مورد وثوق حضرت امام خميني(ره)
درآمد
حضرتعالي بفرماييد دلايل مهاجرت تان به ايران چه بوده و در چه شرايطي از عراق خارج شديد؟
آيت الله حکيم از زمان اقامت در دمشق، برنامه ريزي براي پيکار و تدوين اصول مبارزه بر ضد رژيم حزب بعث با همکاري برخي شخصيت هاي مبارز عراقي که پيش از ما ازعراق خارج شده بودند و يا مدت ها بعد به ما پيوستند را آغاز کرده بود.شهيد آيت الله حکيم ديدگاه ها و اهداف پيشنهادي خود را در زمينه اصول و راه هاي مبارزه با رژيم عراق تدوين کرد. اين ديدگاه ها را با بسياري از شخصيت هاي مبارز عراقي در ميان گذاشت،و آنها هم ديدگاه شان را با آقاي حکيم در ميان گذاشتند.
پس از آغاز جنگ تحميلي صدام عليه جمهوري اسلامي ايران،آيت الله حکيم به تهران آمده و مبارزه سياسي و نظامي را آغاز کرد. من در سوريه ماندم و از آنجا همکاري با ايشان را ادامه مي دادم.حدود دو سال بعد به تهران منتقل شدم.
چرا آيت الله حکيم براي آغاز مبارزه بر ضد صدام،جمهوري اسلامي ايران را انتخاب کرد و چرا در کنار برخي گروه هاي عراقي که در سوريه مستقر بودند، نماند؟
اول) در ايران، عراقي هاي تبعيدي زيادي حضور داشتند. آيت الله حکيم احساس کرده بود که حضور وي در ميان برادران و هموطنان عراقي مي تواند به پيشبرد مبارزه کمک کند.
دوم) با آغاز جنگ تحميلي، زمينه پيکار گروه هاي مبارز عراقي بر ضد رژيم حزب بعث در مرز ايران و عراق به طرزي بي سابقه فراهم شده بود.
سوم) شناختي که مقام معظم رهبري حضرت امام خميني و مردم و ساير مراجع ديني و مسئولان سياسي جمهوري اسلامي از آيت الله حکيم داشتند.
همه اين عوامل به ايشان انگيزه داد تا با آمدن به جمهوري اسلامي ايران و حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي،دامنه مبارزه را گسترش دهد.
استقبال مسئولان جمهوري اسلامي ايران از آيت الله حکيم چگونه بود و چه امکاناتي در اختيار ايشان قرار دادند؟
هنگامي که آقاي حکيم به ايران آمد مورد استقبال گرم مردم و ضيافت امام راحل خميني(ره) قرار گرفت. امام خميني بسيار به آيت الله حکيم توجه نموده و به تعدادي از مسئولان توصيه کردند به نيازهاي او رسيدگي کنند. همان گونه که مي دانيد جنگ تحميلي تازه آغاز شده بود و اين جنگ بسياري از مسئولان جمهوري اسلامي را غافلگير کرد.اما،به رغم شرايط سخت و برخي نارسايي ها از آيت الله حکيم پشتيباني به عمل آمد و امکانات فراواني در اختيار او قرار گرفت تا مبارزه را ادامه دهد.
بسياري از اعضاي خاندان آيت الله حکيم توسط رژيم صدام در معرض زندان، شکنجه و کشتار قرار گرفتند. از خاندان آيت الله حيدري چند نفر شهيد شدند؟
آيا به علت مهاجرت تان به ايران بازداشت و شهيد شدند يا دلايل ديگري داشت؟
چه پيوندهايي ميان خاندان حيدري با خاندان حکيم وجود دارد؟ آيا اين پيوندها بر اساس گرايش هاي فکري و سياسي و علمي بوده است؟
روابط آيت الله سيدمحسن حکيم با عبدالکريم قاسم و عبدالسلام عارف رئيسان جمهوري عراق چگونه بود؟ گفته شده هرگاه آقاي حکيم در بيمارستان هاي بغداد بستري مي شده رؤساي جمهوري به ملاقات او مي آمدند؟
هنگامي که آيت الله سيدمحسن حکيم متصدي مرجعيت تقليد شيعيان شد،کوشيد مکانيسم و شيوه ملاقات با مسئولان عراقي را تغيير دهد. در دوره پادشاهي در عراق روزي از آيت الله سيدمحسن حکيم تقاضا کردند با ملک فيصل دوم پادشاه وقت عراق ملاقات کند.ايشان با فيصل دوم و عبدالله وصي پادشاه و نوري السعيد نخست وزير وقت ملاقات و در اين ملاقات ها خواسته هايي را مطرح کردند. اما، به اين خواسته ها ترتيب اثر داده نشد.
پس از گذشت مدتي،مقام هاي پادشاهي عراق دوباره اظهار تمايل کردند با آيت الله سيدمحسن حکيم در حرم مطهر حضرت علي بن ابي طالب(ع) ديدار داشته باشند. آقاي حکيم اين تقاضا را رد کرد، چرا که به هيچ يک از خواسته هاي پيشين او ترتيب اثر داده نشده بود.آن روزها استاندار کربلا (در آن دوران شهر نجف اشرف مرکز فرمانداري بود و از نظر اداري زيرنظر مرکز استانداري کربلا قرار داشت) کوشيد بر مقام مرجعيت تقليد فشار وارد آورد تا اين ديدار صورت پذيرد،اما،آيت الله حکيم زير بار نرفت،و اعلام کرد که شما برخي از اين خواسته هاي مردمي را تأمين نکرده ايد، و امکان ندارد دوباره با مقام هاي دولتي ملاقات کنم.
اين خواسته ها چه بودند؟
آيت الله حکيم همچنين خواستار برقراري عدالت و برابري و قانونمندي و مشارکت سياسي در حکومت شده بود.اينها برخي از خواسته هاي آيت الله حکيم بودند.
اين نشان مي دهد که خاندان حکيم از همان آغاز، رهبري مبارزه را برعهده داشتند؟
آيا اين روند پس از سقوط رژيم پادشاهي و برقراري نظام جمهوري ادامه داشت؟
بي ترديد حضور آيت الله شهيد سيدمحمدباقر حکيم در بسياري از فعاليت ها و مبارزات سياسي کاملاً آشکار بود. مراجع تقليد و روحانيون حوزه هاي علميه براي رويارويي با گسترش کمونيسم در عراق براي اولين بار يک گردهمايي گسترده برگزار کردند. شهيد حکيم و برادرش شهيد سيدمهدي حکيم و نيز شهيد سيدمحمدباقر صدر، نقش بسزايي در برگزاري اين گردهمايي داشتند. از آن روز موقعيت و نقش مرجعيت ديني در صحنه سياسي و در جامعه عراق تقويت شد و سيدمحمدباقر حکيم نقش رابط و هماهنگ کننده مراجع تقليد و علماي حوزه علميه نجف اشرف را بازي کرد.
درپي اين گردهمايي، مرجعيت ديني حوزه علميه نجف اشرف،شهيد سيدمهدي حکيم را به بغداد اعزام کرد،تا مصوبات اين گردهمايي را پيگيري کند. او پس از استقرار در بغداد تماس هاي گسترده اي را با روحانيون و ائمه مساجد و اساتيد دانشگاه ها برقرار کرد.
اين بار پس از سرنگوني رژيم عبدالکريم قاسم توسط عبدالسلام عارف در سال 1963،تمايلات ناسيوناليستي و طايفه گرايانه گسترش يافت. در اين دوره طاهر يحيي نخست وزير عراق با آيت الله سيدمحسن حکيم در نجف اشرف ديدار و درباره مسائل سياسي و اوضاع کشور بحث و تبادل نظرکرد.آقاي حکيم در اين ديدار گرايش هاي طايفه گرايانه نظام را نکوهش کرد. نخست وزير و هيئت همراه ازآقاي حکيم خواستند خواسته هايش را مشخص کند تا به آن رسيدگي کنند.ازاو پرسيدند که آيا علاقه مند هستيد تعداد شيعيان را در کابينه و نظام حاکم افزايش دهيم؟
آقاي حکيم در پاسخ به آنها گفت: من علاقه مندهستم که زمامدار،دادگر باشد. از نظر من فرق نمي کند زمامدار سني باشد يا شيعه، شايد زمامدار سني به شرط رعايت عدالت بهتراززمامدار شيعي و ستمگر بوده باشد. اين موضع آيت الله سيدمحسن حکيم مشهور است و ايستادگي او در برابر تمايلات طايفه گرايانه رژيم عبدالسلام عارف را نشان مي دهد.
در پي افزايش اقدامات سرکوبگرانه شبه نظاميان حزب بعث و احزاب ناسيوناليست در سال 1963 و ايجاد جو اختناق و ارعاب،آيت لله سيدمحسن حکيم براي اعمال فشاربه دولت،به بغداد سفر کرد و با شخصيت هاي سياسي و مردمي ديدار و گفت و گو کرد.درهمه اين فعاليت ها شهيد سيدمحمدباقرحکيم درکنار پدرش حضور داشت.
آيا حزب الدعوه در سايه چنين شرايطي به وجود آمد؟
در سايه نظام هاي پادشاهي و جمهوري در عراق، احزاب ليبرال و سکولار متعددي بروز کردند.با توجه به موقعيت پيشتاز علماي دين در رويارويي با استعمار انگليس در نيمه اول قرن بيستم،به چه علت نقش حوزه تا حدودي افت کرد تا زمينه ظهور احزاب لائيک فراهم گردد؟
نکته دوم اين که با برپايي نظام جمهوري، برگزاري جشن هاي شرم آور و بي بندوباري گسترش يافت. در زمان نظام سلطنتي نيز چنين جشن هايي برپا مي شد، اما، مسئولان کشور به طور آشکار در آن شرکت نمي کردند.اما،عبدالکريم قاسم ديوار شرم و حيا را شکست و شخصاً در جشن هاي شرم آور شبانه شرکت کرد. او به عنوان رئيس جمهوري عراق و فرد شماره يک کشور تا پاسي از بامداد در اين جشن ها شرکت مي کرد. حوزه هاي علميه و مراجع دين اقدام رئيس جمهوري عراق را در شأن يک کشور مسلمان و جايز نمي دانستند.
نکته سوم قانون احوال مدني بود،که با تصويب آن قوانين اسلامي همچون ارث و ازدواج و طلاق و بسياري از قوانين را ملغي اعلام کرد.درسايه حکومت عبدالکريم قاسم اثري از اسلام باقي نماند. اين رژيم ها از وجود حوزه علميه نجف اشرف و مراجع بزرگ به شدت ترس و وحشت داشتندو از يک طرف سعي مي کردند با آن مدارا و سازش کنند و از طرف ديگر با آن مي جنگيدند تا حوزه و مراجع را آرام نگه دارند. اين شيوه، خط مشي کلي رژيم هاي حاکم بر عراق را تشکيل مي داد.
دولت عبدالسلام عارف که از خط مشي فرقه گرايانه و طايفه گرايانه پيروي مي کرد، با واکنش جدي مرجعيت مواجه شد. او کوشيد طوايف گوناگون مردم عراق را به جان هم بيندازد.عبدالسلام عارف روزي از شهر نجف اشرف بازديد کرد و کوشيد با مراجع بزرگ حوزه علميه ملاقات کند،اما، مراجع تقاضاي او را رد کردند.
آن گونه که اشاره کرديد،روابط ميان مرجعيت ديني و نظام هاي حاکم پيش از کودتاي حزب بعث سرد بود.علت اينکه پس از کودتاي حزب بعث اين روابط به شدت تيره و متشنج شد،چيست؟
از طرف ديگر،حزب بعث براي اجراي طرح هاي استکبارجهاني کودتا کرد و قدرت را در دست گرفت.همه مي دانند که حزب بعث توسط ميشل عفلق در فرانسه تأسيس شد و نه در يک کشور عربي.بيشتر سران حزب بعث مسيحي بودند و ديدگاه و اهداف شان روشن بود. حزب بعث براي اجراي طرح هاي خود و طرح هاي استکبارجهاني لازم ديد حضور و موقعيت خود را در عراق استحکام بخشد.هنگامي که قدرت را در ژوئيه سال 1968 در دست گرفت، اولين اقدام او مبارزه با پرو بال مرجعيت ديني و حوزه علميه نجف اشرف همچون بازرگانان،عشاير و احزاب اسلامي بود. آنگاه به ضربه زدن به مرجعيت ديني روي آورد. حوزه علميه نجف را با اخراج صدها روحاني ايراني و خارجي تضعيف کرد. همچنين اقدامات سرکوب گرانه و فرقه گرايانه، صدورمقررات ظالمانه بر ضد مردم عراق،بخشي از طرح هاي حزب بعث بود.
بي ترديد مرجعيت ديني در برابر اين اقدامات ايستادگي کرد و رژيم حاکم براي تضعيف مرجعيت آيت الله سيدمحسن حکيم و مخدوش کردن چهره او در افکار عمومي عراقي ها،فرزند او سيدمهدي حکيم را به جاسوسي متهم کرد.آيت الله حکيم در واکنش به اين اقدامات در مسجد کوفه متحصن شد تا اينکه بيماري او شدت يافت و مظلومانه به لقاءالله پيوست.
آيت الله سيدمحسن حکيم با کردهاي عراق روابط بسيارخوبي داشت، و از حقوق آنها دفاع مي کرد.اين روابط در زمان شهيد سيدمحمدباقرحکيم چگونه بود، و پس از شهادت او چگونه است؟
در دوران تبعيد و مبارزه با رژيم حزب بعث روابط معارضين عراقي با گروه هاي کرد بسيار خوب بود.رهبران گروه هاي کرد پيوسته با شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم ديدارهاي دوستانه داشتند و ميان شان همکاري وجود داشت. ميان مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق و سازمان ها و جنبش هاي کرد عراقي ائتلاف ضمني وجود داشت.ائتلاف گروه هاي شيعه عراقي با جنبش هاي کرد نقش بسزايي در موفقيت کنفرانس هاي سياسي داشت. پس از شهادت آقاي حکيم هم اين روابط همچنان ادامه دارد و ائتلاف کنوني ميان مجلس اعلاي اسلامي عراق و گروه هاي کرد بهترين نمونه آن است.
عبدالسلام عارف در برابر فتواي آقاي حکيم در حمايت از کردها چه واکنشي نشان داد؟
چه تفاوتي ميان مکتب و روش آيت الله سيدمحسن حکيم و حزب الدعوه وجود داشت؟
در حوزه علميه نجف اشرف در سايه حکومت حزب بعث خلأ بزرگي به وجود آمد. اکنون مرجعيت ديني براي احياي مجدد حوزه علميه نجف اشرف چه برنامه اي دارد؟
پس از سقوط صدام، تلاش هاي جدي از سوي مراجع ديني براي بازسازي حوزه علميه نجف اشرف به عمل آمد. مراجع تقليد و روحانيون بزرگ تبعيدي براي بازگشت به حوزه علميه فراخوانده شدند. تعدادي ازآنان به نجف بازگشتند.اما، اوضاع امنيتي عراق رو به وخامت گراييد و بسياري از اساتيد و علما از بازگشت خودداري کردند.
نگاه آيت الله شهيد سيدمحمدباقر حکيم به حوزه علميه نجف اشرف چگونه بود، آيا ترجيح مي داد همان روال سنتي ادامه يابد يا به دگرگوني و نوآوري حوزه علميه اعتقاد داشت؟
نگرش آيت الله سيدمحمدباقر حکيم را چگونه دسته بندي مي کنيد؟ اصلاح گرانه، احياگرانه و يا تجدد گرايانه؟
آيا به مسائل عرفاني هم توجه داشت؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
/ج