيچد.خبرهايي که باورش کمي سخت و تا حدي شگفت انگيز و ترسناک است. خبرهايي مثل جاري شدن چيزهاي عجيب و غريب مثل خون،کريستال، سنگ و... از چشم بعضي انسان ها. نکته جالب اينجاست که چون خيلي ها علت چنين پديده هايي را نمي دانند پاي خرافه هم به اين ماجرا باز مي شود،اما از نظر پزشکان حتي چکيدن خون به جاي اشک از چشم توجيه علمي دارد. در نتيجه به راحتي مي توان با بررسي هاي دقيق علمي درباره آن توضيح داد. اين گزارش درباره عجيب ترين نمونه هاي جاري شدن چيزهاي عجيب از چشم بعضي انسان هاست.‏

دختري که خون گريه مي کند
 

سال 2008 مورد عجيب يک دختر 13ساله تعجب جامعه پزشکي را برانگيخت. "تونيکل دوي ودي" اهل هندوستان بدون اينکه نقطه اي از بدنش دچار جراحت و صدمه اي باشد، مدام خونريزي مي کرد و به نظر مي رسيد بي هيچ علتي از کف دست ها، پاها، گردن و سرش خون جاري مي شود.‏
يک مشکل بزرگ ديگر تونيکل اين بود که هنگام گريه کردن به جاي اشک خون از چشم هايش مي چکيد و گاهي اوقات شرايط براي او بسيار سخت مي شد تا جايي که خيلي وقت ها وقتي از خواب بيدار مي شد تمام لباس هايش پوشيده از خون خشک شده ناشي از خونريزي بدنش در شب گذشته بود.‏
همه چيز از جولاي سال 2007 شروع شد. ناگهان دهان تونيکل بي دليل شروع به خونريزي کرد.‏
پدر و مادرش او را نزد پزشک بردند و تشخيص پزشک چيزي جز وجود يک زخم سطحي در دهان دختر نبود. اما چند هفته بعد خونريزي ها دوباره شروع شد و اين بار بيني، پا و کف سر تونيکل شروع به خونريزي کرد،او خيلي ترسيده بود و وقتي شروع به گريه کرد در کمال وحشت ديد که ازچشم هايش هم به جاي اشک خون جاري مي شود.‏
دختر بيچاره که تا مدتي قبل مثل تمام نوجوانان شاد زندگي مي کرد و دوستان زيادي هم داشت از آن روز به بعد به يکباره ريزش خون از چشم و ديگر نقاط بدنش، آن هم پنج تا 20بار در روز شروع شد. علاوه بر تمام اين مشکلات، اطرافيان تونيکل هم يک مشکل بزرگ ديگر بودند.‏

معماي اشک هاي عجيب و غريب

مردم روستاي "اوتار پراديش" دهکده اي که اين دختر 13ساله در آن زندگي مي کرد با شنيدن اين خبر بسيار وحشت زده شدند و عقيده داشتند که تونيکل نفرين شده است به خاطر همين هيچ کس با او خوش رفتاري نمي کرد و حتي در خيابان به او بي احترامي مي کردند. از طرف ديگر تونيکل ديگر در مدرسه هيچ دوستي نداشت و همه دانش آموزان به خاطر اينکه خون به جاي اشک از چشمانش جاري مي شد از او دوري مي کردند.‏
بعد از اين ماجرا خانواده تونيکل به پزشکان زيادي مراجعه کردند و حتي دخترشان را نزد مرتاض هاي هندي هم بردند تا شايد درماني براي او بيابند اما تمام درها بسته بود و هيچ جواب اميدوارکننده اي به گوش خانواده دوي ودي نرسيد.‏
‏"نانداني دوي ودي" مادر 42ساله تونيکل و "آديتيا کومار دوي ودي" پدر 47 ساله او که يکي از کارگران راه آهن است به هر پزشکي که مراجعه مي کردند يک جواب نااميد کننده مي شنيدند. ‏
حتي يک روز که آنها او را نزد پزشک برده بود بعد از انجام معاينات و نيافتن دليل موجه، پزشک، والدين تونيکل را متهم کرد که اين بلا را بر سر فرزندشان آورده اند. آديتيا هم که خيلي از اين تهمت ناراحت شده بود بعدها در مورد اين موضوع به خبرنگاران گفت: "مگر مي شود که ما چنين بلايي سر دخترمان بياوريم. اصلاً چرا بايد اين کار را بکنيم."‏
شرايط براي تونيکل خيلي سخت شده بود تا جايي که مدرسه اي که او در آن درس مي خواند ديگر او را قبول نکرد و ديگر مدارس هم به دليل اينکه اين نوجوان 13ساله شرايط خاصي دارد از پذيرفتن او سرباز زدند. او ديگر کمتر بچه هاي هم سن و سالش را مي ديد چون همه آنها از او وحشت داشتند.‏
به همين خاطر والدين تونيکل تصميم گرفتند که او از آن به بعد در خانه بماند و به اين ترتيب دفتر و کتاب تونيکل به تنها دوستان صميمي او تبديل شدند.‏
با اين حال هر روز خون زيادي از دخترک مي رفت و چهره او بسيار رنگ پريده به نظر مي رسيد و همين موضوع بر نگراني خانواده تونيکل مي افزود.حالا ديگر آنها مطمئن شده بودند که ديگر کاري از دست پزشکان هندي برنمي آيد.‏
خونريزي هاي پي در پي از چشم، دخترک را هم به تنگ آورده بود، هنگام خونريزي از بدنش، سردردهاي شديدي به سراغش مي آمد و سرش سنگين مي شد.‏

معماي اشک هاي عجيب و غريب

آيا توجيه علمي اي وجود دارد؟ ‏
 

اما انتشار خبر خون گريه کردن تونيکل چندان هم بد نشد و با اين کار سرانجام گروهي از پزشکان هندي از تمام مراکز علوم پزشکي دهلي گرد هم آمدند و تصميم گرفتند با انجام آزمايش هاي ويژه و تخصصي تلاش کنند تا به راز بيماري اين دختر 13 ساله پي ببرند، چون به عقيده آنها جاري شدن خون از بعضي نقاط بدن تونيکل آن هم بدون جراحت، مطمئناً يک دليل علمي داشت.‏
بالاخره بعد از انجام مطالعات لازم بر روي بدن تونيکل و آزمايش خون او راز بيماري اش فاش شد. در اين تحقيقات علت جاري شدن خون از چشم ها و ديگر قسمت هاي بدن اين دختر وجود اختلال پلاکتي 2 در خون او تشخيص داده شد. اين اختلال يکي از بيماري هاي بسيار نادر خوني است که در آن پلاکت هاي کافي در خون فرد وجود ندارد و به اين ترتيب انعقاد خون با مشکل رو به رو مي شود و باعث مي شود تا از نقاط مختلف بدن فرد خون شود.‏
در جريان آزمايش ها پزشکان پي بردند که خون تونيکل بسيار رقيق و آبکي و رنگ آن قرمز روشن است اما راهي براي غليظ تر کردن خون او پيدا نکردند. البته در اين بين پزشکان انگليسي نظر ديگري داشتند و معتقد بودند که مطمئناً اميدي براي نجات اين دختر وجود دارد. ‏
بعد از يافتن سرنخ هايي از بيماري تونيکل، هم خيال او راحت شد و هم خانواده اش تا حدي از نگراني درآمدند. او بعد از شنيدن اينکه اميدي براي درمانش وجود دارد، گفت: "من خيلي ترسيده بودم. هر وقت که خونريزي هايم شروع مي شد تمام سر و صورتم قرمز مي شد و هيچ کس نزديکم نمي آمد. هر وقت که اين اتفاق برايم مي افتاد خيلي گريه مي کردم اما وقتي مي ديدم که از چشم هايم هم خون جاري مي شود ديگر مجبور بودم تحمل کنم و گريه ام را نگه دارم."‏

راز اشک هاي کريستالي
 

يکي ديگر از خبرهاي شگفت انگيز درمورد اشک هاي عجيب و غريب مربوط به اواخر سال 1996 مي شود.‏
در آن سال نام و تصوير "حسنا محمد" دختر لبناني اي که به جاي اشک، کريستال هاي ريز از چشمش مي چکيد نقل تمامي محافل خبري شد. البته ريزش چنين اشک عجيب و غريبي فقط از ماه مارس تا نوامبر ادامه داشت.‏
همه چيز از ماه مارس سال 1996 آغاز شد. حسنا که در آن زمان 12 سال بيشتر نداشت سر کلاس درس نشسته بود که احساس کرد چيز عجيبي از چشم چپش در حال خارج شدن است.‏

معماي اشک هاي عجيب و غريب

دستش را نزديک صورتش برد و خواست چشمش را بخاراند که متوجه شد چيزي شبيه کريستال از چشمش خارج شده است. ظهر که به خانه برگشت موضوع را با پدر و مادرش در ميان گذاشت و درست در همين موقع باز هم اين اتفاق برايش تکرار شد.‏
پدر حسنا دخترش را نزد دکتر آراجي که يک چشم پزشک بود برد تا بلکه بفهمد چه بلايي سر چشم هاي او آمده است. حسنا تقريباً دو هفته در کلينيک چشم پزشکي بستري بود و همچنان اشک هاي کريستالي اي که ذرات سفت و تقريباً نوک تيزي بودند و تيزي آنها حتي کاغذ را مي بريد، هر از گاهي از چشم هايش سرازير مي شد اما نکته جالب اين بود که هنگام گريه کردن علي رغم نوک تيز و برنده بودن کريستال ها حسنا هيچ دردي احساس نمي کرد. هرچه پزشکان روي حسنا آزمايش انجام دادند تا بلکه متوجه شوند علت چنين پديده اي چيست راه به جايي نبردند و در آخر پزشک معالج حسنا هيچ توضيح علمي براي اشک هاي کريستالي او پيدا نکرد.‏
چند روزي گذشت تا اينکه اتفاق عجيب ديگري براي حسنا افتاد: "شب شده بود و همه خوابيده بودند اما من هنوز بيدار بودم. ناگهان شنيدم که انگار کسي به شيشه پنجره مي کوبد.‏
بلند شدم و به طرف پنجره رفتم. باورم نمي شد شواليه اي را از پشت شيشه ديدم که روي اسب نشسته بود، او به من لبخند زد و مرا به اسم صدا زد و از من خواست اگر دلم مي خواهد به بيرون ازخانه بروم تا با هم حرف بزنيم." اين ماجرايي بود که حسنا خودش آن را تعريف کرد.‏
حسنا از جزئيات صحبت خود با او چيزي نمي گويد اما اعلام کرد که شواليه گفته که او باعث شده تا اشک هاي کريستالي از چشم حسنا خارج شود. البته طبيعي بود که هيچکس حرف هاي حسنا را باور نکند اما اين ماجراي عجيب شاهد هم داشت که ادعا مي کرد صحبت هاي حسنا را با شواليه سفيدپوش شنيده بود.‏
برادر کوچک حسنا ادعا مي کرد در شب مورد نظر وقتي که ديده بود حسنا در حال خارج شدن از خانه است، از اينکه در آن موقع شب خواهرش را بيرون از خانه مي ديد تعجب کرده و به دنبالش رفته بود. برادر حسنا ديده بود که خواهرش در حال صحبت است اما شخصي را که با خواهرش در حال صحبت بود، نديده بود.‏
نکته جالب اينجا بود که حسنا مدعي بود اين شواليه چند بار ديگر هم به حسنا سر زده و در يکي از ملاقات گفته بود که همه اعضاي خانواده بايد خانه شان را ترک کنند زيرا حادثه بدي در انتظار آنهاست. اعضاي خانواده اش هم به حرف او گوش کردند. ‏
در اين مدت آوازه بيماري عجيب حسنا در همه جا پيچيده بود و افراد زيادي به خانه آنها مي آمدند تا دختري را که اشک هاي کريستالي از چشمش بيرون مي آيد از نزديک ببينند. بعد از اين اتفاق خانواده حسنا ديگر به پزشکان اجازه ندادند که روي حسنا و اشک هاي عجيبش آزمايش کنند و به اين ترتيب راز اشک هاي عجيب حسنا براي هميشه سر به مهر ماند. اين وسط خيلي ها اين اتفاق را خيالبافي هاي کودکانه و يا شگردي براي مشهور شدن خواندند.‏
با اين حال همچنان ده ها سؤال بي جواب در ذهن افرادي که موضوع را از نزديک دنبال مي کردند وجود داشت و اصلي ترين سؤال اين بود که چگونه و به چه علتي اشک هاي او از جنس کريستال بود؟ اشک هايي که هم عکاس ها از آن عکس گرفتند و هم دوربين هاي فيلم برداري از آن تصويربرداري کردند؟ چگونه مي توان مستند بودن آنها را انکار کرد؟‏

معماي اشک هاي عجيب و غريب

دختر نوجوان هندي وقتي که گريه مي کند سنگ از چشمانش سرازير مي شود‏
اشک هاي سنگي دختر هندي
 

انتشار خبر جاري شدن اشک هاي سنگي از چشمان "ساويتري کوماري" نوجوان 13ساله هندي از روزنامه "تايمز آو اينديا" در سال 2004 خيلي ها را شگفت زده کرد.‏
وقتي که اين دختر شروع به گريه مي کرد، سنگريزه هاي کوچکي از گوشه چشمش سرازير مي شد.‏
اين سنگريزه ها هنگام گريه کردن علاوه بر چشم ها از دهان،گوش و بيني ساويتري هم بيرون مي آمدند و به گفته خود او قبل از شروع ريزش سنگريزه، درد شديدي در سرش احساس مي کرد.‏
مثل هميشه وقتي مردم هندوستان اين خبر را شنيدند،گفتند که اين دختر گرفتار روح اهريمني شده وعده اي ديگر هم او را تجسمي از خدايان هند خواندند.‏
با انتشار اين خبر ساويتري به بيمارستان منتقل شد تا آزمايشات لازم جهت بررسي سيستم بدني او صورت پذيرد. ‏
‏"راگو ساران" پزشک معالج ساويتري در مورد بيماري او به خبرنگاران گفت: "ما پيش از اين در پرونده هاي پزشکي، نمونه هاي مثل خارج شدن سنگ از بيني و گوش بيمار را داشتيم، اما مورد ساويتري عجيب تر از موارد ديگر است و اين نخستين باريست که من ريزش سنگ از چشم ها را مي بينم".‏
نتيجه تحقيقات اين گروه پزشکي خيلي زود اعلام شد: بر اين اساس هنگامي که بدن بيش از حد نياز،کلسيم دريافت مي کند، تجمع اين کلسيم ها به صورت سنگ ظاهر مي شود که معمولاً اين سنگ ها در کليه و کيسه صفرا تشکيل مي شود. اما اين بار خارج شدن سنگ از چشم هاي ساويتري باعث باز شدن پرونده جديدي در علم پزشکي شد.‏
با تشخيص علت بيماري قرار بر اين شد که ساويتري به مرکز چشم پزشکي در دهلي منتقل شود.‏
دکتر راجيندرا سرپرست بخش علوم چشم پزشکي تأکيد داشت که با منتقل کردن اين دختر به بيمارستان هم تحقيقات لازم در مورد اين بيماري عجيب انجام مي شود و هم ساويتري تحت درمان قرار مي گيرد. اما در اين بين مشکل بزرگي وجود داشت.‏
چه کسي حاضر بود که هزينه سنگين درمان اين نوجوان را قبول کند؟ به خاطر همين خانواده ساويتري با انتقال او به بيمارستان مخالفت کردند.‏
علاوه بر مورد ساويتري، يک دختر نه ساله که تقريباً 100 سنگريزه از چشم هايش جاري شده بود و يک پسر 15ساله آفريقايي هم از موارد مشابه پرونده پزشکي اشک هاي سنگي به حساب مي آيند.‏
منبع:نشريه همشهري سرنخ،شماره 47



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.