مخوف ترين زندان هاي دنيا
نويسنده:سامرا قلي زاده
سازمان حبس بين الملل نام تعدادي از زندان هاي مشهور دنيا را به عنوان ترسناک ترين و بي قانون ترين زندان ها اعلام کرده است
وقتي اسم زندان به ميان مي آيد خيلي ها ناخودآگاه به ياد زندان آلکاتراز مي افتند؛ زنداني که فرار از آن تا سال ها غير ممکن بود. آلکاتراز شايد مشهورترين زندان دنيا باشد اما بهتر است بدانيد اين زندان عجيب که در يک جزيره محصور شده جزء مخوف ترين زندان هاي دنيا به حساب نمي آيد. در فهرست مخوف ترين زندان هاي دنيا مکان هايي به چشم مي خورند که محکومان از شنيدن نامشان به وحشت مي افتند؛زندان هايي که شکنجه و آزار به برنامه هاي هميشگي و روزمره آنها تبديل شده است؛زندان هايي که ازاين زندان ها زنده بيرون آمدند هيچ گاه خاطره حبس و آزار در سلول هاي تاريک آنها را فراموش نکرده اند.
لاسابانيتا از وقتي مشهور شد که پس از شيوع بيماري وبا و دست روي دست گذاشتن مسؤولان آن، 700 زنداني به کام مرگ کشيده شدند؛ شورش زنداني ها در سال 1994 در اين زندان هم تقريباً 100 کشته بر جاي گذاشت.
مرگ تنها قانوني است که در اين زندان حکمفرماست. اين زندان آن قدر بي قانون است که زنداني ها به راحتي هرگونه سلاح کشنده اي را با خود حمل مي کنند و چنانچه درگيري اي بين آنها رخ دهد بي هيچ ترس و دلهره اي يکديگر را به مرگ تهديد مي کنند و در بيشتر مواقع به اين تهديد خود جامه عمل مي پوشانند.
فشارهاي روحي وارد شده به آنها به اندازه اي بود که بسياري از آنها به لطف رفتارهاي وحشيانه و غيرانساني زندانبان ها معمولاً سلامت رواني خود را از دست مي دادند.
در کنار رفتارهاي خشونت بار زندانبان ها،زنداني هاي قوي تر هم سلولي ها يا زنداني هاي ضعيف تر را آزار مي دادند و به بردگي خود مي گرفتند و اين موضوع براي بيشتر زنداني ها به يک معضل بزرگ تبديل شده بود.
شرايط حاکم بر زندان لاسانت آن قدر بد بود که در سال 2002 آمار وحشتناکي از خودکشي هاي انجام شده در اين زندان به دست آمد؛آمار باور نکردني اي که حتي مسؤولان فرانسه را هم شگفت زده کرد.
در آن سال 122 نفر دراين زندان دست به خودکشي زدند و علاوه بر اين تعداد تا اواسط سال 2003 تقريباً بيش از 73 نفر تصميم گرفتند به زندگي خود خاتمه دهند.
شکنجه هاي وارد براين افراد موجب شده بود تا همگي آنها دچارافسردگي حاد شوند و با بلعيدن مواد شوينده به رنج و شکنجه خود پايان دهند.
تمام زندانياني که در بلک بيچ حبس بوده و پس از مدتي آزاد شده اند همگي متفق القول بر اين عقيده اند که مسؤولان اين زندان افراد را در بدترين شرايط ممکن نگاه مي دارند. ويجا چيکامپوي51 ساله - سياستمداري که رهبري جنبش خودمختار جزيره بياکو را در گينه بر عهده داشته- يکي از اين زندانيان است که در گفت و گويي با روزنامه تلگراف درباره روزهاي حضورش دراين زندان به آزار و اذيت هايي که ديده بود اشاره کرد. چيکامپو گفت:«درمدتي که در بلک بيچ زنداني بودم به طرز بسيار وحشيانه و تا سر حد مرگ شکنجه مي شدم. آنها ساعت هاي زيادي من را همراه 15 زنداني ديگر در يک سلول تنگ و تاريک که هيچ روزنه اي نداشت و نوري از آن رد نمي شد حبس مي کردند. اگر تعليمات نظامي اي را که در گذشته براي زندگي در شرايط سخت فرا گرفته بودم به خاطر نمي آورم.امروز مطمئناً ديوانه شده بودم. مسؤولان بلک بيچ زندانيان مهم اين زندان را طوري شکنجه مي کردند که تأثير رواني برآنها داشت و هر لحظه ممکن بود تعادل رواني شان به هم بريزد.شرايط طوري بود که يکي از زنداني ها به خاطر اينکه مدت بسيار زيادي را در تنهايي و زير شکنجه به سر برده بود،براي هميشه قدرت سخن گفتن خود را از دست داد.
منبع:نشريه همشهري سرنخ، شماره 54.
وقتي اسم زندان به ميان مي آيد خيلي ها ناخودآگاه به ياد زندان آلکاتراز مي افتند؛ زنداني که فرار از آن تا سال ها غير ممکن بود. آلکاتراز شايد مشهورترين زندان دنيا باشد اما بهتر است بدانيد اين زندان عجيب که در يک جزيره محصور شده جزء مخوف ترين زندان هاي دنيا به حساب نمي آيد. در فهرست مخوف ترين زندان هاي دنيا مکان هايي به چشم مي خورند که محکومان از شنيدن نامشان به وحشت مي افتند؛زندان هايي که شکنجه و آزار به برنامه هاي هميشگي و روزمره آنها تبديل شده است؛زندان هايي که ازاين زندان ها زنده بيرون آمدند هيچ گاه خاطره حبس و آزار در سلول هاي تاريک آنها را فراموش نکرده اند.
لاسابانيتا در ونزوئلا
لاسابانيتا از وقتي مشهور شد که پس از شيوع بيماري وبا و دست روي دست گذاشتن مسؤولان آن، 700 زنداني به کام مرگ کشيده شدند؛ شورش زنداني ها در سال 1994 در اين زندان هم تقريباً 100 کشته بر جاي گذاشت.
مرگ تنها قانوني است که در اين زندان حکمفرماست. اين زندان آن قدر بي قانون است که زنداني ها به راحتي هرگونه سلاح کشنده اي را با خود حمل مي کنند و چنانچه درگيري اي بين آنها رخ دهد بي هيچ ترس و دلهره اي يکديگر را به مرگ تهديد مي کنند و در بيشتر مواقع به اين تهديد خود جامه عمل مي پوشانند.
لاسانت در پاريس
فشارهاي روحي وارد شده به آنها به اندازه اي بود که بسياري از آنها به لطف رفتارهاي وحشيانه و غيرانساني زندانبان ها معمولاً سلامت رواني خود را از دست مي دادند.
در کنار رفتارهاي خشونت بار زندانبان ها،زنداني هاي قوي تر هم سلولي ها يا زنداني هاي ضعيف تر را آزار مي دادند و به بردگي خود مي گرفتند و اين موضوع براي بيشتر زنداني ها به يک معضل بزرگ تبديل شده بود.
شرايط حاکم بر زندان لاسانت آن قدر بد بود که در سال 2002 آمار وحشتناکي از خودکشي هاي انجام شده در اين زندان به دست آمد؛آمار باور نکردني اي که حتي مسؤولان فرانسه را هم شگفت زده کرد.
در آن سال 122 نفر دراين زندان دست به خودکشي زدند و علاوه بر اين تعداد تا اواسط سال 2003 تقريباً بيش از 73 نفر تصميم گرفتند به زندگي خود خاتمه دهند.
شکنجه هاي وارد براين افراد موجب شده بود تا همگي آنها دچارافسردگي حاد شوند و با بلعيدن مواد شوينده به رنج و شکنجه خود پايان دهند.
ديارباکر در ترکيه
ريکرز در نيويورک
مندوزا در آرژانتين
بانگ کوآنگ در تايلند
اي دي ايکس در کلورادو
نايروبي درکنيا
بلک بيچ در گينه
تمام زندانياني که در بلک بيچ حبس بوده و پس از مدتي آزاد شده اند همگي متفق القول بر اين عقيده اند که مسؤولان اين زندان افراد را در بدترين شرايط ممکن نگاه مي دارند. ويجا چيکامپوي51 ساله - سياستمداري که رهبري جنبش خودمختار جزيره بياکو را در گينه بر عهده داشته- يکي از اين زندانيان است که در گفت و گويي با روزنامه تلگراف درباره روزهاي حضورش دراين زندان به آزار و اذيت هايي که ديده بود اشاره کرد. چيکامپو گفت:«درمدتي که در بلک بيچ زنداني بودم به طرز بسيار وحشيانه و تا سر حد مرگ شکنجه مي شدم. آنها ساعت هاي زيادي من را همراه 15 زنداني ديگر در يک سلول تنگ و تاريک که هيچ روزنه اي نداشت و نوري از آن رد نمي شد حبس مي کردند. اگر تعليمات نظامي اي را که در گذشته براي زندگي در شرايط سخت فرا گرفته بودم به خاطر نمي آورم.امروز مطمئناً ديوانه شده بودم. مسؤولان بلک بيچ زندانيان مهم اين زندان را طوري شکنجه مي کردند که تأثير رواني برآنها داشت و هر لحظه ممکن بود تعادل رواني شان به هم بريزد.شرايط طوري بود که يکي از زنداني ها به خاطر اينکه مدت بسيار زيادي را در تنهايي و زير شکنجه به سر برده بود،براي هميشه قدرت سخن گفتن خود را از دست داد.
منبع:نشريه همشهري سرنخ، شماره 54.
/ج